شمس را چه کسی کشت | شرق


پس از رمان «نام من سرخ»، که چندسال پیش برای اولین‌بار در ایران با ترجمه «عین‌اله غریب» منتشر شد، این‌روزها رمان دیگری از «پاموک» نیز با ترجمه همین مترجم از طرف انتشارات زاوش به‌چاپ رسیده است. رمان «کتاب سیاه» [The Black Book] که ترجمه فارسی آن در حالی منتشر شده که چندی پیش ترجمه‌ای دیگر از رمان «نام من سرخ» و همچنین ترجمه اثر اتوبیوگرافیک «استانبول» از این نویسنده برنده جایزه نوبل به‌چاپ رسیده بود.

کتاب سیاه» [The Black Book] اورهان پاموک

کتاب سیاه، رمانی است که همان‌طور که در مقدمه ترجمه فارسی آن آمده، ترجمه آن به زبان فرانسه بالاترین جایزه ادبی فرانسه را برای اورهان پاموک به ارمغان آورد. ضمن اینکه ساخته‌شدن فیلمی با عنوان «چهره پنهان» بر اساس این رمان عنوان بهترین فیلم اقتباسی جشنواره آنتالیای ترکیه را از آن این فیلم کرد.
کتاب سیاه، رمانی است 650صفحه‌ای، شامل دوقسمت که قسمت اول آن از 19فصل و قسمت دومش از 17فصل تشکیل شده است. کتاب سیاه نیز مانند نام من سرخ و البته به‌گونه‌ای متفاوت، از یک‌سو پیوندی عمیق با ادبیات شرق دارد و از سوی دیگر ریشه‌دار در سنت رمان‌نویسی اروپایی است که اشراف اورهان پاموک بر این هر دو زبانزد است و البته بر تمامی اینها باید تاثیر بورخس را افزود که او خود استاد به‌کارگیری شیوه‌های روایتگری شرقی بود.

از جمله نشانه‌های تاثیرپذیری پاموک را از فرهنگ و ادبیات شرق می‌توان در فصل سوم از قسمت دوم کتاب سیاه با عنوان «شمس را چه کسی کشت» پیدا کرد. بر پیشانی این فصل دو بیت از مولانا آمده است. در این فصل، «غالب» -شخصیت رمان- را در حال خواندن نوشته‌های جلال می‌بینیم. در بین این نوشته‌ها، نوشته‌هایی هم هست درباره مولانا: «غالب خوب می‌دانست که دلایل دلبستگی جلال به این شاعر صوفی‌مسلک تمام‌عیار نه آن اشعار نغز عرفانی است که به قرن سیزدهم در شهر قونیه به زبان فارسی سروده شده، نه آن فضایل اخلاقی که در کتاب‌های درسی همه ادوار که هر تشریح و تفسیری از آنها که به هر طریق و دلیل ممکن در نهایت به‌گفته و کرده‌ای از این آدم منتهی می‌شد، از طرفی او کاملا آگاه بود که جلال نه هرگز به تک‌وتوک بیتی از این اشعار روی خوشی نشان می‌دهد که آذین همه کتاب‌های همه نویسندگان این مرز و بوم است نه به آن خروار‌خروار عکس و کارت‌پستالی که از آن گفته‌ها و کرده‌ها در هیئت شعبده‌بازی‌هایی پابرهنه و خرقه‌پوش در هیئتی از معرکه به خورد توریست‌جماعت داده می‌شود، از طرفی حجم نوشته‌های جلال از مولانا هم در حدی نبود که غالب به این نتیجه غیرخوشبینانه برسد که جلال جز استفاده و بعضا سوءاستفاده از این آدم و طریقت عرفانی‌اش که بعد مرگش در اقصی‌نقاط جهان شایع شد - که این روال شیوه معمول برخورد هر روزنامه‌نگاری چون جلال با هر شاعر بنامی چون مولانا بوده و هست- هیچ نوع رابطه‌ای نداشته با آن. چیزی که جلال را چنین دلبسته و حتی وابسته مولانا می‌کرد روابط متقابل این آدم با آدمیان بود و از آن هم مهم‌تر نوع و نحوه تاثیرپذیری آثار این آدم از این روابط.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...