انسان‌ها و مرزها | آرمان ملی

 

داستان «گمشدگان ژاپنی» [Éclipses japonaises] اریک فی [Éric Faye] با پیشگفتاری شروع می‌شود که شما را برای مواجهه با چند داستان موازی فرامی‌خواند. در همین ابتدا با آدم‌هایی که قرار است درباره‌شان بدانید آشنا می‌شوید و براساس اسم رمان حدس می‌زنید اینها همان گمشدگانی هستند که کتاب می‌خواهد از آنها بگوید. هرچند بخش نخست با گم‌شدن نائوکو اتانابه، دختر دبیرستانی ده‌دوازده‌ساله‌ای شروع می‌شود که از کلاس بدمینتون برمی‌گردد، ولی در ادامه شما همراه با دختر دیگری در زمان دیگری پیش خواهید رفت که شرایط زندگی‌اش متعجت‌تان خواهد کرد.

گمشدگان ژاپنی [Éclipses japonaises] اریک فی [Éric Faye]

این دختر سائه‌جینِ معرفی‌شده و پنج‌ساله در اول کتاب است که در قسمت بعدی می‌بینید در یک ماموریت تروریستی در فرودگاه برلین غربی دستگیر شده. داستان بین زمان‌های مختلف دهه هفتاد و هشتاد میلادی در ژاپن و کره در هر فصل جلو می‌رود و شما با زندگی هریک از این گمشدگان همراه خواهید شد. ماجراهای پشت سر گذاشته این افراد چنان سنگین و تکان‌دهنده است که یادتان می‌رود با یک رمان طرفید، تنها تغییر زاویه دید از اول‌شخص به دانای کل محدود و گاه بازی‌های زبانی نویسنده که نزدیک به اطلاعات مقاله‌وار می‌شود شما را به فضای رمان برمی‌گرداند. هریک از این فصل‌ها به تنهایی می‌تواند داستان کوتاهی از زندگی هریک از شخصیت‌ها باشد که در آن موقعیت و شرایط شخصیت و روابط او را با افراد دوروبرش از خانواده یا همکاران و دوستان نشان می‌دهد. هر فصلی با شروعی متفاوت و در موقعیتی متفاوت از فصل‌های دیگر روایت می‌شود. نزدیک‌شدن نوشتار این قسمت‌ها به خاطره‌گویی اقتضای این رمان است که بر بستر یک اتفاق واقعی رخ داده.

با همین ضرباهنگ سنگین جلو می‌روید که در بخش سوم با انگیزه روایت روبه‌رو می‌شوید. آسمان توکیوی سال 1996 مملو است از امواج رادیویی و ماهواره‌ای برای دست‌به‌دست‌کردن اطلاعات بین مردم. هر اطلاعاتی از هرسوی جهان به توکیو و از توکیو به هرجای دیگرِ دور و نزدیک به‌روی این کره خاکی که این شهر را به شهر بابل رویایی بدل کرده. اینجاست که یک کارمند معمولی اداره اطلاعات ژاپن درحین بازبینی فیلم‌ها از جمله فیلم سینمایی جدید ساخت کره شمالی متوجه تناقضاتی می‌شود که پیگیری آنها ماجرای سال‌های بعد کتاب را رقم می‌زند. از اینجا به بعد دیگر نه با دفترچه خاطرات که با فرازوفرودهای داستانی مواجه می‌شوید. ریتم داستان تند می‌شود و شما را با سرعت به درون ماجراها می‌کشاند. حالا دیگر با یک داستان سرراست ندارید؛ داستانی که خط روایی را بارها شکسته، زمان را جابه‌جا کرده و از مکانی به مکان دیگر می‌رود بدون اینکه خواننده خط سیر حوادث را گم کند. این مهم را نویسنده با استفاده از تغییر زاویه دید انجام داده است.

رمان با این بازی‌های ساختاری توانسته خود را از سطح داستانی رئال فراتر ببرد. نویسنده با قراردادن دو پایان‌بندی آشنایی‌زدایی کرده و به یک فرم مناسب که تعلیق بیشتری را در اختیار نویسنده قرار می‌دهد دست یافته است. همین تکنیک‌های تعلیق روایی و ساختارشکنانه توانسته رمان را به یک داستان فرم‌گرا برساند. علاوه بر این استفاده از قالب مقاله‌ای هرچند کوتاه در جای‌جای رمان توانسته به کارکرد دیگری از دانای کل دست یابد. داستان ماجرای تقابل انسان‌ها و دو کشور است و سعی کرده جنبه‌های مختلف انسانی را که در زیر فشار دولت‌ها نادیده گرفته می‌شود به نمایش بگذارد. از همان ابتدا شاهدیم که کفه این ترازو علیه کره شمالی سنگین‌تر شده چراکه رمان بر ماجراهای واقعی گمشدگان استوار است و روایت از زبان آنان دیده می‌شود. درعین‌حال حضور راویانی چون کارمند اداره اطلاعات ژاپن توانسته داستان را به چندسونگری برساند. بر همین مبنا به علت وجود یک ایده مرکزی با وجود شنیدن صداهای مختلف در داستان باز هم همه صداها به یک نقطه مرکزی ختم می‌شوند: نادیده‌گرفتن انسان‌ها در سایه سنگین سیاست. این گزاره در کشورهای دیکتاتوری بیشتر مصداق پیدا می‌کند، ولی رمان توانسته نشان بدهد حتی در کشورهایی با سیاست‌های آزادی بیان و انسان مدار، بازهم مواردی وجود خواهد داشت که این گزاره صورت عینی می‌پذیرد.

انتخاب این ایده همگرا توانسته به‌خوبی صداهای مختلف را کنار شخصیت مرکزی داستان، نائوکو اتانابه نشانده و حرف‌هایشان را به گوش خواننده برساند. نداشتن شخصیت اصلی، شکستن زمان و خط سیر روایت، نثر گاه مقاله‌ای و گاه خاطره در بستر متن روایی داستان با تکنیک‌های مدرن داستان کوتاه، ایجاد فضای چندصدایی با وجود داشتن ایده گزاره قطعی، تعلیق‌های درست و غافلگیری از مواردی است که نشان می‌دهد نویسنده در ساخت روایت داستانی مدرن از یک اتفاق مستند موفق عمل کرده؛ با وجودی که شما با تک‌تک اتفاقات و ترس‌ها و رنج‌های شخصیت‌ها همراه می‌شوید ولی نویسنده تلاشی برای همذات پنداری خواننده با شخصیت‌ها نکرده و تنها به صـورت دوربینی روایتگر و ناظر حتی در جایگاه اول‌شخص رفتار کرده و وقایع را نشان داده تا بتواند به بیشترین کارآمدی چندصدایی در رمان خویش دست یابد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...