رمان «اولین آدم بد» [The first bad man] اثر میراندا جولای [Miranda July] با ترجمه حمید دشتی و توسط نشر نیماژ منتشر شد.

اولین آدم بد» [The first bad man] اثر میراندا جولای [Miranda July]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین؛ حمید دشتی مترجم «اولین آدم بد» با این توضیح که ترجمه‌ رمان را خردادماه سال ۱۳۹۸ آغاز کردم و فرآیند ترجمه ۶ ماه به طول انجامید؛ گفت: «اولین آدم بد» در نمایشگاه کتاب سال ۱۴۰۱ توسط نشر نیماژ رونمایی شد، اما پخش در کتابفروشی‌ها به‌تازگی انجام شده است.

او با بیان این که رمان پانزده فصل دارد و برش‌های روایی، زمانی و مکانی بسیاری در دل داستان نهفته است، ادامه‌داد: میراندا جولای مفاهیم پیچیده‌ عاطفی و انسانی را با ساده‌ترین جمله‌ها توصیف و بیشتر از آن‌که قصه‌گو باشد، موقعیت‌های بکر خلق می‌کند.

دشتی با این توضیح که رمان «اولین آدم بد» درباره‌ زنی تنها به نام شریل است، افزود: شریل مسحور پسربچه‌ای است که در ۹ سالگی ملاقات کرده و گاهی اوقات نوزادانی می‌بیند و می‌پندارد همان پسر است. از سویی او به‌ فیلیپ دلبسته که یکی از اعضای هیات مدیره‌ سازمان غیرانتفاعی دفاع شخصی زنان؛ یعنی محل کار خودش است. او معتقد است که آن‌ها در زندگی‌های گذشته‌شان همواره به هم رسیده‌اند اما در این زندگی مشکلی پیش آمده و باید کارها درست شوند. دختر ۲۰ ساله زوج مدیر موسسه به خانه‌ شریل می‌آید و دنیای شریل را از هم می‌پاشد و اتفاقاتی را رقم می‌زند.

او با بیان این که در رمان شاهد پازلی هستیم که در نهایت مخاطب را با چیزی بسیار غریب‌تر از آنچه در ذهن دارد مواجه می‌کند، اظهارداشت: در «اولین آدم بد» هرآنچه غیرممکن یا حتی اغراق‌ شده به نظر می‌رسد به‌نحوی کنار سایر اتفاق‌ها قرار می‌گیرند که تبدیل به طبیعی‌ترین اتفاق ممکن می‌شوند.

«اولین آدم بد» نخستین رمان میراندا جولای نویسنده، فیلمنامه‌نویس، کارگردان، بازیگر و خواننده‌ آمریکایی است که سال ۱۹۷۴ در ایالت ورمانت به دنیا آمد. جولای نوشتن را با نگارش داستان‌های کوتاه و همچنین نمایشنامه آغاز کرد. «اولین آدم بد» با موجی از نقدهای مثبت روبه‌رو و همزمان یکی از پرفروش‌ترین رمان‌ها شد. «هیچ‌کس مثل تو مال اینجا نیست» و «چگونه بیشتر تو را دوست داشته باشم» آثار دیگر اوست.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...