رسیدن به موفقیت نامحدود با راهکارهای ساده | الف


جف اولسون [Jeff Olson] را باید در رده نویسندگانی همچون پیتر دراکر، دیل کارنگی و کن بلانچارد محسوب کرد که با خوشبینی و راهکارهای ساده و عملیاتی سعی در تغییر نگرش و خودآگاهی مخاطب نسبت به توانایی‌های نهفته خود، برای نیل به موفقیت و خوشبختی در زندگی دارند. این نوع نگرش که با در هم آمیختن مفاهیم عمومی مدیریت و روان‌شناسی سبک جدیدی در نوشتن کتاب‌های موفقیت ایجاد کرده، با استقبال بسیار خوبی هم از طرف مخاطبان مواجه شده است.

جف اولسون [Jeff Olson] برتری خفیف» [The Slight Edge: Turning Simple Disciplines into Massive Success and Happiness]

لازم به ذکر است که این گونه از کتاب‌های مدیریتی را نباید در رده کتابهای دانشگاهی دسته‌بندی کرد چرا که اساسا این گونه مواجهه باعث دلسردی مخاطب می‌شود. نویسندگان فوق‌الذکر، خود از متخصصان و نظریه‌پردازان عرصه مدیریت هستند اما آگاهانه سعی در ساده‌سازی مفاهیم مدیریتی دارند تا بتوانند آن را برای گستره‌ای از مخاطبان کاربردی کنند. مزیت رقابتی این گونه نوشته‌ها در این است که همه مخاطبان می‌توانند خودشان را در این کتاب‌ها پیدا کنند و ارزیابی نسبتا دقیقی از توانایی‌ها و یا نقاط ضعف خود به‌دست آورند. برای خواندن این کتابها لازم نیست حتما مدیر باشید یا به مباحث مدیریتی علاقه‌مند باشید، کافیست به موفقیت در هر کاری که انجام می‌دهید اهمیت بدهید و میل به پیشرفت داشته باشید؛ آنگاه این کتاب‌ها می‌توانند بسان جرقه‌ای در انبار باروت عمل کنند.

جف اولسون در کتاب «برتری خفیف» [The Slight Edge: Turning Simple Disciplines into Massive Success and Happiness] به ما گوشزد می‌کند موفقیت حقیقی از پیشرفت‌های کوچک و ناچیز حاصل می‌شود، نه پیشرفت‌های بزرگ. موفقیت روز به روز و قدم به قدم شکل می‌گیرد. کتاب برتری خفیف به مخاطب نشان می‌دهد که تصمیمات روزمره می‌توانند کلید اصلی موفقیت باشند. نویسنده در این کتاب از قانون‌های نانوشته‌ای سخن می‌گوید که همه ما بر طبق آن‌ها زندگی می‌کنیم اما از وجودشان بی‌اطلاعیم. جف اولسون در ابتدا این اصول را به شیوه‌ای ساده توضیح می‌دهد و با منظم کردن آنها در ذهن مخاطب باعث می‌شود به انتخاب‌های کوچک و ظاهرا بی‌اهمیت روزانه‌مان نگاهی دوباره بیندازیم و از آنها عاملی برای حرکت به سوی خوشبختی استفاده کنیم.

کتاب را می‌توان در این جمله معروف از چارلز رید خلاصه کرد که هر عملی بکاری، عادتی را درو می‌کنی. هر عادتی که بکاری، شخصیتی را درو می‌کنی. هر شخصیتی که بکاری، سرنوشتی را درو می‌کنی. به عبارتی دست کم نگرفتن قدرت عادتها. همه ما عادت‌های بد را می‌شناسیم با آن‌ها در کشمکش هستیم، درباره‌شان صحبت می‌کنیم. می‌دانیم که باید آنها را از بین ببریم، اما نمی‌بریم. اما در مقابل عادتهای بد عادتهای خوب هم وجود دارند. خلاص شدن از عادتی که آن را نمی‌خواهید، از طریق رویارویی مستقیم بسیار دشوار است. شیوه غلبه بر عادت بد به‌وجود آوردن عادت‌های جدید است که می‌دانیم چگونه انجامش دهیم. در این کتاب هفت عادت رفتاری و نگرشی مثبت و سازنده آورده شده است که قاطعانه شما را تحت هر شرایطی به موفقیت می‌رسانند و در مسیر رسیدن به رویاهایتان از شما پشتیبانی می‌کنند.

عادت اول: حضور داشته؛ باشید بدین معنی که کارتان را آغاز کنید، توانایی انجام آن به دنبالش می‌آید. تلاش کردن و انتظار کشیدن و تسلیم نشدن.

عادت دوم: ثابت قدم؛ باشید اگر متعهد شوید که هروز به طور مداوم و بدون توجه به اتفاقات جاری حضور داشته باشید. بیش از نیمی از نبرد را برده‌اید. بقیه آن به مهارت، دانش، انگیزه و نحوه اجرای شما بستگی دارد. کافی است کمی بیشتر از دشمن‌تان مقاومت کنید.

عادت سوم: داشتن دیدگاه مثبت؛ گاهی اوقات زندگی شما را خسته و ناکام می‌کند و افسردگی شما را در خودش فرو می‌برد. آن را بپذیرید و برای گذر از آن مبارزه کنید و بدانید که تنها نیستید. گام‌های کودکانه بردارید و بدانید مسیری خارج از افسردگی نیز وجود دارد.

عادت چهارم: به مدت طولانی متعهد شوید: حضور داشتن ضروری است. حضور داشتن مداوم و مستمر قدرتمند است. حضور داشتن مداوم و مستمر با دیدگاهی مثبت بسیار قدرتمندتر است. اما انجام تمام این کارها به مدت یک هفته... فقط انجام آن‌ها به مدت یک هفته است. مهم نیست که تلاش می‌کنید چه کاری را انجام دهید. شما باید از خودتان بپرسید آیا می‌خواهم ده هزار ساعت یا حتی مقدار بیشتری از وقتم را صرف آن کار کنم تا به چیزی که می‌خواهم دست پیدا کنم یا نه؟

عادت پنجم: پرورش اشتیاق سوزان توام با ایمان؛ اشتیاق سوزان چیزی است که به شما انگیزه می‌دهد تا با مشکلات مقابله کنید اما این اشتیاق سوزان توام با ایمان است که شما را از میان موانع عبور می‌دهد.

عادت ششم: حاضر به پرداختن بها باشید؛ به یاد داشته باشید: هر بهایی که بپردازید، بهای بیشتری برای انجام ندادن آن کار نسبت به انجام دادنش وجود دارد. بهای مسامحه و غفلت بسیار بیشتر از بهای نظم و انظباط است. در واقع مهم نیست که برای موفقیت چه بهایی می‌پردازید، بهای شکست در مقابل آن بسیار بیشتر و دردناک‌تر است. ممکن است پنج سال یا ده هزار ساعت طول بکشد تا به موفقیت برسید، اما بازنده بودن یک عمر طول می‌کشد.

عادت هفتم: صداقت در برتری خفیف را تمرین کنید؛ صداقت در برتری خفیف یکی از بزرگترین رازهای موفقیت است. با خودتان رو راست باشید.

خلاصه: هر موجود زنده‌ای قادر به انجام دادن کارهای بزرگ است. خیلی‌ها هرگز نمی‌توانند کار بزرگی انجام دهند یا آن را تجربه کنند؛ اما همه می‌توانند، اگر فقط بدانند که این فرآیند چگونه است:

حضور داشتن. حضور داشتن مداوم و مستمر. حضور داشتن مداوم و مستمر با دیدگاهی مثبت. آماده بودن و متعهد بودن طولانی مدت. پرورش اشتیاقی سوزان توام با ایمان. حاضر به پرداخت بها بودن. و انجام کارهایی که متعهد به انجام دادن آن‌ها شده‌اید، حتی زمانی که هیچ کس حواسش به شما نیست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...