کتاب «آپاراتچی» خاطرات شفاهی جلیل طائفی اسدی، عکاس و فیلمساز انقلاب اسلامی است که از سوی انتشارات راه یار دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شد.

به گزارش فارس، جلیل طائفی، متولد ۱۳۳۱ در تبریز است که رنج ساخت فیلم‌های بلند را با ابتدایی‌ترین امکانات به جان خرید و با زحمت زیادی برای مردم نمایش داده است. بدون کمترین پشتیبانی رسانه‌‌ای یا هر امکان دیگر.

خاطرات شفاهی جلیل طائفی اسدی با آپاراتچی

به جای اینکه توی خانه‌اش بنشیند که مردم بیایند دنبالش، خودش بلند شده و رفته میان مردم. برای آنها حرف زده. نان و پنیرشان را خورده و فیلمش را با آپارات برای آنها پخش کرده است. برای مردمی که نه تنها سینما ندیده بودند، بلکه حتی داشتن تلویزیون هم برایشان آرزو بوده است. او قصه‌های انقلاب را به جاهایی برده است که مردم آن مناطق، با گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز در جریان بسیاری از وقایع جامعه انقلابی ‌شان قرار نداشتند.

روح الله رشیدی، محقق و تدوین‌گر کتاب در مقدمه‌اش بر این کتاب می‌نویسد:

«در دیدار مختصر اول فهمیدیم که با چهره ای استثنایی روبرو هستیم که نظیرش در منطقه آذربایجان پیدا نمی شود... مرور خاطراتش به ما می‌گوید که او کار درجه یک انجام داده! کار درجه یک یعنی کار به هنگام و ناظر به نیازهای اساسی و اولویت‌های جامعه... آنچه که در این مجموعه می‌‌خوانید حاصل هفت جلسه گفت‌وگوست. بدون شک، خاطرات خواندنی او بسیار بیشتر از حرف‌هایی است که در این مجال آمده. کلام ساده و صمیمی او، بخشی از تاریخ پنهان و غبار گرفته فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی را به روی مخاطب می‌گشاید.»

نگاهی به کتاب «آپاراتچی»؛ روایت زمین خوردن و ایستادن

این کتاب از این حیث که بخشی از پازل فرهنگی انقلاب اسلامی را روشن کرده و فعالیت‌های خودجوش و آتش به اختیار در روزهای پیروزی انقلاب را بازگو کرده اهمیت بسیاری دارد، روایتی که نشان می‌دهد جریان مؤمن به انقلاب همواره با سختی‌ها مسیر خود را باز کرده و هرجا توقف کرده در واقع به خاطر حمایت نشدن از سوی آشنایان بوده است.

ساخت فیلم سینمایی یکی از آن کارهایی است که در نگاه اول کار دشواری است و خب واقعاً هم کار دشواری است، آماده‌سازی فیلم‌نامه، تصویربرداری، تدوین و هماهنگی همه عوامل مورد نیاز برای یک فیلم سینمایی کار راحتی نیست. برای همین وقتی می‌‌خواهیم از یک فیلمساز نام ببریم حتی اگر فیلم بدی ساخته باشد سعی می‌کنیم قدر زحماتی که در این راه کشیده را بدانیم و منصفانه اشکالات کارش را بگوییم.

اما جلیل اسدی طائفی که خاطرات شفاهی او از دردسرهایی که برای ساخت فیلم در سال‌های اول انقلاب متحمل شده در کتاب «آپارتچی» منتشر شده، ثابت کرده که می‌توان با دستان خالی هم کارهای بزرگ کرد. او در روزگاری دست به فیلم‌سازی زده که بسیاری به بهانه‌های پوچ سعی در بایکوت کردن جریان انقلاب داشته و می‌‌خواستند با این کار پشت انقلاب را خالی کنند و با بُخل ورزیدن در استفاده از هنرشان در مسیر نشان دادن حرکت مردمی انقلاب به خیال خود می‌‌خواستند نور خدا را با دهان‌شان خاموش کنند.

این کتاب در واقع تاریخ شفاهی فیلم‌سازی مردمی در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی است، که با تمام سختی‌‌ها فیلم می‌ساخته و بدون تأثیرپذیرفتن از قواعد دست و پاگیر اکران آن را برای مخاطبان بسیاری اکران می‌‌کرده است. اکران‌هایی که هم برای فیلمساز درآمد داشته و هم مخاطب از پولی که برای تماشای یک فیلم پرداخت می‌کرده، راضی بوده است.

کتاب «آپاراتچی» در ۱۴۴ صفحه، قطع رقعی، تیراژ ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰۰۰ تومان عرضه شده است. این کتاب پیش تر از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده بود.

................ هر روز با کتاب ...............

محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...