پارامونت پیکچرز قراردادی با ادگار رایت امضا کرده تا اقتباس جدیدی از رمان استیون کینگ انجام دهد.

مرد فراری» [running man] استیون کینگ

به گزارش کتاب نیوز به نقل از اعتماد، «مرد فراری» [running man] با اقتباسی جدید به کارگردانی ادگار رایت ساخته می‌شود. این رمان آینده‌نگرانه استیون کینگ که نویسنده نخستین‌بار آن را با نام مستعار ریچارد باخمن منتشر کرد، در واقع بازسازی فیلم ۱۹۸۷ با بازی آرنولد شوارتزنگر است. مایک باکال فیلمنامه این فیلم را برمبنای برداشتی که با همکاری رایت از رمان داشته، نوشته است و به نظر می‌رسد بیشتر از فیلم قبلی به رمان وفادار باشد. ادگار رایت شیفته این رمان شده و در حالی که سال ۲۰۱۷ قرار بود فیلم ساخته شود، اکنون بسیار خوشحال است که این امر عملی می‌شود. او گفت اگر می‌توانست ساخت هر فیلمی را انتخاب کند انتخابش همین فیلم می‌بود.

کینگ این رمان را سال ۱۹۸۲ منتشر کرده است و هنوز داستانی هیجان‌انگیز دارد که به نوعی با فرهنگ سیاسی و عمومی تلفیق شده و ترکیبی از فیلم سیاسی، علمی، تخیلی و ترسناک است.

رایت با نقدهای خیلی خوبی برای ساخت مستند «برادران اسپارکس» روبه‌رو شد که ماه پیش به صورت مجازی در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد. فیلم بعدی او «آخرین شب در سوهو» بهار اکران می‌شود. این کارگردان و فیلمنامه‌نویس بریتانیایی از سال ۱۹۹۴ تاکنون مشغول فعالیت بوده و کارگردان و نویسنده فیلم‌هایی چون «بیبی راننده»، «ته دنیا»، «شان می‌میرد» و «پلیس خفن» بوده است. نسخه قبلی «مرد فراری» به کارگردانی پل مایکل گلیسر در اوایل قرن بیست و یکم می‌گذرد که امریکا به دنبال یک شکست عظیم اقتصادی با یک حکومت پلیسی اداره می‌شود. خلبان هلیکوپتر پلیس، بن ریچاردز با بازی شوارتزنگر که دستور دارد شورشیان در جست‌وجوی غذا را هدف آتش قرار دهد، از این کار خودداری می‌کند و مقامات برای عوام‌فریبی، ریچاردز را مسوول کشتار معرفی می‌کنند و او را به زندانی مخوف می‌اندازند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...