بیمهری و خیانت مادر به پدر، خانواده را دچار تشنج میکند. موجب میشود آلیسا نفرت عمیقی از عشق زمینی پیدا کند. آلیسا برای رفع این عقده به عشق آسمانی پناه میبرد و نافرجامی برای خود و ژروم و ژولیت به بار میآورد... بکوشید از در تنگ داخل شوید. دری که به تباهی منتهی میشود، فراخ و راه آن گسترده است زیرا دری که به حیات منتهی میشود، تنگ است. برای ژروم این در همان در اتاق آلیسا است
...
در کارگاه، در حالی که پرده نقاشی را در گوشهای نهاده است، با رنگها کار میکند. شخصیتها را از تابلو بیرون میکشد، از این کار لذت میبرد و نگران است، آنها را هرطرف میچرخاند و در پی کشف جوهر، حرکات و خصلت یگانه آنهاست... این کتاب کوچک یک بازی قایمموشک یا بهتر بگوییم بازی چشمبندی است. در اینجا نویسنده است که چشمانش را میبندد تا بگذارد شخصیتهایش بازی کنند و مخصوصاً آنها و خودش را فراموش کند
...
«ای کاش کتاب من به تو بیاموزد که به خویشتن بیشتر توجه کنی.... بعد همه چیز را بیشتر از خودت دوست میداری.»... جوانی را مخاطب قرار میدهد که «هنوز ملاقاتش نکرده است». به تقلید از تورات، او را ناتانائل مینامد پس برای او استادی میآفریند که او را "منالک" مینامد... «بکوش تا اهمیت در نگاه تو باشد تا در آن چیزی که مینگری»... رفیق، زندگی را آنچنان که دیگران به تو پیشنهاد میکنند نپذیر... مسئول همه بدیهای زندگی خدا نیست بلکه مردماناند...
...
محیط دلپذیر خانوادگی، که بسیار بسته و سخت پارسایانه است، به سبب فرار فضیحتبار مادام بوکولن، زیر و رو میشود. آلیسا از این واقعه بیشتر از دیگران غمگین میشود و احساسات مذهبیاش از آن لحظه شدت خاصی پیدا میکند. روحش به پناه بردن به روحانیتی منقطع از جهان، متمایل میشود. ژروم عاشق، با سایهای از اضطراب، وی را در این فضای لطیف دنبال میکند.
...
آنتیم آرمان دوبوا، زیست شناس متفنن و بی دین با باجناقش کنت ژولیوس دو بارالیول، رمان نویس بازاری و کاتولیک متعصب، که نامزد انتخاب شدن به عضویت فرهنگستان است با هم اختلاف دارند... پاپ قربانی دسیسهی تنفرانگیز لژهای فراماسونی شده است و در دخمههای واتیکان یا بهتر بگوییم، در دخمههای قصر سنت آنژ زندانی شده است و جای او را کسی که بسیار شبیه اوست اشغال کرده است.
...
این وحشی شهویمزاج و کلبیمذهب، یگانه نقطه ضعفش جنس زن است. از اینرو در برابر طرحها و اقدامهای باسفائه پا به سن گذاشته و عشق آتشین آریان چندان مقاومت نشان نمیدهد... به مینوتور میرسد. اما به هنگام حمله بر مینوتور خفته، باید از آزمونی که پیشبینی نکرده بود، پیروز بیرون آید: دیو زیباست... چشمش فدری جوان را گرفته است، و پس از آنکه خواهرش آریان را در ناکسوس رها میکند؛ در سایه حیلهای وی را با خود به یونان میبرد.
...
در حال بارگزاری ...
دختری نوجوان، زیبا و در آستانه بلوغ است و به خاطر فقر خانوادهاش در یک محله بدنام زندگی میکند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری میشود اما خجالت میکشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ بهرغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است
...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزههای غریزی در انسانها نیست، بلکه صرفاً پدیدهای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز میشود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنشها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرالها و فاشیستها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند!
...
سنت حشرهشناسی در ایران به دانشکدههای کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت میپردازند... جمله معروفی وجود دارد که میگوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت میکنیم که میشناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بیشک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سمپاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ میکند... دولت چین در سالهای بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونهبرداری من در ایران را باطل کرد
...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحرانهای ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحرانهای شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راهحل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملتها برای خروج از تمامی آن بحرانها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونیشان صادق باشند، سپس مسئولیتها را بپذیرند و در نهایت محدودیتهایشان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند
...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیتها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که میروند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی میدهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بستههای معیشتی کمکشان میکنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمیشود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه
...