کتاب «پاریس هرگز تمام نمی‌شود» [Never Any End to Paris (París no se acaba nunca: Tan feliz que ni me enteraba)] نوشته انریکه ویلاماتاس [Enrique Vila-Matas] با ترجمه امیر جنانی به‌تازگی در نشر حکمت کلمه منتشر شد.

پاریس هرگز تمام نمی‌شود» [Never Any End to Paris (París no se acaba nunca: Tan feliz que ni me enteraba)]  انریکه ویلاماتاس [Enrique Vila-Matas]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین، مترجم کتاب «پاریس هرگز تمام نمی‌شود» معتقد است انریکه ویلاماتاس نویسنده عامه‌پسندی نیست و برای طرفداران ادبیات می‌نویسد.

امیر جنانی درباره محتوای این کتاب گفت: به‌قول خود نویسنده، این کتاب اتوبیوگرافی است؛ در واقع داستان زندگی خود نویسنده است که در جوانی از بارسلون به پاریس می‌رود تا نویسنده شود‌. آنجا از طریق یکی از دوستان اسپانیایی‌اش با مارگریت دوراس آشنا می‌شود و در اتاق زیرشیروانی نویسنده فرانسوی زندگی می‌کند. به‌این‌ترتیب داستان ماجراجویی‌های جالب این کارآموز نویسندگی در پاریس شروع می‌شود. در همین اتاق زیر‌شیروانی راوی نخستین رمانش «قاتل فاضل» را می‌نویسد.

او در پاسخ به این پرسش که آیا عنوان کتاب از «پاریس جشن بیکران» همینگوی گرفته شده؟ اظهارداشت: بله دقیقا همین‌طور است. در کتاب با نویسنده‌ای روبه‌رو هستیم که قصد دارد شبیه همینگوی باشد. او نمی‌خواهد مثل همینگوی بنویسد، فقط می‌خواهد از لحاظ ظاهری شبیه این نویسنده باشد. تا آنجا که در مسابقه سنتی شبیه‌ترین افراد به همینگوی ثبت‌نام می‌کند. او با ریش مصنوعی در مسابقه شرکت می‌کند؛ به هشدارهای همسرش توجه نمی‌کند؛ همسرش همیشه به او می‌گوید اصلا شبیه همینگوی نیست. در مسابقه شرکت می‌کند و رد صلاحیت می‌شود. در پایان کتاب، نویسنده از خودکشی همینگوی و بیماری فراموشی مارگریت دوراس حرف می‌زند. همچنین به آخر و عاقبت نویسنده‌ها ‌اشاره می‌کند. به‌نظر ویلاماتاس همه نویسنده‌ها آخر عمر تنها می‌شوند و به بدبختی می‌افتند.

جنانی که پیش‌تر کتاب «جستجوگران دره نیستی» این نویسنده را هم ترجمه کرده است، افزود: ویلاماتاس را انتخاب کردم چون نویسنده عامه‌پسندی نیست، مخاطب ادبیات او همه جامعه نیست و اصل هدف نویسنده همین است. او برای طرفداران ادبیات می‌نویسد. برای خوانندگان متعهد، گونه‌ای که امروز در معرض خطر انقراض است! ویلاماتاس هرگز نویسنده‌ محبوبی نبوده و نخواهد بود، با این حال، ادبیات او تازه، سرگرم‌کننده و عمیق است.

او در سال ۱۹۴۸ در شهر بارسلون متولد شد. در دانشگاه به مطالعه‌ حقوق و روزنامه‌نگاری پرداخت و زندگی حرفه‌ای خود را به‌عنوان ویراستار در مجله‌ سینمایی فوتوگراماس آغاز کرد. در جوانی دو سال در پاریس زندگی کرد. همان‌طور که درباره محتوای کتاب اشاره شد، در آپارتمانی که از رمان‌نویس، فیلمنامه‌نویس و کارگردان فرانسوی، مارگریت دوراس اجاره کرده بود «قاتل فاضل» را نوشت و کم‌کم سبک نوشتاری منحصر‌به‌فردی را به‌وجود آورد. آثارش شامل مقاله، داستان کوتاه و رمان در ژانرهای مختلف است به ۲۹ زبان ترجمه شده‌اند. طنز، شوخ‌طبعی و ابتکارات فرا‌ادبی با هم ترکیب شده و آثاری به‌وجود آورده‌اند که خواندن آ‌ن‌ها برای درک شرایط کنونی ادبیات اسپانیا لازم و ضروری است. فکر روایت‌شده واژه‌ای است که او برای تعریف آثارش به‌کار می‌برد. در حال حاضر یکی از برجسته‌ترین نویسندگان اروپاست و جوایز ادبی زیادی را از آن خود کرده است.

................ هر روز با کتاب ................

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...