دیمون گالگوت [Damon Galgut] داستان‌نویس اهل آفریقای جنوبی پس از سه بار حضور در فهرست نهایی موفق شد جایزه 50 هزار پوندی بوکر [Booker Prize] را به دست آورد.

دیمون گالگوت [Damon Galgut]  قول عهد» [The Promise]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، دیمون گالگوت با داستان «عهد» [The Promise] -که توصیفی از یک خانواده سفیدپوست آفریقایی در اواخر آپارتاید است- موفق به دریافت جایزه معتبر بوکر شد. هیئت داوران «عهد» را «ارائه‌ای تماشایی از آنچه یک داستان ما را به دیدنش وامی‌دارد و افکارمان را نو می‌کند» توصیف و گالگوت را با ویلیام فاکنر و ویرجینا وولف مقایسه کردند.

این اولین بار است که گالگوت با جایزه پنجاه هزار دلاری از این جایزه خداحافظی می‌کند. نویسنده اهل آفریقای جنوبی پیش از این دو بار دیگر در میان نامزدهای نهایی بوکر قرار گرفته بود.

«عهد» [قول] نهمین داستان گالگوت و تنها رمانی است که طی هفت سال گذشته نوشته است. او سومین نویسنده‌یِ اهل آفریقای جنوبی است که برنده جایزه بوکر می‌شود. پیش از این جی. اِم کوئتزی و نادین گوردمیر از آفریقای جنوبی برنده جایزه بوکر شده‌اند.

«سفری به شمال» نوشته آنوک آرودپراگسام، «هیچ‌کس در این باره صحبت نمی‌کند» نوشته پاتریشیا لاکوود، «مردان خوش‌شانس» نوشته نادیفا محمد، «حیرت» نوشته ریچارد پاورز، «چرخه عالی» نوشته مگی شیپستاد دیگر آثار حاضر در فهرست نهایی است.

در حالی که هیئت داوران همگی برای انتخاب گالگوت اتفاق نظر داشتند اما جانزوف، رییس هیئت داوران گفت که از خواندن پنج اثر دیگر حاضر در فهرست نهایی لذت بردند. «آثاری که باورشان داریم و معتقدیم شایستگی حضور در فهرست نهایی را داشتند و همه داوران آثار را به دقت خواندند.»

نادیفا محمد با کتاب «مردان خوش‌شانس» تنها نویسنده انگلیسی حاضر در فهرست نهایی جایزه بوکر بود که طی چند سال گذشته انتقادات زیادی به آن برای توجه نکردن به نویسندگان انگلیسی شده بود. جایزه‌ای که امسال حتی به نویسنده انگلیسی برنده نوبل ادبیات هم روی خوش نشان نداد.

نکته جالب فهرست نهایی امسال حضور سه نویسنده آمریکایی بود. پاتریشا لاکوود، مگی شیپستاد، و ریچارد پاورز سه نویسنده آمریکایی حاضر در این فهرست بودند. این در حالی است که «من‌بوکر» بیش از ۴۰ سال فقط به نویسندگان کشورهای مشترک‌المنافع، انگلیسی‌ها و ایرلندی‌ها تعلق می‌گرفت اما از سال 2014 با وضع قوانین جدید تمام آثار نوشته‌شده به زبان انگلیسی‌ حق شرکت در آن را پیدا کرده‌اند و همین موضوع فرصت را برای حضور نویسندگان آمریکایی فراهم کرد.

«جورج ساندرزِ» آمریکایی با کتاب «لینکلن بین مرگ و تولد دوباره» در سال 2017 برنده بوکر شد. البته در سال 2016 نیز «پل بیتی» با کتاب «خیانت» اولین نویسنده آمریکایی بود که توانست این جایزه را با خود به خانه ببرد.

جایزه «من بوکر» به بهترین اثر تازه انگلیسی‌زبان که نوشته شهروندان همسود بریتانیا است اهدا می‌شود. پیش از این نویسندگانی چون مارگارت آتوود، آیریس مرداک، و ایِن مک‌ایوان برنده این جایزه معتبر شده‌اند. سال گذشته داگلاس استوارت با اولین رمانش تحت عنوان «شاگی بین» جایزه بوکر را به دست آورد.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...