کتابخانه شخصی قزوینی، از نخستین گنجینه‌های نفیس آثار ایران‌شناسی در کشور به شمار می‌رود که از تمام مراکزی که قزوینی به آنها دسترسی داشته فراهم آمده است... برای اوراق، یادداشت‌ها، کاغذها و حتی کارت‌پستال‌های برجای‌مانده در کتابخانه خصوصی یکی از اسلام‌شناسان بنام اروپایی و از هم‌عصران قزوینی، سایتی طراحی شده که تصویر تک‌تک صفحات و مدارک و اسناد مربوط به او، در آن عرضه شده است. نمی‌دانم در ذهن ما چه می‌گذرد؟


سیری در کارنامه علامه | اعتماد
 

میراث برجای‌مانده از علامه محمد بن عبدالوهاب قزوینی (15 ربیع‌الاول 1294ق/ فروردین 1256ش- 6خرداد 1328)، به چند دلیل، الی‌الابد شایسته توجه می‌نماید. یکی اینکه او از نخستین پیشگامان فن تصحیح متون فارسی به معنی جدی آن در ایران معاصر است. پس برای درک تکوین و تکامل کار او در این مسیر، لازم است همیشه به آثار او توجه داشته باشیم. همچنین، او در بسیاری از جست‌وجوها و تتبعات خویش، به ‌سبب آشنایی عمیق با فرهنگ ایران و زبان فارسی و عربی و نیز شماری از مهم‌ترین زبان‌های غربی، نکات و بدایعی را ثبت کرده که نه فقط به ‌خاطر پیشگام‌بودن او پراهمیت جلوه می‌کند، بلکه بسیاری از آنها بی‌اغراق همچنان بدیع، درست و کاملا عمیق و عالمانه است. مطلب دیگر، مساله دسترسی‌های او به گنجینه‌ها و کتابخانه‌های بزرگ شرق‌شناسی در مغرب‌زمین است. هر چند، با پیشرفت کتابخانه‌های مجازی و دیجیتال، امروزه تصویر شمار زیادی از منابع و مصادری که او مثلا در پاریس بدان‌ها مراجعه می‌کرده، در دسترس محققان قرار دارد. اما از این نظر نیز، یافته‌ها و کشفیات قزوینی در مراجعه به مثلا یک کتاب خطی و چاپ‌نشده که در فهارس اِدگار بلوشه، گنجور و فهرست‌نگار کتب شرقی کتابخانه ملی پاریس، یافته و در فرصتی مقتضی به اثری خاص مراجعه کرده، گاه همچنان راهگشا و ارزنده به نظر می‌رسد.

علامه محمد قزوینی

میراث قزوینی، در چند شکل بر جای مانده است:
الف. یکی کتاب‌ها و مقالات چاپ‌شده اوست که در عهد حیاتش به طبع رسید و در دسترس همه محققان و جست‌وجوگران قرار دارد.
ب. بخش دیگری از این میراث، چند دفتر صحافی‌شده، چندین بسته فیش و شماری کاغذ است که اغلب در کسوت «یادداشت‌های قزوینی» و «مسائل پاریسیه»، جمعا در چهارده جلد، به همت استاد ایرج افشار به چاپ رسیده است. دفترهای صحافی‌شده قزوینی، پس از آنکه مطالب آنها به طبع رسید، از طرف استاد افشار به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران هدیه می‌شد تا اگر در آینده کسی به دنبال تطبیق محتوای آنها با دستخط قزوینی بود، در دسترس باشد (آخرین آنها، چندی پس از درگذشت استاد افشار و طبق وصیت مکتوب ایشان روی جلد دفتری از دفاتر قزوینی، به‌واسطه لطف دوستان گرامی‌ام، محمدافشین ‌وفایی و پژمان فیروزبخش و با لطف جناب آرش افشار، به کتابخانه مرکزی دانشگاه واصل شد).

ج. یادداشت‌ها و برخی اشارات و علامات قزوینی در حواشی کتاب‌های کتابخانه شخصی‌اش. بدنه اصلی کتابخانه شخصی او را شمار زیادی کتاب چاپ اروپا، مصر، هند، عثمانی (ترکیه)، ایران و جز آن تشکیل می‌داد که تا آن روزگار، کمتر به صورت یکجا در اختیار یک پژوهشگر و محقق ایرانی قرار داشته است. همچنین، تعداد قابل‌توجهی نسخه خطی در تملک قزوینی بود که بسیاری از آنها را از ایران و به‌ واسطه ارتباطات وسیعش با عرضه‌کنندگان کتاب، علی‌الخصوص از طریق عباس اقبال و برخی دیگر تهیه می‌کرده است.

د. فهرستی که قزوینی با یاری مجتبی مینوی، برای کتابخانه شخصی خود فراهم آورده و در اینجا بیشتر به معرفی آن پرداخته می‌شود. کتابخانه شخصی قزوینی، از نخستین گنجینه‌های نفیس آثار ایران‌شناسی در کشور به شمار می‌رود که از تمام مراکزی که قزوینی به آنها دسترسی داشته فراهم آمده است. چندین پژوهش کتابشناختی و تاریخی لازم است تا دقیقا دریابیم که او برای تهیه این کتاب‌ها از سراسر جهان، آن‌هم تنها در یک برهه کوتاه (در آخرین سال‌های اقامتش در اروپا، پس از آنکه وضع اقتصادی‌اش اندکی بهتر شد)، چگونه منابع تحقیقات خود را تیزبینانه از کتابفروشی‌های دایر در اوایل قرن بیستم شناسایی و آنها را از طریق مکاتبات پرشمار و نامه‌نگاری‌های متعدد، خریداری می‌کرده است. پس از آنکه قزوینی به ‌سبب برافروخته‌شدن آتش جنگ بین‌الملل دوم به ایران بازگشت، کتابخانه خود را نیز به ایران آورد. کتابخانه‌های بزرگان فضل و دانش در آن روزگار، البته از نظر آمار، پرشمار نبود و کتابخانه‌های خصوصی نسل‌های بعدی، مثلا کسانی چون عباس اقبال، سید حسن تقی‌زاده، مجتبی مینوی، جلال‌الدین همایی، محمد معین، بدیع‌الزمان فروزانفر و دیگران، هم از نظر تعداد و هم از نظر کیفیت، گاه بر کتابخانه بنیانگذار ایرانشناسی نوین (قزوینی)، برتری داشت. اما در کتابخانه قزوینی، هم تعدادی کتاب چاپی نادر وجود داشت که او با امکانات وسیعش در پاریس آنها را خریداری کرده بود و همچنان، نسخه‌های آن کتب چاپی در ایران کمیاب بوده و هست و هم شماری کتاب خطی و نیز عکس‌های باکیفیت و واضح از کتب خطی کتابخانه‌های مهم جهان وجود داشت که به هر شکل، یگانه بود و همچنان نظیری ندارد. از همه اینها مهم‌تر، یادداشت‌هایی است که او در حواشی برخی کتاب‌های کتابخانه شخصی خویش ثبت کرده و اگر محک و معیار قدما را در به شمار آوردن «حواشی» به عنوان یک «نگارش» و «تصنیف» مستقل بپذیریم، او در حواشی بسیاری از کتب کتابخانه شخصی خویش، آثار گرانقدری را پدید آورده است.

کتابخانه قزوینی، پس از درگذشتش او، به‌واسطه اقدامات فرهنگ‌دوستانه سید حسن تقی‌زاده، وصی قزوینی، برای کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، خریداری شد. اما مع‌الاسف، دهه‌ها، با بی‌مهری مطلق، کمترین بهره را به محققان رسانید. باری، اکنون، به نظر می‌رسد که جای شکوه و گلایه نیست و بهتر است درباره آنچه اکنون می‌توان برای این کتابخانه انجام داد سخن گفته شود. آنچه از کتب چاپی قزوینی که در حیات او نزد افراد به امانت نمانده و پس از درگذشتش نیز از سرقت و مفقود شدن در امان مانده (باید در نظر داشت که شمار قابل‌توجهی از کتب چاپی او در سال‌های نخست پیوستن آن به دانشکده، تک‌تک به سرقت می‌رفته یا جابه‌جا می‌شده است)، اینک در بخش مستقلی در مخزن «نفیس» کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی تهران حفظ شده و این، خود اقبالِ بزرگی است. کتب خطی او نیز، جزو مجموعه کتب خطی دانشکده ادبیات، در دهه پنجاه، به کتابخانه مرکزی دانشگاه منتقل شد و در آنجا محفوظ است. انتقال این کتب خطی، به همت و پیشنهاد استاد ایرج افشار، بانی و رییس وقت کتابخانه مرکزی دانشگاه، صورت گرفت.

پیش‌تر اشاره شد که قزوینی، برای کتابخانه شخصی خود فهرستی تهیه کرده است. او برای اینکه خدمتکارش در پاریس بتواند هر کتاب را به راحتی و بر اساس یک شماره و کد که در عطف کتاب چسبانیده شده بیابد و به سرعت آن را روی میز کار قزوینی بگذارد، این فهرست را مهیا کرد. اما انگیزه اولیه تدوین این فهرست، گویا خواهش مجتبی مینوی جوان، در ایام کوتاهی است که او در پاریس، مرتب محضر علامه قزوینی را درک می‌کرده است. قزوینی طی دو سال و در فرصت‌های به دست آمده بین تیرماه 1308 تا خرداد 1310 این فهرست دقیق را تهیه کرده است. او ابتدا اطلاعات کتاب‌ها را روی کاغذهایی مجزا ثبت کرده و بعد از آنکه قزوینی، یک سیاهه دیگر از آنها در دفتری جدا برداشته تا نظم اصلی کتابخانه خویش را همیشه در ذهن داشته باشد، آن اوراق مستقل را الفبایی کرده و به صحاف سپرده تا آنها را در چهار جلد تجلید کند؛ چهار جلدی که اینک، بهترین سند درباره کتابخانه ملکی قزوینی تا خرداد 1310 است. این فهرست چهارجلدی بزرگ و پرحجم، اینک در کتابخانه مرکزی دانشگاه به شماره‌های 5472 تا 5475 نگهداری می‌شود. تصویربرداری دقیقی از آن به همت اولیای کتابخانه مرکزی تهیه شده و با صرف دقت و وقت بسیار، اکنون مهیای چاپ عکسی (عین دستخط قزوینی) است. قزوینی خود در معرفی این چهار مجلد، در پشت برگ 740 (جلد سوم، یا به عبارت دیگر مجلد 1/5 از صورت کتابی آن- نسخه خطی شماره 5474 کتابخانه مرکزی) مجددا توضیح مختصری داده است که این مقدمه، به نقل آن ختم می‌‌شود:

«فهرست کتابخانه محمد بن عبدالوهاب قزوینی راقم این سطور که عبارت از همین فهرست حاضر باشد، جمع و ترتیب خود این ضعیف در سنوات 1350- 1348 هجری قمری، نسخه خطی مورخه محرم 1350، در چهار مجلد. سه جلد اول در کتب شرقی و جلد رابع در کتب اروپایی:
ج1: I,E,1 («آتشکده- خزائن الکتب فی دمشق»)،
ج2: I,E,2 («خزینة الاصفیا- فهرست شعراء خزانة الأدب»)،
ج3: I,E,3 («فهرست کتابخانه آستان قدس- یوسف زلیخای فردوسی»)،
ج4: I,E,4 (فهرست کتب اروپایی)»

وظیفه ما در قبال کتاب‌های کتابخانه قزوینی
الف. تشکیل بنیاد یا گنجینه پژوهشی علامه قزوینی
ب. بازسازی عناوین کتابخانه قزوینی که اکنون یکدست نیست و لازم است برای شناسایی کتب مفقودی، بر اساس فهرستی که او خود برای کتابخانه خویش فراهم آورده و نیز فهرست تایپ‌شده‌ای (ماشین‌شده‌ای) که در بدو انتقال کتب قزوینی به دانشکده ادبیات، مسوولان وقت تهیه کرده‌اند، تک‌تک عناوین، شناسایی و سپس برای تهیه تصاویر کتب موجود اقدام شود.
ج. تصویربرداری از نسخه‌های خطی او (محفوظ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران) و نیز تمامی کتب چاپی کتابخانه او (در کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران).
د. تحلیل اولیه و طبقه‌بندی یادداشت‌های او در حاشیه و هامش کتاب‌ها.
ه. انتشار نسخه‌های معدود کاغذی (برای حفظ در بایگانی کتابخانه‌های مهم کشور) و نسخه‌های پرشمار روی لوح فشرده (سی‌دی) (برای استفاده محققان) از یادداشت‌های مهم‌تر (که شاید بالغ بر چندده جلد بشود) و سپس عرضه تمامی این یادداشت‌ها در سایتی مستقل در فضای نت.

این کار، به ‌شکل انفرادی قابل اجرا نیست و مستلزم زمان‌بندی و برنامه‌ریزی است. در بخش دوم (بخش «ب»)، نگارنده این سطور، سال‌هایی از عمر خویش را در تدوین و بازسازی کتابخانه اصلی قزوینی اختصاص داد و اکنون، فهرستی که قزوینی به دستخط خود، آن را در چهار مجلد پربرگ تهیه کرده، مهیای چاپ در تیراژ محدود است. اما در بخش سوم («ج») که تصویربرداری از کتب خطی و چاپی او باشد، مطلقا کاری صورت نگرفته است. اینک، این یادداشت، به ‌مثابه عرضه یک دلنوشته برای ترغیب مدیران فرهنگی کشور به این امر مهم تقدیم می‌شود. نائل شدن به اهدافی که در بخش‌های مربوط به بخش سوم به بعد ترسیم شده، پس از طی مرحله دشوار و حساس سوم («ج») خواهد بود و دست یافتن به آن تنها با همکاری گروهی از دانشوران و علاقه‌مندان به میراث قزوینی مقدور است. چنین شنیده‌ام که میراث برجای‌مانده از ادوارد براون، شرق‌شناس معاصر قزوینی، در انگلستان، به دقت حراست می‌شود. میراث پژوهشی مینورسکی، محقق هم‌روزگار و به ‌نوعی شاگرد قزوینی نیز در روسیه، به بهترین شکل، حفظ شده و همان است که محتویات آن را دکتر ناهید عبدالتاجدینی و دوست گرامی، دکتر گودرز رشتیانی با عنوان «فهرست تفصیلی گنجینه پژوهشی مینورسکی» چندی پیش در ایران منتشر کردند. برای اوراق، یادداشت‌ها، کاغذها و حتی کارت‌پستال‌های برجای‌مانده در کتابخانه خصوصی یکی از اسلام‌شناسان بنام اروپایی و از هم‌عصران قزوینی، سایتی طراحی شده که تصویر تک‌تک صفحات و مدارک و اسناد مربوط به او، در آن عرضه شده است. نمی‌دانم در ذهن ما چه می‌گذرد؟ سال‌هاست در مراکز فرهنگی و کتابخانه‌ها و موزه‌های بزرگمان، به جای عرضه، تنها به حبس میراث گذشتگان پرداخته‌ایم و از نشر تصاویر آثار بسیاری بزرگان، به بهانه‎‌های واهی، خودداری کرده‌ایم. گاه، تنبلی و سستی خویش را، با این بهانه که «میراث فلان بزرگ را از سرقت‌های سارقان علمی باید حفظ کرد»، دهه‌ها انبار کرده‌ایم. این هشدار بسیار جدی است: شمار زیادی از یادداشت‌هایی که قزوینی و همچنین مجتبی مینوی (در کتابخانه شخصی او که خوشبختانه اوضاع به‌سامان‌تری نسبت به کتابخانه قزوینی دارد) در حاشیه کتاب‌ها ثبت کرده‌اند، با مداد نوشته شده و اگر به زودی از آنها تصویربرداری نشود، تا چند سال آینده، چیزی از آن نوشته‌ها خوانده نخواهد شد. مساله اسیدی شدن کاغذ هم هست. به هر حال، باید هر چه سریع‌تر در این باره اقدامی کرد. من‌بنده هم، خود، مدعی بهره‌مندی از هیچ منفعتی در این مسیر نیستم. اما اگر بتوانم تنها گردی از روی کتاب‌های علامه قزوینی بزدایم، بسیار شاکر خواهم بود.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...