پرسه در جهان اسطوره‌‌ها | الف


در روزگاری که هنوز پیشرفت علم بدان پایه نرسیده بود که دلایل بسیاری از اتفاقات مادی و یا غیر مادی روشن شود، آدمیان به ناچار از تخیل خود برای توجیه آنچه می‌دیدند و علتتش را نمی‌دانستند بهره می‌بردند. از این سبب برای ملموس‌ترین چیزها که شاید امروز کودکان نیز بدان واقف باشند، از سر ناآگاهی، قصه‌ ساز می‌کردند و خدایانی می‌آفریدند که قهرمان این قصه‌ها بودند.

«آتلانتا» [Stories of the Greek heroes]  شش داستان کوتاه از اساطیر یونان [اثر مایکل وست Michael Philip West]

براین اساس باد خدایی داشت که وقتی می‌دمید بسته به خشم یا رأفتش نسیمی در می‌گرفت یا طوفانی همه چیز را در هم می‌پیچید. در یونان باستان برای پاسخ دادن به پرسش‌هایی از این دست بجای آنکه نظامی علمی و یا حتی فلسفی به کارگرفته شود، از نظامی اسطوره‌ای استفاده می‌شد که ناشی از دانسته‌های اندک آنها از جهانی بود که در آن می‌زیستند.

«اسطوره (mythos)، در یونان باستان به مفهوم (‌قصه‌، خبر‌، شرح‌) به کار می‌رفته‌ است. اسطوره واقعیتی فرهنگی و بازگوکننده‌ی رخدادهای غیر‌مادی و معنوی در زمان آغازین پیدایش بشر است‌. ‌بارزترین کارکرد اسطوره توجیه حقایق طبیعی و فرهنگی و کشف گونه‌های نمونه‌ای آیین‌ها و تلاش آدمی در تمامی امور و اندیشه‌ها‌ی تاریخی و کلید درک مسائل خاص فلسفی هر سرزمینی است‌. و در واقع می‌توان گفت که کاربرد اسطوره بازگرداندن بشر به آن دوران نخستینی است که مردمانش وابسته به پدیده‌های طبیعی و د‌ر تلاش برای تبیین ‌عناصر طبیعی بوده‌اند‌. مهم‌تر این‌که اسطوره به ما اثبات می‌کند که نوع بشر از زمان‌های کهن و آغازین، متفکر و اندیشمند و دارای جهان‌بینی و احساس بوده است‌. بنابر روایات و یافته‌های تاریخی، پیوند اسطوره و آیین موجب پیدایش آثار ادبی نظیر ادیسه و ایلیاد (‌هومر) و ادبیات و روایات شفاهی و هنرها‌ی تجسمی و موسیقی و شعر بوده است، به‌ویژه یکی از بنیان‌های اصلی هنرهای دراماتیک را حکایات اساطیری تشکیل می‌دهند.»

رفته رفته سرو کله فیلسوفان پیداشد که به جهان پیرامون خود می‌اندیشیدند و سعی در فهم آن چیزها داشتند که تا آن زمان دلایل‌ آنها را درنیافته بودند. دایره فلسفه چنان وسیع بود که همه علوم مختلف قرون بعد را شامل می‌شد. کم کم آنچه فلاسفه یا دانشمندان درباره آن به یقین دست می‌یافتند از حوزه فلسفه خارج و وارد حوزه علم می‌شد و...

به هر روی، دانسته‌های اندک مردمان روزگار باستان درباره سازوکار جهان، در سرزمین‌های گوناگون، زمینه‌ساز ظهور اسطوره‌های مختلف و داستانها خاص آنها شد که ساخته ذهن همین مردم بودند. در مناطق و سرزمین‌های گوناگون آنچه گفته شد، نخستین بارقه‌های فرهنگ و تمدن را شکل می‌داد.

«آتلانتا» [Stories of the Greek heroes] مجموعه شش داستان کوتاه از اساطیر یونان [اثر مایکل وست Michael Philip West] است که عناوین آنها بدین قرارند: سرمدیوسا، تسئوس، بئوسیس و فیلمون، سیکلوپ یک چشم، آتلانتا و اورفئوس.

مهمترین ویژگی این کتاب را باید در سادگی زبان آن دانست. نویسنده کوشیده با این تمهید و با استفاده از زبانی روان و شیرین، بستری برای آشنایی خوانندگان نوجوان فراهم آورده و آنها را با گونه‌ای دیگر از داستان‌های روایی آشنا سازد که احتمالا پیش از این کمتر با آنها روبه‌رو شده‌اند.

داستانهای گرد آمده در این کتاب به‌واسطه حال و هوای اسطوره‌ای‌شان، کم و بیش کیفیتی فراواقعگرایانه دارند؛ اما این مسئله مانع از آن نبوده با آثاری روبه‌رو باشیم که در آنها زندگی، جست‌وجو و تلاش و حرکت و مبارزه از اهمیت مرکزی برخوردار است. داستانهایی که در آنها براساس کهن الگوی سفر، قهرمان در مسیر داستان با حوادثی روبه رو می‌شود که در نهایت به پختگی بیشتر او می‌انجامد.

این داستانها همچنین متضمن مفاهیمی هستند که از دیرباز در فرهنگ‌های مختلف ارزش محسوب شده‌اند. مفاهیمی همانند شجاعت، آزادگی، وفاداری، عشق و میهمان‌نوازی که در میان یونانیان در عهد باستان محترم شمرده می‌شدند.

در عین حال باید به روایت موجز نویسنده در بازنوسی این داستان‌ها نیز اشاره داشت؛ ایجازی که کمک می‌کند خواننده علاقمند به راحتی بتواند در یک نشست، یکی از این داستانها را بخواند. کتاب از ترجمه‌ای [محمدعلی عبدالملکی] روان برخوردار است که از امتیازات آن محسوب می‌شود.

[این کتاب نخستین بار تحت عنوان «اف‍س‍ان‍ه‌ه‍ای‍ی‌ از خ‍دای‍ان‌ و ق‍ه‍رم‍ان‍ان‌ ی‍ون‍ان‍ی‌» با ت‍رج‍م‍ه‌ ع‍ف‍ت‌ ن‍ادری‌‌ن‍ژاد ترجمه و منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...