رمان «پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم» [Querido hijo: estamos en huelga] نوشته جوردی سییررا آی فبرا [Jordi Sierra i Fabra] با ترجمه زهراسادات جدغریب توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم [Querido hijo: estamos en huelga]  جوردی سییررا آی فبرا [Jordi Sierra i Fabra]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین «کتاب چ» است که این‌ناشر در حوزه کودک و نوجوان چاپ می‌کند.

جوردی سییررا آی فبرا نویسنده اسپانیایی این‌کتاب، متولد سال ۱۹۴۷ در شهر بارسلون است و اولین نشانه‌های نویسندگی را در ۸ سالگی از خود نشان داد. او در ۱۲ سالگی اولین رمان بلندش را نوشت و اولین کتابش را هم در سال ۱۹۷۲ منتشر کرد. آی فبرا با داشتن ۴۰۰ کتاب در کارنامه، یکی از نویسندگان پرکار اسپانیایی است که جوایز مختلفی را به خود اختصاص داده است؛ جوایزی از جمله جایزه ملی ادبیات وزارت فرهنگ اسپانیا در سال ۲۰۰۷، جایزه ایبروامریکانو در زمینه کودک و نوجوان در سال ۲۰۱۳ و همچنین مدال طلای شایستگی در بخش هنرهای زیبا در سال ۲۰۱۷.

پیش از این، رمان «پسر عزیزم، تو اخراجی» هم از این‌نویسنده با ترجمه مینا کریمیان پاییز سال ۹۸، توسط همین‌ناشر منتشر شده است. این‌رمان درباره پسربچه‌ای به نام میگل بود که به دلیل شلختگی، خراب‌کاری و نمره‌های افتضاح، توسط مادرش از خانه اخراج می‌شود و این نامه اخراج در دستانش گذاشته شده است.

داستان رمان «پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم»، درباره پسربچه‌ای به‌نام فلیپه است که در خانه کمک نمی‌کند و گستاخ و بی‌مسئولیت هم هست. فلیپه بچه سربه‌هوایی است و نمره‌های آخر سال مدرسه‌اش هم افتضاح شده‌اند. به‌همین‌دلیل منتظر است تا پدرومادرش دعوا و یک جار و جنجال اساسی راه بیاندازند. اما اتفاق عجیبی می‌افتد و آن‌ها هیچ‌کاری به نمره‌های بد فلیپه ندارند. در نتیجه برای فلیپه این‌سوال پیش می‌آید که آیا پدر و مادرش تبدیل به آدم‌فضایی شده‌اند؟

در ادامه داستان، فلیپه متوجه می‌شود که اتفاقی بدتر از تبدیل پدرومادرش به آدم‌فضایی رخ داده است. چون آن‌ها دست به اعتصاب زده‌اند.

تصویرگری کتاب پیش‌رو توسط زیمنا مایر انجام شده و مخاطبان اصلی‌اش، بچه‌های ۱۳ سال به بالا هستند. بخش‌های مختلف رمان «پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم» به این‌ترتیب‌اند:

اولین‌روز، خانم ژیمناستیک، اولین زنگ خطر، مادرها مادرها مادرها…، یک صبح چندش‌آور، سفارش پیتزا، جنگ با مریخی‌ها، راز بزرگ، آخرین مدرک، دومین روز، اعتصاب!، راه‌های بن‌بست، تنها در خانه، فاجعه گسترش می‌یابد، سومین روز، درس لاورئانو، قرار، فهرست، چهارمین روز، لحظه سرنوشت‌ساز، شروعی جدید.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

وقتی سوپ رشته‌فرنگی به جوش آمد، آن را از روی شعله برداشت. فیله هم دیگر به اندازه کافی آب شده بود، برای همین آن را توی یک ماهی‌تابه گذاشت. چیزی کم نبود؟ چرا، روغن. همه‌چیز را آماده کرد و … بله، الآن فقط باید منتظر می‌شد درست شود. به سالن ناهارخوری نرفت. همان‌جا ماند و روی میز آشپزخانه ناهار خورد، مثل وقت‌هایی که غذای حاضری می‌خوردند یا او و مادرش، یا او و پدرش تنها بودند. سوپ خیلی داغ بود و زبانش را سوزاند، اما این که چیزی نبود. یک‌طرفه فیله تقریباً سیاه شده بود و بدتر این که، چون خیلی روغن استفاده کرده بود، یک شعله خیلی سرخ چند ثانیه‌ای دور و بر ماهی‌تابه را گرفته بود. ترسید. اگر همه خانه آتش می‌گرفت چی؟
در نهایت همه‌چیز بهتر از آن چیزی که انتظار داشت، از آب درآمد. غرق در فکر و خیالش غذا خورد و برای دسر ماست را انتخاب کرد.
بعد از آن، ظرف‌ها و قاشق‌چنگال را توی سینک ظرف‌شویی گذاشت و متفکرانه بهشان چشم دوخت.
باید آن‌ها را می‌شست.

این‌کتاب با ۱۳۵ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...