دزدان دریایی سومالی را مردانی زن‌باز و ولخرج به تصویر می‌کشند، اما چنین نیست... جایی دلپذیر اما پر از افراد شرور... فاراح شرح می‌دهد که چگونه کسانی که از جنگ سود می‌برند از دل هرج‌و‌مرج‌ها برای خود حرفه‌ا‌ی پرمنفعت می‌سازند... ماهی‌گیران درمانده‌ سومالی... صید غیرقانونی و بی‌رویه و آلوده‌کردن خطوط ساحلی... به نسلی پرداخته که دیکتاتوری محمد زیادباره و متعاقبا جنگ داخلی زندگیشان را تحت‌تأثیر قرار داده...


مرثیه‌ای است برای سومالی | آرمان ملی


نورالدین فاراح [Nuruddin Farah] (1945- )، رمان‌نویس سومالیایی است که از او به‌عنوان یکی از ارکان اصلی ادبیات امروز آفریقای شرقی و یکی از بزرگ‌ترین نویسنده‌های زنده دنیا یاد می‌شود. فاراح جوایز بسیاری در طول پنجاه سال داستان‌نویسی دریافت کرده، از جمله: جایزه پریمو کاوور در ایتالیا، کورت توخولسکی در سوئد، جایزه اولیس در آلمان، جایزه سنت‌مالو در فرانسه، و جایزه بین‌المللی نوئستات یا نوبل آمریکایی، و مهم‌تر از همه نامزدی جایزه نوبل ادبیات. آنچه می‌خوانید نگاهی است به رمان «رهزنان دریا» [Crossbones] نخستین اثری که از نورالدین فاراح توسط علی‌اکبر عبدالرشیدی به فارسی ترجمه و از سوی نشر کتاب گویا منتشر شده است.

نورالدین فاراح [Nuruddin Farah] رهزنان دریا» [Crossbones]

بعضی رسانه‌ها، دزدان دریایی سومالی را مردانی زن‌باز و ولخرج که در املاک و مستغلات نایروبی صاحب‌نظر هستند، به تصویر می‌کشند، اما نورالدین فاراح در یازدهمین رمان خود با عنوان «رهزنان دریا»، نشان می‌دهد که چقدر چنین توصیفاتی سطحی و بی‌مایه هستند. این کتاب، که هم می‌توان آن را یک اثر مستقل دانست و هم آخرین جلد از سه‌گانه‌ مشهور نویسنده با عنوان «گذشته‌ ناتمام»، از نظر سیاسی جسورانه و بسیار جذاب است.

فاراح در سومالی به دنیا آمد، در هند تحصیل کرد و امروزه هم در مینیاپولیس آمریکا و هم در کیپ‌تاون آفریقای جنوبی زندگی می‌کند و دستور زبان، تشبیهات ادبی و شخصیت‌های داستان‌های او، حاکی از بینشِ جهانی او است.
یکی از سه شخصیت اصلی داستان‌ او مالک است، شخصی که نیمه‌سومالیایی، نیمه‌مالزیایی است و خبرنگار جنگی اعزامی نیویورک است. مالک در سال 2006، به همراه جیبله که بسیار خردمند و فهیم است، به سومالی می‌رسد؛ درست چند روز قبل از حمله‌ اتیوپی. تا حدودی، او موفق می‌شود که جای برادرزاده‌اش، «تحلیل» را که نوجوانی سومالیایی-آمریکایی از مینه‌سوتا است و به گروه اسلامی جنگ‌طلب الشباب پیوسته، پیدا کند. فاراح تشنه‌ نوشتن درباره‌ نزاع و فقری است که گریبان‌گیر موگادیشو، پایتخت سومالی شده.

قبل از رسیدن مالک، شهر تحت کنترل «شبه‌نظامیان قبیله‌ایِ مسلح و نشئه‌ مواد مخدر» بود که کسانی را که «به دستوراتشان عمل نمی‌کردند» شدیدا تهدید و «دیندارهای متعصب» را مجبور به اطاعت از فرمان‌های بی‌اساسشان می‌کردند. مالک متوجه می‌شود که بسیاری از این مردان سفیدپوش، اعضای حاکم اتحادیه‌ دادگاه‌های اسلامی، همان اعضای نیروی شبه‌نظامی سابق هستند که اکنون به‌نوعی دیگر صدمه و خسارت وارد می‌کنند. آنها به زن‌ها ستم می‌کنند، مخالفان را می‌کُشند و با دزدان دریایی متحد می‌شوند. اما نویسنده که دقت و توجه بسیاری برای بیان واضح ریشه‌های نابسامانی سومالی دارد، قصد ندارد این افراطی‌ها را تبدیل به دیوهای خبیث کند. فاراح شرح می‌دهد که چگونه کسانی که از جنگ سود می‌برند از دل هرج‌و‌مرج‌ها برای خود حرفه‌ا‌ی پرمنفعت می‌سازند. هجوم پر از کشتار اتیوپی، که ایالات متحده به‌طور چشمگیری از آن پشتیبانی کرده بود، علاوه بر برانگیختن احساسات ضدآمریکایی، باعث می‌شود حتی سکولارترین مردم سومالی هم با دین‌داران متعصب همدردی کنند.

افراط‌گراییِ «تحلیل»ِ جوان هم به‌ دو دلیل پیوستگی او با روحانیون رزمنده و شعار «جنگ علیه تروریسم» آمریکا است. تنها عنصر سیاسی که فاراح علنا از بیان آن خودداری کرده، دخالت مخرب و ناپایدار آمریکا در جنگ سرد این منطقه است.
وقتی مالک از بمباران‌های موگادیشو جان سالم به‌در می‌برد، برادر بزرگ‌تر و محترمش «اهل»، که پدرخوانده‌ تحلیل هم هست، از آمریکا سر می‌رسد تا به‌دنبال فرزندخوانده‌اش در پانتلند که مقر دزدان دریایی است، بگردد. اهل تصادفا با غریبه‌ای به نام فیدنو آشنا می‌شود. فیدنو قبلا پزشک بوده و با دزدان دریایی در ارتباط است. فیدنو می‌خواهد اهل را با یک قاچاقچی انسان که امیدوار است بتواند جای تحلیل را پیدا کند، آشنا کند. اما درعوض از اهل خواهش می‌کند تا او را به مالک معرفی کند. او می‌خواهد داستانش را برای مالک تعریف کند تا مردم جهان واقعیت را درباره‌ دزدان دریایی بدانند. ماجرای دزدان دریایی از اینجا آغاز می‌شود که آنها درواقع ماهی‌گیران درمانده‌ سومالی بودند که می‌خواستند جلوی «رهزنان دریایی خارجی» را بگیرند تا دست از صید غیرقانونی و بی‌رویه و آلوده‌کردن خطوط ساحلی آنها با پسماندهای سمی بردارند. فیدنو شرح می‌دهد که دزدان دریایی فقیر سومالی درواقع پول زیادی به‌دست نمی‌آورند و به گروگان‌هایشان آسیب نمی‌رسانند، اما کشورهای قدرتمند از اقدامات علیه دزدان دریایی طرفداری می‌کنند تا از «قدرت کشتی‌های خود برای ماهی‌گیری غیرقانونی» و تعقیب آزادانه‌‌تر القاعده حمایت کنند.

نوشته‌هایی از این دست گرچه می‌توانند آموزنده باشند، اما درعین‌حال بحث‌برانگیز هم هستند. طرح داستان پر از ضدونقیض و روایت هم تا حدودی طولانی است. مالک را در نظر بگیرید که وقتی خبردار می‌شود که زیردریایی آمریکایی شخصی سومالیایی را که ادعا می‌شود تروریست بوده بمباران کرده، با خود می‌گوید: «مرد شروری مُرد و دفن شد. بعدی لطفا!» از قرار معلوم برخوردهای بسیار وحشیانه‌، این خردمندِ روشن‌فکر را به جنگ‌طلبی انتقام‌جو تبدیل کرده، اما فاراح درباره‌ این تحول عمیق توضیح کافی نمی‌دهد. اگرچه حتی با وجود این کاستی‌ها، این کتاب، سومالیِ امروز‌ی و فقر و خشونت مداومی را که آن را احاطه کرده تا منجر به نابودی آن شود، چیره‌دستانه و شکوهمندانه به ما شناسانده است.

نورالدین فاراح [Nuruddin Farah] رهزنان دریا» [Crossbones]

«رهزنان دریا» با یک اشتباه شروع می‌شود. «شخص جوان» - سرباز جدید جناح نظامی اتحادیه‌ دادگاه‌های اسلامی موگادیشو – حین مأموریتش برای فراهم‌کردن ایمن‌گاه ناپدید می‌شود. او به اشتباه وارد ساختمانی می‌شود و درنتیجه هم او و هم ساکن آن ساختمان که پیرمردی هم‌سن‌وسال پدربزرگش است، بی‌درنگ گلوله می‌خورند. شخصیت اصلی فاراح اظهار می‌کند که «در داستان، مرگ در خدمت هدف است.» اما این رمان درباره‌ بی‌معنایی جنگ داخلی است که در آن شخصیت‌ها بدون هیچ اخطاری کشته می‌شوند. این داستان مرثیه‌ای است برای بیهودگی مصیبت‌های سومالی.

در این رمان که آخرین بخش از سه‌گانه «گذشته‌ ناتمام» است، فاراح داستان زندگی دو برادر، مالک و اهل را بررسی می‌کند. مالک که در خارج از کشور به دنیا آمده، به‌عنوان روزنامه‌نگاری مستقل به سومالی سفر کرده تا درباره‌ آشوب‌های سیاسی دائمی و هم‌چنین قصه‌های دزدان دریایی (که شاید پرفروش‌تر هم باشد) بنویسد. برادر بزرگ‌ترش، اهل، به منطقه‌ خودگردان پانتلند سفر می‌کند تا به دنبال پسرخوانده‌ گم‌شده‌اش بگردد که به‌نظر می‌رسد به نیروی نظامی اسلامی پیوسته است.
ما دوباره شخصیت‌های رمان‌های قبلی را می‌بینیم، مثل پدرخوانده‌ مالک، جیبله، که شخصیت اصلی رمان «پیوندها» بود. اما فاراح در این اثرش، که می‌توان آن را به‌عنوان یک نسخه‌ مستقل هم خواند، به‌جای تمرکز بر زندگی هم‌نسلانش به نسل بعدی سومالی پرداخته که دیکتاتوری محمد زیادباره و متعاقبا جنگ داخلی زندگیشان را تحت‌تأثیر قرار داده. اگرچه فاراح به دلیل به‌تصویرکشیدنِ فمینیستیِ وضعیتِ زندگیِ زنانِ سومالیایی مشهور است، اما این اثر او رمانی مردمحور است که ریزه‌کاری‌های روابط بین پدرها و پسرها، برادرها و همکاران را بررسی می‌کند.

همچنین اکتشافی موشکافانه از چالش‌های انکارناپذیر در هویت افرادی که از کشورشان رانده شده‌اند، ارائه می‌دهد: برادران آمریکایی-سومالیایی گرفتار مشکلات می‌شوند؛ چراکه نمی‌توانند فورا فرق‌های جزیی ارتباطات خانوادگی یا خطرات موجود در شهری گرفتار جنگ را درک کنند. درنتیجه مشخصه‌ این رمان سوءتفاهم‌ها، پریشانی، ترس‌ها و رویاها است.

مالک که برادر کوچک‌تر است، شخصی فوق‌العاده آشفته‌ای است. درعین‌حال ‌که شجاعت همکاران خبرنگارش را تحسین می‌کند، کارشان را به‌علت غیرحرفه‌ای‌بودن رد می‌کند. این، به‌همراه خواسته‌های متکبرانه‌ای که از قصیر، کارگزار عاقل و دلسوزش دارد، منجر به این می‌شود که خواننده شک کند که آیا او اصلا برای سومالیایی‌هایی که در کشور مانده‌اند احترامی قائل است یا نه؟ از ورای دیدگاه مالک، چقدر اخبار موگادیشو که به مخاطب می‌رسد واقع‌بینانه و درست است؟ فاراح ماهرانه نشان می‌دهد که چطور وقتی وضعیت بغرنج کشورش برای مردم خارج از کشور بیان می‌شود، غیرقابل درک می‌شود.

فاراح کشور سومالی را کاملا جهانی و درگیر نگرانی‌های بین‌المللی معرفی می‌کند. حکومت‌کردن ایتالیا پیامدهای متعددی در پی داشته: از خوراک اسپاگتی گرفته تا ترجیح فاراح در نوشتن اسم پایتخت کشورش با املای ایتالیایی. اما این رمان بیان می‌کند که جهان اسلام بیشترین تأثیر را در شمال‌شرقی آفریقا گذاشته است. از آن‌جایی‌که داستان در زمان حمله‌ اتیوپی در سال 2006 روی می‌دهد، این رمان به نقد کشورهای همسایه‌ سومالی و دخالت ایالات متحده در این منطقه می‌پردازد. ارتباطات فراملی عمیق و دیرینه است. در این داستان نشان داده شده‌ که سیاستمداران و دزدان دریایی چگونه درهم پیچیده شده‌اند؛ چراکه هر دو گروه مشغول جنایتکاری هستند و سرسپرده‌ حامیان بین‌المللی مالی‌شان. کسانی که بیشترین عذاب را می‌کشند، سومالیایی‌های فقیری هستند که هیچ‌‌ دسترسی به حمایت‌های خارجی ندارند.

بیشتر از پنجاه سال پیش، فاراح در اولین رمانش با عنوان «از یک دنده‌ کج»، موگادیشو را «جایی دلپذیر اما پر از افراد شرور» وصف کرد. جنگ داخلی پایتخت سومالی را نابود کرده و دیگر آنجا «مرواریدی در دل اقیانوس هند» نیست. فاراح در «رهزنان دریا» به ما قالبی از شخصیت‌های صبور و تکیده‌ای را نشان می‌دهد که تحت بی‌رحمی‌های خشونت‌بار سومالی هستند. ساختمان‌های ویران‌شده در پوسیدن اجساد قهرمانان، طنین‌انداز می‌شود. این رمان، روایت یأس و ترس است، اما بار دیگر تعهدِ بی‌دریغِ فاراح را به مردمی که درد می‌کشند و مقاومت می‌کنند، نشان می‌دهد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...