«آقای کتاب» درباره زندگی و خدمات حاج علی یزدانخواه نوشته محمدحسین بارونقی منتشر شد.

آقای کتاب درباره زندگی و خدمات حاج علی یزدانخواه نوشته محمدحسین بارونقی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب‌فروش‌ها در انقلاب اسلامی یکی از محورهای مبارزه فکری و فرهنگی از طریق نشر آگاهی اسلامی بوده‌اند. برخی از آنها به زندان افتادند و مورد بازجویی ساواک قرار گرفتند. با این‌حال، هنوز هیچ‌کتابی در توضیح شبکه پیچیده توزیع کتاب‌های انقلابی و رساله امام منتشر نشده است.

حاج علی یزدانخواه؛ پدر شهید و کتاب‌فروش قدیمی شهر کاشان؛ معتمد بازار و پشتوانه قدیمی طلاب و مدارس علمیه است که آداب معامله و کسب‌وکار او در بازار سنتی یادآور سلوک خاص بازاریان متدین قدیم است. ترکیب اخلاق شخصی و اخلاق صنفی او می‌تواند الگویی برای تمام کتاب‌فروشان و بازاریان باشد. او میراث‌دار نسلی از مخلصین انقلاب اسلامی است که از این روزگار کیسه‌ای ندوخته و سلامت نفس و نفَسش هنوز و همچنان مایه دلگرمی هرکسی است که پا به حجره ساده او بگذارد.

کتاب «آقای کتاب» درباره زندگی و خدمات حاج علی یزدانخواه نوشته محمدحسین بارونقی است که به‌تازگی توسط انتشارات راه‌یار منتشر و راهی بازار نشر شده است.

یزدانخواه پیش از انقلاب، بهترین راه برای روشنگری و بیداری مردم را در کتاب‌فروشی یافت و با تمام توانش آن را انجام داد. انقلاب اسلامی که پیروز شد گفت: «من مسئولیتم را انجام دادم و حالا که جهاد و سپاه کتابفروشی دارند دیگر با یک مغازه کوچک که جای زیادی هم ندارد کتابفروشی نمی‌کنم و همان لوازم‌التحریر را می‌فروشم». چون احساس می‌کرد آنها می‌توانند نیاز مردم را تأمین کنند و او دارد کار موازی انجام می‌دهد. برای مدتی هم کتاب نیاورد اما از این نکته غافل بود که آنها تجربه او را ندارند و نمی‌توانند با وجود مشکلاتی که کشور دچار آن بود به سرعت نیاز مطالعاتی مردم را پاسخگو باشند برای همین دوباره فعالیتش را با قدرت بیشتری آغاز کرد تا بتواند در حد توانش انقلاب را در این زمینه یاری کند.

یزدانخواه، کار کتاب‌فروشی را که از سال ۱۳۴۲ آغاز کرد، با وجود افت‌وخیزهای بسیار بازار کتاب با گذشت نزدیک به ۶۰سال هنوز با همان اصول در این زمینه فعالیت می‌کند. ایستادگی او بر سر قانون‌های نانوشته‌اش تنها حاصل تفکر انقلابی و مذهبی اوست. مطلبی که باعث شهرتش شد سابقه‌اش در کتاب‌فروشی نیست بلکه عملکرد او در طول این سالهاست.

حاج علی یزدانخواه پس از سپری شدن سال‌ها که سر و صورتش را در کتاب‌فروشی سفید کرده است با کتاب یکی شده و قصه زندگی‌اش در «آقای کتاب» ثبت و روایت شده است.

کتاب مورد اشاره با ۱۸۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...