موسسه هنر و بشریت دانشگاه کارولینا امشب (22 فروردین 1387) از مردی با 50 سال سابقه رمان‌نویسی تقدیر می‌کند.

ماریو بارگاس یوسا ساعت 8 امشب در مراسمی رسمی مدال سالانه موسسه هنر و بشریت را «برای آثار درخشانش در پیشرفت هنرهای مردمی» دریافت می‌کند.
 
"ماریکا تاکنی" مدیر برگزاری مراسم در این زمینه گفت: «یوسا، نویسنده اسپانیایی ـ پرویی، روزنامه نگار و فعال سیاسی به دلیل انتشار رمان هایش که اعتباری بین المللی دارند در گستره وسیعی موجب ارتقای سطح هنر و بشریت شده است. از این رو، امسال از سوی این موسسه به عنوان چهره برتر برگزیده شد.»

به گزارش ایبنا‌ به نقل از دیلی آنلاین، در این مراسم یوسا با ارائه مقاله‌ای با عنوان "راهی به داستان" به بیان تجربیاتش به عنوان یک نویسنده می‌پردازد و درباره چگونگی شکل گرفتن چند اثرش صحبت می‌کند. سخنرانی او بر این امر تاکید دارد که چگونه داستان و رمان می‌تواند به مردم جهان کمک کند تا جهان را بشناسند. پس از این سخنرانی یک مصاحبه زنده نیز با یوسا انجام می‌شود.

موسسه هنر و بشریت که برای حمایت از نوآوری‌ها و تلاش‌های میان‌رشته‌ای در زمینه هنر فعالیت می‌کند، وابسته به دانشگاه کارولینای ایالت پنسیلوانیاست.

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...