این کتاب داستان بیداری زنان در جامعه‌ای است که با پیش‌لرزه‌های مدرنیته از خواب گران بیدار شده‌است اما هنوز میل به خفتن دارد.

مکتب زنان» [L' Ecole des femmes] آندره ژید

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، داستان «مکتب زنان» [L' Ecole des femmes] نوشته آندره ژید در قالب دفترچه خاطرات شخصی به نگارش در آمده است که نویسنده احساسات یک زن به نام «اولین»، شوهرش «روبرت» و دخترشان را در سه بخش مجزا به تصویر می‌کشد. «اولین» زن جوانی است که عاشق «روبرت» می‌شود. این عشق باعث می‌شود که «اولین»، «روبرت» را سر تا پا حسن ببیند. به حدی که واژه‌ای جز «متشخّص» برای توصیف او نمی‌یابد. این مرد چشم‌های او را درباره نقش زن در زندگی مردان بزرگ باز می‌کند. به مرور زمان، عشق «اولین» نسبت به «روبرت» رفته رفته کاهش می‌یابد و «اولین» از زنی عاشق‌پیشه تبدیل به زنی تیزهوش امّا سرخورده می‌شود و درمی‌یابد که همسرش متشخص نیست و فقط نقش یک آدم متشخص را به خوبی بازی کرده و دیگران و وی و در مواردی خود «کرانیز» را فریب می‌دهد. «اولین» برای اینکه از او متنفر نشود، چاره را در ندیدن وی می‌بیند و این تصمیم به احساسات و زندگی «روبرت» و دخترشان تأثیر مخربی می‌گذارد.

کتاب حاضر، داستانی فرانسوی از «آندره ژید» است. جامعه فرانسه که در آستانه رویدادهای تاریخی مهمی چون جنگ اول و دوم جهانی و پیدایش مدرنیته در اروپاست هنوز در تار عنکبوت اندیشه‌های قرون وسطی گرفتار است و زنان در چنین جامعه‌ای به عنوان جنس دوم کم و بیش از درس خواندن و حضور در اجتماع بازداشته می‌شوند.

«مكتب زنان»، داستان بیداری زنان در جامعه‌ای است که با پیش لرزه‌های مدرنیته از خواب گران بیدار شده است اما هنوز میل به خفتن دارد؛ اندکی پیش از آغاز جنگ جهانی اول و پس از آن. آندره ژید رمان را از زبان سه شخصیت اصلی آن، اولین، همسرش روبرت و دخترشان ژنوویو و در قالب دفترچه خاطرات اولین، جوابیه همسرش به او و همچنین نامه دخترشان به نویسنده نوشته است.

اولين و ژنو ويو، زنانی ساده از طبقه متوسط، می‌خواهند تارهای به هم بافته سنت کلیسایی را کنار بزنند و برخلاف جریان رودخانه شنا کنند. زنانی که بنا به عرف خانواده و اجتماع و حكم سنتی که زن را در خانه و در نظارت مردان می‌خواهد، آینده‌ای جز آنچه مادرانشان داشته‌اند در برابر خود نمی‌بینند و هنگامی که جورچین مقدس را به هم می‌زنند، بازتاب‌های زمین لرزه، زندگی آنها را می‌لرزاند. چنین اراده‌ای، آنها را در کانون اتهام و افترا می‌گذارد و نظام مردسالار در قالب روبرت آنها را پادافرهی درخور می‌دهد.

در «مقدمه ویراستار» این کتاب آمده است: «ژید در مکتب زنان نه در مقام داوری مسلط که به دفاع از حقوق زنان برخاسته باشد، که در جایگاه روزنامه‌نگاری که کارش انتشار روایت بدون دست بردن در آن است، امکان پاسخ به اتهام را برای هرسه شخصیت رمان فراهم می‌کنند و با کنار هم نهادن سه زندگی، داستانش را به بستری برای گفتگوی نسل‌ها، جنس‌ها و اندیشه‌ها بدل می‌کند. خواننده که به او امکان مقایسه بین سه طرز تلقی از زندگی، انسان و مدرنیته داده شده است، چهره خود و زمانه‌اش را به روشنی در سه آینه توأمان می‌بیند و می‌تواند دریافت‌هایش از مفاهیم مهم تمدن بشری را به ترازو بگذارد. تمدنی که با دستاوردهای تکنولوژی زاده شده اما در ادامه به آزادی بیان و آزادی پس از بیان، برابری جنسیتی، نفی آپارتاید و پس راندن کلیسا در مناسبات اجتماعی رسیده است.

به سادگی نمی‌توان گفت که مکتب زنان اثری فمینیستی است، چرا که دامنه آرمان‌های برابری خواهانه به دقت در روانشناسی شخصیت‌های رمان محو شده است. نویسنده در مقام ناظر و مهم‌تر از آن در جایگاه مرد، خودش را از داوری درباره رویدادها کنار کشیده و تأکید را بر واکاوی درونی شخصیت‌ها گذاشته است. او می‌تواند به روبرت امکان دفاع از خودش را ندهد و به قرار بیانیه‌های آزادی خواهانه، او را یک جانبه محکوم کند، اما روبرت هم در چنین اثری، زبان گفتن دارد و به او این فرصت داده شده تا اندیشه‌هایش را با خواننده در میان بگذارد و از خواننده، هم دردی و داوری بخواهد. خواننده در چنین ساختاری، هم دوش نویسنده ایستاده است و می‌تواند با شنیدن دفاعیات سه متهم، رأی به گناه کار بودن یا بی‌گناهی آنها بدهد. هرچند که زمان در این روایت، خود داوری است که در اعماق، کار خویش سامان می‌دهد و با شکیبایی بسیار، حقیقت را از دروغ و ناراستی جدا می‌کند. اما در این همکاری پنهان میان نویسنده و خواننده، ژید عقیده‌اش را به خواننده تحمیل نمی‌کند.»

کتاب «مکتب زنان» نوشته آندره ژید و ترجمه شهرزاد لاجوردی در 233 صفحه، با قیمت59000 تومان از سوی انتشارات قصیده سرا روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...