کتاب "خاک بکر" اثر ایوان سرگیویچ تورگنیف با تلخیص مصطفی جمشیدی از سوی شرکت سهامی کتابهای جیبی وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر منتشر شد.

به گزارش مهر، این کتاب که از مجموعه "خلاصه‌ رمانهای برجسته" از سوی این ناشر چاپ شده است به رمان "خاک بکر" اثر نویسنده مشهور روسیه اختصاص دارد.

تورگنیف که خالق آثار شکوهمندی در ادبیات جهان است در "خاک بکر" تصویر شخصیتی مثلاً انقلابی ولی در باطن سست عنصر را به تصویر می‌کشد؛ کسی که نمی‌تواند آیینه تمام عیاری از یک انقلابی باشد.

نویسنده در این اثر، نزدیک به یک قرن پیش از وقوع، انقلاب روسیه را پیش‌بینی کرده است و به همین علت منتقدان "خاک بکر" را اثری گران‌سنگ در زمینه رمان شخصیت و تاریخ نگاری هنرمندانه به‌شمار آورده‌اند.

در این کتاب می‌خوانیم: نژادنف مشتاقانه از میان انبوه درختها از ته باغ به جاده نگاه می‌کرد، هنوز شب خاکستری رنگ اطراف را فرا گرفته بود. ناگهان نژادنف لرزید و گوش تیز کرد. در آن نزدیکی چیزی ناله کرد، صدای باز شدن دروازه شنیده شد. هیکل زنانه کوچکی که خود را در شالی پیچیده بود و بسته‌ای به بازوی‌اش آویزان بود از سایه سنگین درختها بیرون آمد و وارد جاده خاک آلود شد.

کتاب "خاک بکر" با شمارگان 3000 نسخه در 146 صفحه منتشر شده است.

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...