یک نفر چقدر می تواند کار کند؟ | الف


در این دیار از دیرباز رسم بر این بوده که برای انجام کارهای بزرگ، باید نامرئی بود. اگر دیده شوی، امیرکبیر هم که باشی، تو را به زیر می‌کشند. گاه با چشم‌تنگی دشمنان دوست‌نما و گاه دوراندیشی اصحاب قدرت.

از فرانکلین تا لاله‌زار سیروس علی نژاد

لابد همایون صنعتی‌زاده هم این را خوب فهمیده بود. مردی که بی‌سروصدا کارهای بزرگی در این سرزمین انجام داد که سطح توفیق آن‌ها و گستره و تنوعشان باورنکردنی هستند. چنان‌که وقتی افقی از آنچه همایون صنعتی‌زاده انجام داده پیش روی ما قرار می‌گیرد ناباورانه به خود می‌گوییم مگر یک نفر چقدر می‌تواند کارکرده باشد؟ آن‌هم کارهایی مهم، جریان ساز و تأثیرگذار بدان گونه که در برخی از این عرصه‌ها تصور اینکه اگر همایون نامی نبود، رسیدن به این نقطه ناممکن بود. از همین روست که بسیاری، مگر آن‌ها که دستی در کار داشتند، او را نمی‌شناختند؛ خود او نیز از این شرایط خوشحال بود، چون نفس کار برایش مهم بود نه شهرت و شناخته شدن که انجام کارها را سخت‌تر می‌کند.

باوجود چنین رویکردی همایون صنعتی‌زاده بازهم دچار چشم برخی آشنایان دوستان و اطرافیان و یا قضاوت‌های ناروا بوده، مشکلاتی باورنکردنی و غیرمنتظره پیش پای او قرارگرفته تا آنجا که در ایام پیری وقتی‌که سیروس علی نژاد پیشنهاد می‌دهد که برای ثبت در تاریخ گفتگوهایی ترتیب دهند، صنعتی‌زاده تمایلی به آن نشان نمی‌دهد و دست‌آخر می‌پذیرد اما به‌شرط انتشار آن در ایام پس از مرگ که مبادا موجب دست‌اندازهای بیشتر در کارهایش شود!

چند سالی است همایون صنعتی‌زاده به دیار باقی شتافته است و حالا این گفتگوها مجال انتشار پیداکرده‌اند. در کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار» که به کوشش سیروس علی نژاد و توسط نشر ققنوس به بازار آمده‌ است. عهده بخش‌های کتاب را گفتگو تشکیل می‌دهد و علی نژاد نیز این سبک از کار را شگرد دارد، اشراف او بر مباحث، توانایی‌اش در مدیریت و هدایت بحث و درعین‌حال هنرش در بیرون کشیدن خاطرات جذابی که می‌توانند زیر سایه بحث اصلی گم شوند، برای این کتاب نیز همانند دیگر آثارش اهمیت و جذابیت را توأمان به ارمغان آورده است. اما افسوس که مشغله‌های صنعتی ‌زاده و مرگ غیرمنتظره او مجال کامل شدن بخش‌هایی از این گفتگو را نداد.

وسعت فعالیت‌ها و اهمیت کار صنعتی‌زاده به‌گونه‌ای است که وقتی صحبت از زندگی و دستاوردهای کاری او به میان می‌آید این پرسش به ذهن خطور می‌کند که به کدام‌یک باید پرداخت: «از تأسیس انتشارات فرانکلین که معروف‌ترین کار اوست؛ از دائره‌المعارف فارسی که حاصل فکر و ابتکار او بود؛ از چاپ کتاب‌های درسی که به دست او سامان یافت؛ از سازمان کتاب‌های جیبی که انقلابی در تیراژ کتاب ایجاد کرد؛ از مبارزه با بی‌سوادی که اول‌بار او شروع کرد؛ از چاپخانه افست که او بنا نهاد؛ از کاغذسازی پارس که او بنیان‌گذارش بود؛ از کشت مروارید که در کیش آغاز کرد؛ از کارخانه رطب زهره که به دست او پا گرفت؛ از پرورشگاه صنعتی‌زاده کرمان که تا پایان عمر زیر نظر او بود؛ از شهرک خزرشهر که بنیاد اصلی‌اش را او گذاشت؛ از کارخانه گلاب زهرا که به دست او ساخته شد؛ از کتاب‌هایی که ترجمه کرد؛ از شعرهایی که سرود؛ و یا از مقالاتی که نوشت. واقعاً بعضی‌ها در نوسازی ایران سهم فراوانی دارند. سهم همایون صنعتی زاده در نوسازی ایران فراموش‌نشدنی است.» نکته اینجاست که هر یک از این‌ها می‌تواند به‌تنهایی موضوع کتابی مستقل باشد.

بااین‌حال سیروس علی نژاد در کتاب حاضر، از عهده آن برآمده که تصویری قابل‌قبول از کلیت فعالیت‌های یکی از مردان خودساخته تاریخ معاصر را پیش روی مخاطب بگذارد. یکی از چهره‌هایی که ایران مدرن بسیار مدیون اوست. همایون صنعتی‌زاده چهره‌ای منحصربه‌فرد، بدون تحصیلات منظم و مدرک دانشگاهی بود که به کار آیی تحصیل در دانشگاه (آن‌گونه که در ایران شاهد هستیم) اعتقادی نداشت، اما روش و منش او در کار خود دانشگاهی بود برای همه آن‌ها می‌خواهند کاری کنند کارستان، کاری ماندگار چنانکه هیچ‌گاه به فراموشی سپرده نشود. او همانند اغلب مردان خودساخته اعتقاد ویژه‌ای به کار عملی، کسب تجربه و مطالعه آن‌هم به شکل برآمده از دل اشتیاق و جستجوگری برای آموختن، آموزاندن و بکار گرفتن در کار عملی بود.

بی‌شک همانند بسیاری از کسانی که کارهای بزرگ انجام داده‌اند، بر کارنامه همایون صنعتی‌زاده نیز می‌تواند نقدهایی وارد شود. فی‌المثل بده بستان‌هایی با صاحبان قدرت، تا چوب لای چرخش نگذارند و یا اینکه انجام برخی کارهای دشوار تسهیل شود. اما چه باک، این بخش‌ها از کارنامه او در برابر دستاوردهای بزرگی که داشته آن‌قدر ناچیز هستند.

شرح زندگی همایون صنعتی‌زاده مفصلاً در کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار» آمده و این نوشته نیازی به بازگویی آن نیست. تنها همین بس که صنعتی‌زاده یکی از دو سه‌نفری است که بیشتر دین را بر گردن صنعت نشر این سرزمین دارد؛ اما این تنها یکی از چندین و چند حوزه‌ای است که به‌واسطه حضور و فعالیت‌های او متحول شده و دستاوردهای گران‌سنگی داشته است. این بخش از فعالیت‌های او، بیش از دیگر عرصه‌ها موردتوجه قرارگرفته درحالی‌که حاصل کار او در صنعت تولید کاغذ، چاپ کتب درسی، پیکار با بی‌سوادی، گل‌کاری در کویر، گلاب‌گیری، خدمت به کودکان بی‌سرپرست و... چندان کمتر از خدمات او در عرصه نشر نبوده است.

همایون صنعتی‌زاده همانند هر فرد عمل‌گرای دیگر از تیغ انتقاد و شایعه مصون نبوده، کارهای بزرگ تبعات بزرگ هم دارد، پس دور از ذهن نیست به‌جای آنکه دست‌گیر او باشند، دستگیرش کنند؛ به‌جای تشویق، به تشویش او بپردازند و اموالش را مصادره کنند. اما ماه پشت ابر نمانده، چنانکه روزی رسید که اموال صنعتی‌زاده را به او برگرداند، اموالی که او آن را وقف پرورشگاه کودکان بی‌سرپرست در زادگاه خود کرد. کودکانی که حکم فرزندان نداشته‌اش را داشتند. چونان هر پدری در آرزوی آن بود که که فرزندانش را در لباس دامادی ببیند و در زمانی دیگر در جستجوی آن‌ها راهی خط مقدم جبهه جنگ علیه دشمن می‌شد.

همایون صنعتی‌زاده

همایون صنعتی زاده حتی در هنگام حضور در جبهه جنگ نیز دست از ایده‌های مبتکرانه خود برنداشت و برنامه‌های سوادآموزی برای رزمندگان دفاع مقدس راه انداخت و یکی از آرزوهای دیرینه خود که نوشتن کتاب آموزشی سوادآموزی بود پی گرفت. او برخلاف بسیاری که در انتقال دانش و تجربیات خود خست به خرج می‌دهند، اندوخته‌های خود را با روی باز در اختیار دیگران می‌گذاشت. حتی گاه خود پیش‌قدم می‌شد، چنانکه تجربیات و دیدگاه‌های خود را درزمینه‌ی مبارزه با بی‌سوادی که حاصل دوران پایه‌گذاری «پیکار با بی‌سوادی» در سال‌های قبل از انقلاب بود، داوطلبانه طی دیدارهایی با محسن قرائتی (رئیس نهضت سوادآموزی در سال‌های پس از انقلاب) در اختیار او گذاشت.

«از فرانکلین تا لاله‌زار» شرح زندگی و خدمات چنین شخصیتی است، یکی از نوادر میدان کارآفرینی در این دیار که همیشه ایده‌ها و طرح‌های نو در چنته داشت، به‌واسطه ابتکار و پشتکارش در هر میدانی که وارد می‌شد، فعالیت‌هایش اگر با موفقیت قرین نمی‌شدند، شکست هم نمی‌خوردند. همایون صنعتی‌زاده دست‌پرورده پدربزرگش علی‌اکبر صنعتی‌زاده بود، مردی خوش‌نام در عرصه تجارت و کسب‌وکار که پایه‌گذاری پرورشگاه صنعتی زاده کرمان حاصل گرایش خیرخواهانه و انسان دوستانه او بوده است. او از دل خاندانی بیرون آمد که تجارت و کسب و کار بخش مهمی از هویت آن‌ها را تشکیل می‌داد، خود او نیز کارش خود را در جوانی با راه انداختن یک تجارتخانه کوچک کلید زد که رفته‌رفته گسترش پیدا کرد. باوجود همه خوش‌فکری‌اش درزمینه‌ی تجارت و کسب‌وکار، همایون صنعتی زاده فی‌نفسه نه یک تاجر، که در حقیقت یک کارآفرین بود. موفقیت مالی مهم‌ترین انگیزه و شرط اصلی ورود یک تاجر به هر حوزه‌ی کاری است؛ اما برای یک کارآفرین مهم‌ترین انگیزه؛ خودکار است اگر به درآمدی نیز انجامید که چه‌بهتر.

انجام تجربه‌های تازه آن‌هم با شیوه‌ای متفاوت از مدیریت‌های سنتی متداول، نه‌تنها دشوار و متضمن هزینه که گاه با شکست‌های جدی روبه‌رو می شود؛ اما همایون صنعتی‌زاده در مقام یک کارآفرین، در اکثریت قریب به‌اتفاق عرصه‌هایی که وارد شد، فعالیت‌هایش با موفقیت همراه شدند.

دلایل این توفیق‌ها را هم به‌اجمال در کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار» می‌توان یافت. سیروس علی نژاد در مقدمه کتاب، از قول آندره ژید این جمله معروف را نقل می‌کند: «اهمیت در چیزی نیست که بدان می‌نگری بلکه اهمیت در نگاه توست». این جمله را تمام و کمال می‌توان خورند کار همایون صنعتی زاده برشمرد که گویای کلید اصلی موفقیت‌های او در عرصه‌های گوناگونی است که بدان‌ها واردشده و موفقیت‌های چشمگیر و تغییر و تحول‌های تاریخی را از خود به یادگار گذاشته است. بی‌شک ایده‌های موردنظر صنعتی زاده در دستان یک مدیر معمولی می‌توانست به نتایجی کاملاً متفاوت و یا حتی ناموفق بینجامد اما این نگاه صنعتی‌زاده به‌عنوان یک کارآفرین خلاق بوده که آن‌ها را چنین ماندگار، به بار نشانده است.

همایون صنعتی‌زاده درزمینه‌ی مدیریت روشی متفاوت و خاص خود داشت و به‌جرئت می‌توان گفت که شیوه مدیریتی او چنان از زمانه خود جلوتر بوده که حتی امروزه نیز می‌تواند به‌عنوان الگویی از مدیریتی پویا و پیشرو که می‌تواند بهترین بهره‌وری را از نیروهای انسانی تحت رهبری خود داشته باشد، مورداستفاده قرار بگیرد، نه‌فقط در شیوه طراحی و اجرای کارهایش بلکه مهم‌تر از همه در برخورداری از یک سیاست جذبی و فراهم کردن بسترهایی برای رشد نیروی انسانی که با ایجاد رفاه مالی به‌عنوان پیش‌شرط بهره‌وری بیشتر از این نیروها، همراه است. باوجوداینکه در کتاب حاضر روی فعالیت‌های صنعتی‌زاده در حوزه نشر بیشتر متمرکزشده، اما خواندن کتاب و آشنایی باتجربه‌های پیشنهادی جدی برای همه مدیران باشد.

همانند اغلب آثار سیروس علی نژاد، این کتاب نیز اثری است گفتگو محور؛ دو بخش اصلی کتاب را یکی گفتگوهای علی نژاد با صنعتی‌زاده شامل شده و دیگری حاصل گفتگوهای اوست با چند نفر از نزدیکان و همکاران او.

بخش اول، یعنی گفتگو با خود صنعتی‌زاده از شش فصل تشکیل‌شده که از دوران کودکی صنعتی زاده آغازشده، تأسیس فرانکلین در ایران، دایره المعارف مصاحب، کارخانه کاغذ پارس، چاپ کتاب‌های درسی افغانستان، پیکار با بی‌سوادی و... را شامل می‌شود.

بخش دوم کتاب از چهار گفتگو با دوستان، همکاران و اقوام صنعتی زاده تشکیل‌شده: منوچهر انور، علی صدر، سیروس پرهام و مهدخت صنعتی‌زاده با سیروس علی نژاد از زندگی حرفه‌ای و شخصی صنعتی زاده سخن گفته‌اند. عمده این گفتگوها به پربارترین بخش از زندگی صنعتی زاده یعنی دوران راه‌اندازی فرانکلین و کارهای برجسته انجام‌شده در حوزه نشر اختصاص دارند. علی نژاد در این رهگذر برای روشن شدن ارزش و اهمیت کار صنعتی زاده، بستری را فراهم می‌آورد که گفتگو شوندگان نه‌تنها به بازگویی نکات مهم موردبحث بپردازند، بلکه آن‌ها را به سمت بیان خرده روایت‌هایی سوق می‌دهد که به‌عنوان شاهد مثال نه‌تنها کامل‌کننده این صحبت‌ها به شمار می‌روند، بلکه جذابیت ویژه‌ای نیز بدان‌ها بخشیده‌اند. یکی از جذاب‌ترین فصل‌های کتاب گفتگوی علی نژاد با منوچهر انور است که به همکاری انور با موسسه فرانکلین می‌پردازد. امور در این گفتگو به نکاتی بسیار جالب‌توجه در شیوه مدیریت صنعتی زاده اشاره دارد و از تلاش او برای تأمین مالی نیروهای انسانی موسسه فرانکلین حکایت می‌کند. صنعتی‌زاده با این باور که تأمین مالی و آرامش روانی فرد ازلحاظ اقتصادی، می‌تواند به بهره‌وری بیشتر نیروهایش بینجامد؛ خانه‌دار شدن نیروهایش را یک اولویت شمرده و در این راه چنان جدیت و اصراری از خود نشان می‌دهد که برای نیروهایش عجیب و شک‌برانگیز جلوه می‌کند! منوچهر انور اعتراف می‌کند، به‌واسطه جوانی و ناآشنا بودن با خصوصیات صنعتی زاده، بدبینانه کمک‌های او را برای خانه‌دار شدن، تمهیدی برای وابسته کردن نیروهای زیردستش تصور می‌کرده است.

همایون صنعتی زاده

منوچهر انور به‌عنوان یکی از نخستین کسانی که به‌طورجدی و حرفه‌ای به‌عنوان ویراستار در نشر فرانکلین بکار گرفته‌شده؛ بر اهمیت دیدگاه‌های نوآورانه صنعتی زاده دراین‌باره تأکید می‌کند، آن‌هم در روزگاری که ویراستاری حرفه‌ای تثبیت‌شده در حوزه نشر ایران نبود و حتی بسیاری از فعالان این حوزه نیز درک درستی درباره نقش و اهمیت آن نداشتند. گفته‌های انور در رابطه شکل کار او در فرانکلین از تجربه‌هایی حکایت دارد که بیش از نیم‌قرن بعد تازه در چند سال اخیر آن‌هم از سوی برخی ناشران جدی، بکار گرفته می‌شود.و جالب اینکه امروزه آن ناشرانی که به‌واسطه برخورداری از تیم‌های تخصصی و قوی ویراستاری در حقیقت تجربه‌های صنعتی زاده را دنبال می‌کنند، کارهایی برخوردار از کیفیت‌هایی بالاتر در قیاس با دیگر ناشران ارائه کرده‌اند.

انور در این میان به بازگویی خاطره ترجمه خشم و هیاهو شاهکار ویلیام فاکنر توسط بهمن شعله‌ور‌ می‌پردازد، شعله‌ور در آن هنگام جوانی هفده‌ساله بود؛ ترجمه یکی از دشوارترین رمان‌های تاریخ ادبیات توسط این جوان چنان برای صنعتی زاده و منوچهر انور جذاب بوده که برخلاف سیاست‌های موسسه فرانکلین، صنعتی زاده با پایمردی آن‌ها را قانع می‌کند که باید این رمان به فارسی منتشر شود. عجیب نیست اگر حاصل کار جوانی هفده‌ساله در دست‌وپنجه نرم کردن با این رمان دشوار، دارای ضعف‌هایی گوناگون بوده باشد اما منوچهر انور به اشاره صنعتی زاده به‌عنوان ویراستار خط به خط این ترجمه را با اصل آن مطابقت داده و درنهایت متنی ویراسته و در خورد نام بزرگ ویلیام فاکنر ارائه کرده است از دل این تعامل سازنده میان مترجم و ویراستار تجربه‌ای رقم خورده که خروجی آن هنوز نیز به‌عنوان ترجمه‌ای جدی منتشرشده و مورداستفاده قرار می‌گیرد.

اگرچه در برچسبی گفتگوهای انجام‌شده با صنعتی‌زاده اشاراتی جسته‌گریخته به زندگی دهه‌های اخیر او نیز شده اما علی نژاد برای اینکه سیر زندگی و فرازوفرودهای حرفه‌ای کار صنعتی‌زاده زاده آشکار باشد، در ابتدای کتاب مفصلاً به دوره‌های مختلف زندگی او پرداخته و در این میان پرداختن به زندگی پدربزرگ و پدر صنعتی‌زاده را که هر دو از نامداران روزگار خود بوده‌اند فراموش نکرده است.

در پایان کتاب نیز علی نژاد، نامه‌هایی از صنعتی‌زاده و همچنین عکس‌هایی از دوره‌های مختلف زندگی او را به همراه کتابشناسی آثار تألیفی‌اش در قالب پیوست به کتاب افزوده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...