طعم زندگی زنانه | اطلاعات


جذابیت در «ساکن خیابان ملک» از عنوان کتاب آغاز می‌شود. کدام خیابان ملک؟ چه کسی ساکن خیابان ملک بوده است؟ چه ویژگی خاصی داشته که موجب شده خاطرات او اهمیت پیدا کند؟ در خیابان ملک چه اتفاقی افتاده که سکونت راوی در این خیابان به عنوان اسم کتاب انتخاب شده است؟ این سوال‌ها موجب می‌شود ذهن مخاطب از همان عنوان کتاب با آن درگیر شود.

ساکن خیایبان ملک خاطرات اشرف جواهری

کتاب خاطرات کیست؟ اشرف جواهری. نوشته کیست؟ فاطمه بهبودی. یک زن خاطرات یک زن دیگر را روایت کرده است. یک زن از نسل بعد از انقلاب، خاطرات یک زن انقلابی را روایت کرده است. پس کتاب قرار است یک کتاب زنانه باشد؟ نه. کتاب اصلا زنانه نیست چرا که حضور مدام و مستمر یک مرد در کتاب، آن را رنگ دیگری داده است. کاظم؛ همسر فداکار و مهربان اشرف جواهری، هم اندازه راوی و چه بسا گاهی پررنگ‌تر از او در روایت‌ها حضور دارد. عشق و علاقه میان اشرف و کاظم چنان است که شاید کمتر مثل آن را خوانده باشیم. نوع روایت این عشق هم البته قابل توجه است؛ او اگرچه بی هیچ خجالتی عشق میان خود و همسرش را روایت کرده، اما نهایت احترامی که در این روایت جاری شده، آن را از یک رابطه همسری و علاقه معمولی فراتر برده است.

«ساکن خیابان ملک» اگرچه روایت یک زن انقلابی است، اما هرگز اسیر روایت‌های ایدئولوژیک نشده که فقط مخاطب خاص داشته باشد. این کتاب، روایت زندگی‌ست. اشرف جواهری زندگی خود را روایت کرده است، حال این زندگی با انقلاب در هم تنیده و همراه شده است. در واقع انقلاب و حوادث آن و حضور راوی در ماجرای انقلاب به عنوان بخشی از زندگی در نظر گرفته و روایت شده است، به این صورت است که در این کتاب، زندگی از هر چیزی پررنگ‌تر است. شاید بهتر باشد این کتاب را روایت خاطرات یک معلم مهربان و همراه بدانیم، روایت خاطرات یک مادر پرتلاش و و یک همسر همراه تا یک زن انقلابی. نه اینکه این را من بگویم، روایت اشرف جواهری و نگارش فاطمه بهبودی این را می‌گوید. راوی مدام از همسرش گفته و نویسنده هم نوشته و به خوبی روایت او را منعکس کرده است، آیا این چیزی جز زندگی است؟ روای مدام از مدرسه گفته، از دانش‌آموزانش، از اینکه در بمباران آن‌ها را به شهر امن می‌رساند، آیا این جز روایت خاطرات یک معلم فداکار و مهربان است؟ آیا این چیزی جز زندگی است؟

موضوع دیگر در کتاب «ساکن خیابان ملک» روایت شیرین و روان خاطرات است. این هم به طور حتم متاثر از نوع روایت راوی و نوع نوشتار نویسنده کتاب است. راوی هنگامی که می‌خواسته دست به انتخاب خاطرات خود برای روایت بزند و نیز در نوع روایت خود شیرینی و روانی را مدنظر داشته است و نویسنده هم سعی کرده از پیچیده کردن روایت با بازی‌های زبانی پرهیز کند. پس مخاطب با کتابی روان مواجه شده است چنان که می‌توان بخش زیادی از کتاب را یک نفس خواند و لذت برد.
زمان در کتاب «ساکن خیابان ملک» از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، چگونه؟ به این صورت که راوی و نویسنده با انتخاب یک بازه طولانی برای روایت، ریتم کتاب را سرعت داده‌اند. حادثه‌ها و خاطرات در موجزترین شکل ممکن روایت می‌شود، اگرچه بسیاری از اتفاق‌های جزئی و روزمره زندگی هم روایت شده، اما سرعت روایت چنان مناسب و بالاست که ریتم نمی‌افتد. بخشی از این موفقیت مدیون روایت روای و بخشی دیگر مدیون قلم نویسنده است. خاطرات زیادی روایت شده، حادثه‌ها و اتفاق‌های زیادی مورد اشاره قرار گرفته، اما مخاطب را خسته نمی‌کند. چرا؟ چون کتاب ریتم خوبی دارد.

مخاطب با خواندن کتاب به خوبی می‌تواند با شخصیت راوی آشنا شود، بدون اینکه نویسنده تلاش غیرضروری برای معرفی راوی کند. در واقع نوع خاطرات و چینش آن‌ها کنار هم و نوع نگارش به خوبی، خوشرویی و شیرین بیانی راوی را نشان می‌دهد و فداکاری و همراهی و استقامت و هدفمندی او در زندگی را بیان می‌کند. چنان که در مورد شخصیت همسر راوی هم این اتفاق می‌افتد و او به خوبی معرفی می‌شود. در حقیقت شخصیت پردازی در این کتاب در لایه‌های پنهانی روایت اتفاق افتاده است.

کتاب «ساکن خیابان ملک»، خاطرات دختر نوجوانی است که زود ازدواج می‌کند و همسرش برای او می‌شود یک پناه و همراه. خاطرات زن جوانی است که در گیر و دار انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی، فعال می‌شود و حضور موثر و پررنگ دارد. خاطرات زنی است که عشق میان او و همسرش را می‌توان در تمام کتاب حس کرد و با آن لبخند زد و زیبایی را دید. خاطرات مادری است که فرزندانش را مهربانانه پرورش می‌دهد اگرچه همسرش در این راه حامی و کمک اوست. خاطرات معلمی مهربان و همراه و دوست داشتنی است که دانش‌آموزانش را عاشقانه دوست دارد. کتاب «ساکن خیابان ملک» روایت زندگی است، آن را بخوانید تا طعم زندگی را حس کنید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...