به گزارش مشرق، جلسه نقد و بررسی كتاب «جانستان کابلستان» نوشته رضا امیرخانی، بعدازظهر شنبه 25 دی، به همت اتحادیه نویسندگان افغانستان و با مشارکت بنیاد شعر و ادبیات داستانی و با حضور صاحب اثر و نویسندگان و ادیبان ایران و افغانستان، محمدحسین جعفریان، سیدضیاء قاسمی، روحالله بهرامیان و همچنین رضا محمدی، رییس اتحادیه نویسندگان افغانستان برگزار شد.

«جانستان كابلستان» تلفیقی از توصیف و نمایش
سیدضیاء قاسمی، شاعر و نویسنده افغانستانی در این جلسه نقد ادبی با قدردانی از زحمات رضا امیرخانی در حوزه ادبیات گفت: كتاب «جانستان كابلستان» در مطبوعات و رسانهها جریانسازی كرد؛ زیرا از آنجا كه نگاه متفاوتی به افغانستان دارد، نگاه جامعه ایران به افغانستان را نیز تغییر داد. بعد از انتشار این كتاب بود كه شاهد رجوع دوباره نویسندگان و فیلمنامهنویسان دیگر به افغانستان بودیم.
قاسمی در ادامه سخنان خود اظهار كرد: كتاب، روایتهای گوناگونی دارد؛ اما در آن میتوان شاهد لحن صادقانه و صمیمی رضا امیرخانی بود. همچنین نگاه جذاب و شناختمندانهای نسبت به جامعه افغانستان و بافتهای قومی و سنتی آن دارد؛ بدون آنكه درگیر قضاوت شود كه یكی از مهمترین ویژگیهای این كتاب است.
این شاعر افغانستانی که سالها در ایران و اروپا زندگی کرده است، با تأكید بر اینكه «جانستان كابلستان» یك روایت امین از جامعه افغانستان است، ادامه داد: شاخصه دیگر این كتاب، نثر بسیار زیبای آن است. ما معمولاً با دو نثر مواجهیم؛ اول، نثر توصیفی كه سالهای سال رواج داشته است و در نمونههای كلاسیك این نوع نثر میتوان به «گلستان» سعدی و در نمونههای اخیر هم به آثار جلال آلاحمد یا علیمحمد افغانی اشاره كرد. نوع دیگر، نثر نمایشی است كه مدرنتر است و بعد از تولد سینما شاهد رواج آن هستیم و آثار هوشنگ گلشیری از آن جملهاند.
وی افزود: ولی كمتر اتفاق افتاده بود كه با كاری مواجه شویم كه این دو نثر به خوبی باهم تلفیق شوند. «جانستان كابلستان» تلفیقی زیبا از این دو نوع نثر است و به فراخور موقعیت، توصیفی و نمایشی میشود. در پایان میتوان این ادعا را مطرح كرد كه «جانستان كابلستان» یك مدرسه و یك كلاس درس نوشتن است.
مصائب فعالیت در حوزه افغانستان
محمدحسین جعفریان، مستندساز، شاعر و ادیب ایرانی كه فعالیتهای فرهنگی پرشماری در افغانستان داشته نیز در سخنرانی خود در این جلسه با بیان اینكه فعالیت در حوزه افغانستان فشارهایی را از دو ناحیه ایران و افغانستان وارد میكند، گفت: در ایران، ذهنیتهای خاصی از جامعه مهاجران افغان در ایران و یا افغانهای داخل افغانستان دارند و بر اساس ذهنیت خود نسبت به فعالان حوزه افغانستان جبهه میگیرند.
کارگردان مستند پربیننده «شیر دره پنجشیر» افزود: دوستان افغانستانی هم همینطور هستند. برای نمونه اگر شما سفرنامه افغانستان را نگارش كنید و در آن در توصیف فلان منطقه بنویسید كه هوایش گرم است، با اعتراض روبرو خواهید شد كه آن سامان، هوای معتدلی دارد و چرا گفتهاید كه هوایش گرم است؟! یا اگر درباره احمدشاه مسعود فیلمی بسازید، جریان سیاسی مخالف وی معترض میشود كه این فعالیتها فرهنگی و هنری نیست و فعالیتی سیاسی است.
جعفریان ادامه داد: معترضان متوجه این نیستند كه این اقدامات برای معرفی افغانستان به جامعه ایرانی است؛ جدای از اینكه در این سرزمین پشتون، ازبك، هزاره، شیعه، سنی و ... زیست میكند؛ مانند ایران كه اقوام مختلفی آن را شكل دادهاند.
شاعر، نویسنده و فیلمساز كشورمان در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد از نگاه برخی در داخل ایران گفت: بخش زیادی از سرزمین ایران كه در شاهنامه فردوسی، داستانهای آن آمده، امروزه در جغرافیای سیاسی كشوری قرار دارد كه نامش افغانستان است. هركس اگر این را در ایران بیان كند، با هجمه منتقدان روبرو خواهد شد.
كتابی برای معرفی دوباره جامعه افغانستان
روحالله بهرامیان، استاد دانشگاه سمنگان، دیگر سخنران این جلسه نیز با بیان اینكه اخیراً آثار بسیاری با موضوع افغانستان در ایران خلق میشود، گفت: این آثار برای دوستی و مودت دو كشوری كه در واقع یك كشور هستند، بسیار مهم هستند.
وی ادامه داد: روزی یكی از روزنامهنگاران افغان كه در اروپا فعالیت میكند در كابل گفت: تنها شهری كه میتوان برای آن از واژه «جان» بهره برد، قطعاً كابل است. نمیدانم كه وی «جانستان كابلستان» را خوانده بود یا نه، اما اگر خوانده باشد كه متأثر از نام این كتاب، گفتهاش را بیان كرده است.
بهرامیان ادامه داد: متن جذاب و شیرین كتاب به حدی گیراست كه آن را با لذت بسیار مطالعه كردم. كمتر كسی درباره كابل اینطور قوی كار كرده است. البته باید از آقای محمدحسین جعفریان قدردانی كنیم كه بیش از هركس درباره افغانستان كار كرده و ادامه آن را میتوان در این اثر رضا امیرخانی ملاحظه كرد.
وی افزود: حاصل خوانش من از این كتاب آن است که دانستم سفرنامهنویسی بسیار پیشرفت كرده است. در مقایسه با سفرنامههای قبلی مانند آثار سعدی و جلال آلاحمد میتوان به این نتیجه رسید و این پیشرفت را میتوان در پرداختن به موضوعات مختلف مانند بحث جنسیت مشاهده كرد. بر اساس آنچه در این كتاب نوشه شده است، وقتی رضا امیرخانی به هرات آمد، دید كه جامعه خیلی مردسالارانه است.
استاد دانشگاه سمنگان در ادامه این بخش از سخنانش اظهار كرد: موضوعات دیگر در پیشرفت سفرنامهنویسی شامل مباحثی مانند پرداختن به عدالت، آنارشیسم و بیبندوباریهای اجتماعی میشود كه امیرخانی برای نخستین بار به صورت جدی به آنها پرداخته است.
بهرامیان همچنین با بیان اینكه مبنای امیرخانی برای نوشتن این كتاب، دوستی، اخلاص و ارادت است، گفت: در این كتاب، شاهد مقایسههایی بین جوامع ایران و افغانستان هستیم. میبینیم كه افغانستان در بسیاری از موارد در مقایسه با ایران عقب مانده است؛ اما امیرخانی به خودش این اجازه را نمیدهد كه آنها را جزو فطرت افغانها بشمارد. مانند رعایت نظافت كه افغانها به لحاظ سلیقهای كمتر به آن میرسند. اما امیرخانی آن را جزو فطرت افغانها ندانسته است. این موضوع نشان میدهد كه نویسنده در این كتاب به دنبال قضاوت نیست.

الهامبخش غزلهای شاعر
سخنران بعدی این جلسه سیدرضا محمدی، رییس اتحادیه نویسندگان افغانستان بود. وی در آغاز سخنانش با خوانش شعر «وطن» علی معلم دامغانی گفت: دوست داشتم در نخستین سفر رضا امیرخانی به افغانستان، در كابل میبودم و این شهر را به وی نشان میدادم. با این حال، خوشحالم كه این بار میزبان وی هستم؛ اما ناراحت از این هستم كه این روزها كابل غرق در خون است و چهره این شهر را ماتم گرفته است.
وی افزود: جز عشق، هیچ چیز دیگری نمیتواند نویسندهای را از آرامش شهر خودش جدا كند و به این آشوب ترسناك بكشاند. هر كدام از نویسندگان دنیا را بخواهیم در چنین روزهایی دعوت كنیم، محال خواهد بود كه آمدن به كابل را بپذیرند، اما آمدن امیرخانی در این زمان، نشاندهنده عشق و محبت وی به افغانستان و هموطنان افغانستانیاش است.
این شاعر نامدار افغانستان همچنین اظهار كرد: گویندگان دیگر زبانها مثلاً عربی، با آنكه برخی از آنها بعدها عربی شدهاند، بر هویت عربی خود تعصب دارند و همدیگر را عضوی از یك وطن عربی میدانند. همچنین این وضعیت را میتوان در كشورهای اسپانیایی نیز مشاهده كرد؛ اما با آنكه سابقه زبانی و فرهنگی ما پیشینه قدیمیتری دارد، رسیدن به این وحدت، متأسفانه یك آرزو و امید است.
محمدی تصریح كرد: البته در سالهای اخیر، این آرزو در حال تحقق است. باید قدردان كسانی باشیم كه راه را برای این امر هموار میكنند؛ مانند فعالیتهای محمدحسین جعفریان در خلق آثار ادبی و هنری با موضوع افغانستان و ایثار آقای مهدی قزلی كه دبیری مهمترین جشنواره شعر ایران را به محمدكاظم كاظمی كه یك شاعر افغان است، سپرده است. شاید انجام این كار در سالهای قبل غیرممكن بود؛ اما امسال انجام شد و با استقبال عظیم مردم هم روبهرو شده است.
محمدی سپس با بیان اینكه خواندن سفرنامه، انجام سفری مجازی است، تأكید كرد: سفرنامه رضا امیرخانی، یك سفرنانه بسیار خواندنی است؛ زیرا بسیاری از نویسندگان و هنرمندان ایرانی كه علاقهای به حضور در افغانستان داشتند، بعد از خواندن این سفرنامه به افغانستان سفر كردند و از كابل و بلخ و هرات دیدن كردند.
این شاعر شهیر افغان در بخش پایانی سخنان خود گفت: با كتاب «منِ او»ی رضا امیرخانی، سالهای زیادی زندگی كردهام. بخش زیادی از شعرهای من حین خواندن این كتاب و یا بعد از خواندن آن و متأثر از این كتاب، سروده شدهاند. حدود 12 غزلی كه برای مهتاب سرودهام، در حقیقت مهتابی است كه در كتاب امیرخانی بود.
دیوار دوستداشتنی شرق
رضا امیرخانی، نویسنده كتاب «جانستان كابلستان» هم در پایان این جلسه، سخنرانی خود را با خوانش متنی ادبی ارایه داد و در سخنان آغازین خود با اظهار اینكه همانند دیگر انسانها در یك چهاردیواری به دنیا آمده است، گفت: روزِ خوشی است امروز برای من، که برادران و خواهرانم را میبینم بابت یادداشتهایی سطحی که از سرزمینی عمیق برداشتهام. چندین و چند کشور جهان را دیدهام و در همهجا به طبع ذاتِ نوشتن یادداشت برداشتهام فراوان؛ اما هیچکدام از آن سرزمینها مرا وادار به نوشتن نکرده بود.
وی در بخش دیگری از سخنرانیاش اظهار داشت: روزِ خوشی است برای من که گزارش دهم، روز به روز رابطهی فرهنگی این دو پارهی جداشده، نمیگویم دو ملت، نزدیکتر میگردد و این نزدیکی فقط به واسطهی کلمه است، به واسطهی فرهنگ. که فرهنگ خود بالادستِ سیاست مینشیند و سیاست زاییدهی فرهنگ است و مضحک است تصویر فرزندی که مادر را بزاید.
نویسنده «من او» ادامه داد: با نوشتن جانستان کابلستان، با نسلی روبهرو شدم از افغانستانیهای اصیل نسلِ دوم و سوم که افغانستان را هرگز ندیده بودند و جانستان برای ایشان پنجرهای بود ولو مکدر و مشجر از افغانستانِ امروز.
امیرخانی در ادامه گفت: اتفاقاتی که در دههی اخیر در رابطهی فرهنگیِ این دو همنژادترین همسایه افتاده است، شاید غیرقابل باور باشد. امروز به راحتی میتوان جایزهی مشترک گرفت در حوزهی زبانِ فارسی و بدونِ احساس غریبهگی در دانشگاه کابل گرد هم آمد برای کتابی از وطنداری که در آن سوی دیوار میزید.
خالق «ارمیا» در ادامه این نوشتار ادبی خود چنین گفت: دیوار شمال و غرب و جنوب، طبق اسناد ثبتی ساخته شد به دست مالکان دوسوی دیوار. اما دیوار شرقی «مید این آذرز» بود. هفت سال پیش که جانستان را مینوشتم به دنبال این بودم که روی این دیوار، پنجرهای ولو کوچک بسازم در کنارِ پنجرههایی که عزیزان دیگر ساخته بودند؛ کسانی که همهگی فضل تقدم دارند بر من، چنگیز پهلوان، محمدکاظم کاظمی، محمدحسین جعفریان و... اما امروز و در این محفل به امری دیگر میاندیشم. امروز به این میاندیشم که این نسل، بایستی چنان این پنجرههای کوچک را کلان کند که دیوار فرو بریزد. دیواری که با سیاست ساخته شد، با فرهنگ فرو میریزد.