محمود حکیمی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و پژوهشگر تاریخ، پس از تحمل یک دوره بیماری در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.

محمود حکیمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، محمود حکیمی (زاده ۹ شهریور ۱۳۲۳ در تهران) نویسندگی را از سال ۱۳۳۹ در مجله کیهان بچه‌ها شروع کرد که چهار سال ادامه داشت. نخستین کتاب دینی حکیمی در سال ۱۳۴۷ درباره زندگانی مصعب‌بن عمیر صحابی قهرمان پیامبر اسلام بود که با عنوان «اشراف‌زاده قهرمان» به چاپ رسید و مورد استقبال نوجوانان و جوانان قرار گرفت و بارها تجدیدچاپ شد.

او پیش‌تر ادامه راه داستان‌نویسی خود را این‌طور بیان کرده بود: «از سال ۱۳۴۷ به جمع نویسندگان مجله «درس‌هایی از مکتب اسلام» پیوستم و از سال ۱۳۵۰ داستان‌های دینی را در این مجله وزین حوزه علمیه آغاز کردم. هر داستان گاه بسیار طولانی بود. آخرین داستان دنباله‌دار من در این مجله اکنون «شکوفایی تشیع» نام دارد که تاکنون ۱۸ بخش آن در ۱۸ شماره به چاپ رسیده است.»

محمود حکیمی در زمینه ادبیات، تاریخ تمدن و تاریخ اسلام قلم زده و کتاب‌های بسیاری را نیز ترجمه کرده بود. داستان‌هایی از عصر ناصرالدین‌شاه، مجموعه چهارجلدی «هزار و یک حکایت تاریخی»، رمان پرفروش «نقابداران جوان»، مجموعه ۲۲ جلدی «تاریخ تمدن» و ده‌ها اثر دیگر از نوشته‌های این نویسنده پیشکسوت بود.

................ هر روز با کتاب ................

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...