رمان از زمان بازگشت میرزا از تبعید آغاز می‌شود... دیگر همه می‌دانند هرجا ظلمی شود، نقاب داران جنگلی خواهند آمد و همین، روسها را که اداره‌ی رشت را در دست دارند به وحشت انداخته است... در "صنوبر سرا" یک ماجرای عاشقانه در حال وقوع است تا بر جذابیت داستان اضافه شود... اختلاف میان سران نهضت و نفوذ هواداران کمونیست، باعث از هم پاشیدگی نهضت شده و میرزا و یارانش به جنگل پناه می‌برند.

زهرا شیخ

کوچک جنگلی | امیرحسین فردی
کوچک جنگلی . امیرحسین فردی
. چاپ اول قدیانی1380

کوچک جنگلی به تاریخ نهضت جنگل می‌پردازد. اگرچه رمان از زمان بازگشت میرزا از تبعید آغاز می‌شود. نویسنده تلاش کرده آن را از حالت تاریخی صرف بیرون آورده و با جوهر تخیل و لطافت ادبی هضم و خواندنش را ساده‌تر کند. میرزا از تبعید باز می‌گردد، با دوستان قدیمی دیدار می‌کند و قول و قرارها برای ادامه‌ی مبارزه گذاشته می‌شود، کم کم افراد مبارز به آنها ملحق می‌شوند و قدرت مبارزان جنگلی بیشتر و بیشتر می‌شود. دیگر همه می‌دانند هرجا ظلمی شود، نقاب داران جنگلی خواهند آمد و همین، روسها را که اداره‌ی رشت را در دست دارند به وحشت انداخته است.

مبارزه ابعاد گسترده‌تری می‌گیرد. هدف حذف استبداد محمد علی شاه قاجار و استعمار دولتهای روس و انگلیس است. نهضت جنگل دولت تشکیل می‌دهد و مردم شهرهای شمالی از این اتفاق سرخوش‌اند، گویی جان تازه‌ای گرفته‌اند و امیدهایشان به یکباره بیدار شده است. در این حین در "صنوبر سرا" یک ماجرای عاشقانه در حال وقوع است تا بر جذابیت داستان اضافه شود.

در حرکت به سمت پایتخت عده‌ای از مبارزان از ادامه‌ی راه سر باز می‌زنند، اختلاف میان سران  نهضت و نفوذ هواداران کمونیست، باعث از هم پاشیدگی نهضت شده و میرزا و یارانش به جنگل پناه می‌برند و آواره‌ی کوه‌ها می‌شوند.

شاید نتوان کوچک جنگلی را "زندگی نامه‌ی" میرزا دانست؛ چون در این رمان تنها به جنبه‌ای از زندگی میرزا پرداخته شده که مربوط به نهضت جنگل بوده و از زندگی خصوصی میرزا، رفت و آمدها، آموزه‌ها و فردیت میرزا سخنی به میان آورده نشده است.

امیرحسین فردی  متولد پنجم مهرماه 1328 در روستای "قره تپه" واقع در دامنه‌ی سبلان است. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دفتر «جُنگ ادبی - هنری سوره » را در سال 1359 تاسیس کرد و پس از آن (1361) تاکنون مسؤولیت و سردبیری مجله « کیهان بچه ‌ها» را برعهده دارد . از آثار وی می ‌توان به کتابهای «کوچک جنگلی» رمان، «مهمان ملائک» (داستان)، «سیاه چمن» (رمان)، « ملاقات با آفتاب» (مجموعه داستان)، «خورشید» (مجموعه داستان)، « گلدان پشت شیشه » (گردآوری _ داستان)، «آشیانه در مه» (رمان)، « افسانه اصلان» (رمان)، «روزی که تو آمدی» (مجموعه داستان) و «روح الله» (داستان) اشاره کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...