کتاب "بابانظر" خاطرات شهیدمحمد حسن نظرنژاد همزمان با سی‌امین سال دفاع مقدس و هفته دفاع مقدس از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ بیست و چهارم رسید.

به گزارش مهر، کتاب خاطرات شفاهی "بابانظر" حاصل گفت‌وشنود 36 ساعته سیدحسن بیضایی با شهید محمدحسن نظر نژاد معروف به بابانظر است که در هجده فصل تدوین شده است و بخش آخر کتاب به عکس و اسناد اختصاص دارد.

بیضایی درباره چگونگی گردآوری خاطرات این کتاب گفت: بعد از اتمام جنگ که با دفتر حفظ نشر آثار سپاه آشنا شدم این ایده‌ای را انتخاب کردم که خاطرات فرماندهان جنگ خراسان را جمع‌آوری کنم و با توجه به ارتباطات خوبی که با آنها و فرماندهان داشتم شروع به این کار کردم.

وی در ادامه درباره مصاحبه با شهی نظرنژاد گفت: در سال 1371 وی نپذیرفت که خاطراتش را بیان کند اما در سال 1372 مجاب به این کار شد و از 10 تیرماه سال 72  در 17 جلسه مصاحبه‌ها انجام گرفت.

مراسم رونمایی کتاب"بابانظر" سال گذشته و همزمان با بیست و نهمین سال دفاع مقدس و هفته دفاع مقدس با حضور سرلشکریحیی رحیم صفوی مشاورعالی فرمانده کل قوا، محمدباقر قالیباف شهردار تهران،علیرضا دبیر عضو شورای شهر تهران در حوزه هنری برگزار شد  و اکنون پس از گذشت یک سال، این کتاب برای بیست و چهارمین بار تجدید چاپ شده است.

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...