پنجاه سال پس از «سگ سفید» | سازندگی


«سگ سفید» [White Dog] اولین‌بار در سال 1970 منتشر شد؛ زمانی که رومن گاری در اوج محبوبیت و شهرت بود و دو جایزه گنکور هم برای رمان‌های «زندگی در پیش رو» و «ریشه‌های آسمان» دریافت کرده بود. «سگ سفید» پس از انتشار به زبان انگلیسی، به سرعت به یک رمان پرفروش تبدیل شد و در سال 1982 هم نسخه سینمایی آن به کارگردانی ساموئل فولر ساخته شد که با استقبال منتقدان و مخاطبان همراه شد و موجب دیده‌شدن دیگربار رمان شد.

سگ سفید» [White Dog] رومن گاری

از زمان انتشار کتاب تا به امروز، «سگ سفید» به زبان‌های مختلفی ترجمه شده، و به فارسی هم چند ترجمه دارد. اولین ترجمه کتاب در سال 1352 توسط سروش حبیبی صورت گرفت و در طول سال‌های اخیر هم چند ترجمه دیگر.

«سگ سفید» رمانِ تابناکِ دورانِ پختگی رومن گاری است. او در این کتاب به آرامی و با لحنی نیشدار روزهایی را شرح می‌دهد که دنیا غرق در اعتراض و نبردهای خیابانی است. او با تمسخری مخصوص به خود زبان به تکه‌پرانی باز می‌کند و از مدافعانِ نمایشی صلح، معترضانِ بی‌عمل به جنگِ ویتنام، و اعتراضاتِ خیابانیِ دانشجویان چپ در خیابان‌های پاریس 1968 با طنازی یاد می‌کند. گاری در «سگ سفید» دیگر در پیِ ادبیات نیست. نمی‌کوشد آنجور که در «خداحافظ گری کوپر» دقیق بود شخصیت‌پردازی کند. دیگر از آن خلبانِ پرشورِ جنگ جهانی دوم در وجودش خبری نیست. رومن گاریِ «سگ سفید» از دنیایی این همه متشنج خسته است؛ خسته‌تر از آنکه مانند جوانی‌های خود پیِ رویاهایش بدود و نامِ مستعاری اختیار کند تا بتواند جایزه‌ای را دوبار ببرد.

رومن گاری در کنار همسری مشهور، مدام از تظاهراتِ اطواریِ و مصنوعی آدم‌ها می‌نالد و در یک زندگی مشترک تنها است. رومن گاری در «سگ سفید» از سطحی‌بودنِ این اعتراض‌ها شاکی است و مفصلا از آپارتاید و نژادپرستیِ عمیقِ جاافتاده در کشورهای توسعه‌یافته می‌نالد. او تعریف می‌کند که در زمانِ سیاهپوست‌ستیزی، آمریکایی‌ها سگ‌هایی تربیت کرده بودند که تا سیاهپوست می‌دید به قصد دریدنش می‌دوید و اگر دست و دندانش می‌رسید جانِ سیاهِ بخت‌برگشته پای خودش بود.

رومن گاری چون خودش از خانواده‌ای اسلاو باز آمده است، معنایِ اختلافِ نژادی را به خوبی می‌فهمد. او به تفصیل از حیواناتی که در خانه یا پانسیون شخصی‌اش نگه داشته تعریف می‌کند و با ارجاع به روحِ آرام و بی‌آزار سگ و گربه‌ها، یادمان می‌آورد این همه سبعیت که در تربیتِ سگ‌های شکاری نشت می‌کند تماما از گردنِ انسانِ هوشمند است و حیوانات کاره‌ای نیستند.

در «سگ سفید»، علاوه بر شفاف‌کردن چهره‌ خودش، رومن گاری شرح مفصلی از ذات و صفات همسر بازیگرش جین سیبرگ به دست می‌دهد. گاری در این رمان برخلاف آنچه در «زندگی در پیش رو» جسته بود، هیچ رسالتی برای قصه‌نویسی تعریف نکرده و پراکنده‌گو، ناامید، و کلافه است. او پنج سال پس از شاهکارش «خداحافظ گری کوپر» در اوجِ شهرت، به کنجی خزیده و جانورانِ خانگی و احیانا وحشی، انواعِ سگ و گربه‌ها تا مارِ پیتون مونس و دوست اصلی‌اش هستند.

رومن گاری ده سال دیگر هم زندگی کرد و کتاب‌های استخوان‌دارِ زیادی نوشت. فیلم هم ساخت و سیاحت‌ها هم کرد. اما در این میان «سگ سفید» به عنوانِ زندگی‌نامه‌ای خودنوشت یا اعترافاتی به سبک ژان ژاک روسو، اندکی خودنمایانه‌تر و خودحق‌پندارتر، کتابی است خوشخوان و عمیق در شرحِ تنهایی بی‌پایانِ انسان. تنهایی آشنایی که دست‌کم برای این نویسنده از همین روزهایش آغاز شده و ده سال بعد با یک گلوله تکلیفِ خودش را با پایانِ خود مشخص کرد.

رومن گاری در «سگ سفید» بیش از هر وقت دیگر به وصیت‌نامه‌ چند خطی خود نزدیک است؛ نامه‌ای که قبل از انتحار نوشت و بعد خود را کُشت. روی کاغذ نوشته بود: «واقعا به من خوش گذشت. متشکرم و خداحافظ!»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...