کتاب «ما چگونه ما نشدیم؟» از مجموعه مطالعات علم و فناوری نشر کرگدن است. نویسنده کتاب [امیرمحمد گمینی] که عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ علم (دانشگاه تهران) است دیدگاه مشترک آقایان دکتر صادق زیباکلام و دکتر رضا منصوری را نقد می‌کند. آنان در آثار خود و از جمله کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» این نظریه را مطرح می‌کنند که علم در اسلام و بویژه ایران از قرن پنجم و ششم هجری (قرن یازدهم میلادی) متوقف شده است و علت عقب‌افتادگی ما از قافله علمی بشریت، عمدتا در این نکته نهفته است. در دوره سلجوقیان با تاسیس نظامیه‌ها و تاکید بر کلام اشعری و فقه شافعی و سر برآوردن متکلمانی چون امام محمد غزالی و امام فخر رازی نگاه علم ستیزی، سکهّ رایج شد.

خلاصه کتاب ما چگونه ما نشدیم؟ امیرمحمد گمینی

این رساله کم‌حجم، سخنرانی نویسنده است که بعدا تکمیل و در قامت کتاب عرضه شده است. نویسنده که متخصص هیئت و نجوم است بنیاد و مصادیق استدلالات خود را بر این حوزه تخصصی بنا می‌گذارد؛ دالّ مرکزی منتقدان «نظریه افول» را نشانه می‌گیرد و شواهدی در ردّ این نظریه می‌دهد.

دعوی نویسنده این است که ضدیت امام محمد غزالی با فلسفه(و پس او، سایر اشاعره) اولا با فلسفه ارسطویی است، نه با علم طبیعی و ریاضیات و نجوم، و ثانیا مخالفت و سربرآوردن علم جدید در اروپا از قضا به دلیل ردّ مبانی ارسطویی و جایگزینی تجربه‌گرایی بوده است.

گمینی می‌نویسد اگر غزالی با فلسفه ارسطویی-سینوی مخالفت کرده(از جمله در کتاب مشهور «تهافت‌الفلاسفه») بدان معنا نبوده که با علم طبیعی و ریاضی نیز دشمنی داشته است و این پرسش را مطرح می‌کند: چگونه وقتی فیلسوفانی تجربه‌گرا چون دیوید هیوم و جان‌لاک در قرن هجدهم میلادی با عقل‌گرایی مرسوم در فلسفه مخالفت کرده‌اند و فلسفه‌های مهمی را بنیان گذاشته‌اند که دوران مدرن را به وجود آورده است متهم به عقل‌ستیزی نشده‌اند؛ اما اگر همان حرف را غزالی در نقد فلسفه ابن‌سینا زده است متهم به عقل‌ستیزی بشود؟ و اساسا چرا اشاعره را عقل‌ستیز بنامیم؟ او در اتهام‌زدایی از غزالی می‌گوید: «غزالی، تنجیم (طالع بینی) را حرام دانسته است نه نجوم را.»

او به نظریه توماس کوهن در کتاب ارزشمند «ساختار انقلاب‌های علمی» اشاره می‌کند که علم ضرورتا ماهیتی انباشتی ندارد، یعنی مسیر علم همیشه در یک جهت پیش نمی‌رود و می‌توان این‌گونه برداشت کرد که حتی اگر همان مسیر رونق علمی ادامه می‌یافت، نمی‌توان گفت ضرورتا به بلوغ بیشتر علمی می‌رسیدیم. چرا که علم، مجموعه کشفیات متوالی دانشمندان در طول تاریخ نیست؛ بلکه گاهی تمام دستاوردهای علمیِ یک پارادایم کنار نهاده می‌شود و پارادایم جدیدی جای آن را می‌گیرد. به علاوه، تاکید افراطی بر انقلاب و گسست میان علم قدیم و جدید در اروپا هم درست نیست. علم انقلابی قرن هفدهم ضمن این که جنبه‌های بسیار جدیدی داشت، ریشه‌های عمیق علم قدیم را نیز حفظ کرده بود.

نویسنده، سوگیری‌های روش‌شناختی در تاریخ‌نگاری علمی را اینچنین بر می‌شمارد: سوگیری‌های ملی‌گرایانه، دینی(دین‌گرایی یا دین‌ستیزی)، امروزمحوری و حب‌وبغض‌های شخصی.

گمینی می‌گوید پرسش درست این است که چرا در غرب، علم قدیم به علم جدید تبدیل شد یا چه عواملی در غرب وجود داشتند که چنین انقلابی را پدید آوردند، نه این پرسش که چرا علم جدید در شرق پدید نیامد.
او تصریح می‌کند نظریه افول را در این مجال صرفا از نظر تاریخ‌علم بررسی کرده است و به سایر عوامل مؤثر مانند عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دینی نپرداخته است.

[این مطلب در صفحه شخصی دکتر حسین انتظامی منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...