سید حسن تقی زاده دشمن و مخالف بسیار داشت. بسیار اتهام ها به او زده شد. اما دو جنس اتهام را نتوانستند به او بچسبانند: فساد مالی و اخلاقی.

مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران کتابی منتشر کرده با نام «سید حسن تقی زاده، به روایت اسناد ساواک»(تهران، ۱۳۸۳) . در این کتاب همه نوع سندی هست؛ در کنار گزارشهای موثق، شایعات و مسموعات کم وزن هم نقل شده اما  هیچ جا نیامده که  تقی زاده دزد بوده، رشوه داده و گرفته و اختلاس کرده است. یکی از سندهای بسیار جالب این کتاب، «بیوگرافی» تقی زاده است که رئیس رکن دوم لشکر تبریز تهیه کرده. (مربوط به زمانی که تقی زاده رئیس مجلس سنا بود). در این سند آمده است(۵۶-۵۸):

- میزان تحول و ثروت منقول و غیر منقول: ثروتی ندارد.
- اعتیادات: ندارد.
- دشمنان مهم: توده‌ای ها.
- امیال و آرزوهای شخصی: فقط در ترقی و عظمت ایران دور می‌زند.
- عقاید و افکار سیاسی: مجاهدت در حفظ استقلال ایران و عظمت و سربلندی آن و آزادی ملت. طرفداری طبقه پائین و زحمت کش و فقیر و جهاد بر ضد تمام طبقات ممتاز و وقف وجود برای اصلاح حال و رفاه طبقات محروم از نعمات حیات شایسته. خدمت به بهبود حال اقتصادی و فرهنگ و بهداشت.
- نقاط ضعف زندگی: غرور زیاد.

تقی زاده سالها در این مملکت وزیر، وکیل، سفیر، سناتور و رئیس مجلس سنا بود اما در نهایت پاکدستی زندگی کرد. تا به آنجا که در سالهای پیری و بیماری برای اینکه بتوانند هزینه سفر و معالجه خود را بدهد مجبور شد کتابخانه شخصی‌اش را بفروشد و تازه دولت با او راه نمی‌آمد و می‌گفتند نمی‌توانند کتابخانه پیر خردمند ایراندوست را بخرند.

محمدعلی جمالزاده در این باره نامه‌ای به استاد ایرج افشار نوشت(دهم اردیبهشت ۱۳۴۱) که خواندنش سخت عبرت افزاست:

«خطّ‌ دست‌ عزیز شما درباره فروش کتابخانه حضرت آقای تقی زاده‌ عزّ وصول‌ بخشید. به طوری که می‌فهمم این کتابخانه را به پنجاه هزار تومان معامله کرده‌اند و یقین‌ دارم دو سه برابر آن‌ قیمت‌ دارد و این مرد بزرگوار به اقلّ قیمت رضایت داده است. عجبا که دولت ایران و خزانه مملکت ما به قدری فقیر باشد که از عهده تأدیه این قیمت برنیاید. باور نمی‌کنم‌ و نمی‌فهمم منظور از اظهار این مطلب که چنین وجهی را نمی‌توانیم‌ بپردازیم چیست. اگر با فروشنده دشمنی و سابقه خصومتی داشتند فکر می‌کردیم که در پی بهانه‌ می‌گردند که کمکی به‌ آن‌ مرد نشده باشد. ولی کس نیاید به جنگ افتاده.

گمان نمی‌کنم این مرد دیگر در دنیا دشمن و بدخواهی داشته باشد و بلکه برعکس‌ تصوّر می‌کنم که از شخص شاه گرفته تا وزیر دربار و نخست وزیر و وزیر فرهنگ و رئیس‌ دانشگاه و رئیس دانشکده مایه نهایت تعجّب من است که از عهده پرداخت قیمت برنیایند. باید دید گیر کار در کجاست. من به هر حیث‌ یک‌ کاغذ فعلا به آقای دکتر سیاسی نوشته‌ام که در جوف همین پاکت است و استدعا دارم خودتان شخصا برسانید و همین‌ کاغذ مرا هم که‌ به جنابعالی نوشته‌ام برایشان بخوانید و باز اگر راه‌حلّی‌ پیدا نشد زودتر برایم مرقوم‌ فرمایید تا فکر دیگری بکنم. شاید حاضر شوند که قسمتی از قیمت را نقدا ‌بپردازند. بقیّه را در رأس هر ماه در چند قسط بپردازند یا آنکه بانکی‌ و یا اداره‌ای و یا حتّی‌ تجارتخانه‌ای و یا بلکه شخصی از دوستان خلّص آقای تقی‌زاده‌ همه حاضر ‌ ‌شود که‌ این‌ وجه را بپردازد و بعد با قسط از دولت دریافت دارد. نتیجه را زودتر به من خبر بدهید.
آقای تقی‌زاده برای معالجه بنا بود به اروپا تشریف‌ بیاورند و لابد منتظرند که این‌ معامله انجام گیرد تا برای مخارج مسافرت و معالجه‌ دستشان خالی نباشد. از شخص شما امتنان قلبی دارم که درین کار دلسوزی می‌فرمایید و کس  بی‌کسان شده‌اید. خدا به شما عوض بدهد».

(نامه های ژنو؛ نامه های محمدعلی جمالزاده به ایرج افشار، صص۱۴۷-۱۴۸).

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...