آفاق و انفُسِ زنِ شرقی | اعتماد


انسان، امروز آن حضور بیگانه‌ است که نیروهای «من نفس» باید با آن روبه‌رو شوند و در این رویارویی، «من» باید به صلیب کشیده شود و رستاخیز کند و با این تصویر جامعه اصلاح شود.
قهرمان هزارچهره، جوزف کمپبل

مجموعه داستان «دیوهای خوش‌پوش» اثر گلی ترقی، نویسنده نام‌آشنا و صاحب‌ سبک ایرانی است که داستان‌هایش خصلتی شرقی و زنانه دارند. او نویسنده ثابت‌شده‌ای در ادبیات داستانی‌ ماست و آثارش بارها مورد توجه و ستایش منتقدین قرار گرفته است و به مثابه سندی تاریخی برای بررسی تاریخ اجتماعی یک دوره می‌توان از آن استفاده کرد. ترقی در زمینه فیلمنامه‌نویسی، ترجمه، نقد و پژوهش هم فعالیت‌هایی داشته و از برخی آثارش مانند داستان «درخت گلابی» اقتباس سینمایی شده است. نقطه آغاز و مبنایی که گلی ترقی در داستان‌هایش دل‌سپردگی خود را بارها به آن نشان داده است، حیات دور و خیال‌انگیز کودکی، خاطره‌های شیرین بلوغ، نخستین تجربه‌های برخورد با حقایق چه در خانواده چه در جامعه، تصویرهایی واقعیت‌نما از شخصیت‌های رو به زوال ایرانی است.

دیوهای خوش‌پوش گلی ترقی

مجموعه داستان «دیوهای خوش‌پوش» در ادامه همان سبک و سیاق گلی ترقی است و در آن 6 داستان کوتاه با نام‌های «ملاقات با شاعر»، «دیوهای خوش‌پوش»، «زندگی دیگران»، «ببر مازندران»، «میس دانر و پسرهای کلاس سنگی» و «دنیای پنهان دنی آ» است.

گلی ترقی نویسنده‌ای است که ساختمان داستان را با ظرافت‌های هوش‌ربای زنانه می‌آراید و در ترمه‌دوزی واقعه‌ها و نقش‌ها ظریف و زبردست است اما آنچه یک‌دستی و اصالت نمایان داستان‌ها‌ را متضمن می‌شود، ناشی از نحوه اصیل و آگاهانه تجربه‌ زیسته‌ اوست. او دانش‌آموخته فلسفه است اما در داستان‌هایش فلسفه‌بافی نمی‌کند و «تم» هر قصه مایه‌های تفکرش را می‌پرورد. قاسم هاشمی‌نژاد در کتاب «بوته بر بوته» درباره او می‌نویسد:«گلی ترقی، آینه‌ای در برابر خود نهاده تا در ماهیت «وجود» بنگرد. او خود را «ابژه» کرده است و اگر وضع او با موقعیت‌ همه ما سازگار می‌آید باید آن را ناشی از وضع مشترک همه آدم‌ها دانست که «یاسپرس»، فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی، آن را در 4 عامل خلاصه می‌کرد: مرگ، رنج، گناه و کشمکش حیاتی.»

گلی ترقی این 4 مضمون را دستمایه آثارش کرده است و مجموعه داستان «دیوهای خوش‌پوش» نیز از چنین شیوه ‌نگرشی شکل گرفته‌ است. رد پای سفر در اغلب داستان‌های این مجموعه دیده می‌شود. در واقع سفر در دو سطح شکل می‌گیرد؛ سفری بیرونی در زمان و مکان و سفری درونی از وجدانی خواب‌رفته به حیاتی آگاه.

راوی در داستان ِ «ملاقات با شاعر» از دوستش هنگامه می‌گوید که ادعا کرده ادر سفر به بیروت با مشهورترین شاعر زنده عرب، آدونیس، ملاقات کرده است. او اگرچه حرف‌های هنگامه را باور ندارد اما هنگامی که خودش به بیروت سفر می‌کند با خویشتن در کشمکش و جدال است که آیا با آدونیس ملاقات داشته باشد یا خیر؟ داستان بر پایه سفر بیرونی(سفر به بیروت) و سفر درونی(کشمکش‌های راوی) سامان یافته است. جوزف کمپبل درکتاب «قهرمان هزارچهره» سفر قهرمان را تکرار و تکریم الگویی می‌داند که در مراسم گذار و در 3 مرحله صورت می‌گیرد؛ جدایی، تشرف و بازگشت. در داستان «ملاقات با شاعر» راوی از وطن خارج می‌شود و به بیروت می‌رود یعنی مرحله جدایی را پشت سر می‌گذارد. سپس به ملاقات شاعر می‌رود یعنی مرحله تشرف را سپری می‌کند و سرانجام بازمی‌گردد؛ بازگشتی همراه با دگرگونی درون. نکته اینکه این داستان فقط داستان ِ راوی نیست بلکه روایتگر درد و رنج‌ مردی است که ادای شاعر بودن دارد.

داستان «دیوهای خوش‌پوش» روایتی است خاطره‌انگارانه از نگاه یک کودک. دخترک از عید نوروز و آدم‌هایی که در خانه مادربزرگش زمانی بروبیا داشته‌اند، می‌گوید؛ از خاله‌خانم‌های نیمه‌جان، زن‌ و شوهرهای جوان، بچه‌های ریز و درشت فامیل و آقای «پ» ملقب به دیو.گلی ترقی در این داستان مخاطب را به تهران قدیم و باغ‌های بهاری شمیران می‌برد آن زمان که بوی نا از گنجه مادربزرگ بیرون می‌زد، عقب می‌نشست و رایحه مطبوع عطر برنج و زعفران و ناهار عید جایش را می‌گرفت. آقای «پ» لازم نیست آنقدرها بد باشد تا دخترک او را دیو بپندارد؛ تنها ذره‌ای بدجنسی و شیطنت کافی است. او آماده نبرد با دیو می‌شود و از این رو کمابیش دوباره با الگوی سفر قهرمان مواجهیم. سیر قهرمان با عزیمت و «دعوت به آغاز سفر» شروع می‌شود؛ آنجا که دخترک با دیو، جناق مرغ می‌شکند و در شرط‌بندی «یادم تو را فراموش» شرکت می‌کند و یک پای بازی می‌شود. «عبور از نخستین آستان» وقتی رخ می‌دهد که دخترک از اولین آزمایش به سلامت عبور می‌کند و دیو را در نخستین مرحله ناامید می‌کند اما در مرحله «آیین تشرف» که باید پیاپی جاده آزمون‌ها را طی کند، خسته و دستپاچه می‌شود، قانون بازی را از یاد می‌برد و عاقبت شرط‌ را می‌بازد. دخترک در مرحله «بازگشت» در شمایل قهرمانی شکست‌خورده ظاهر می‌شود و به این باور می‌رسد که در آینده با دیوهای بزرگ‌تر و جدی‌تری روبه‌رو خواهد شد اما نمی‌تواند آنها را به زانو درآورد.

«دیوهای خوش‌پوش» را نمی‌توان جداگانه خاطره یا داستان نامید؛ بلکه ترکیبی از خاطره - داستان است. عناصری مانند صمیمیت زبان، راوی اول شخص، واقع‌گرایی، جزیی‌نگری در توصیفات و مکان و زمان باعث شده اثر بیشتر به خاطره‌نگاری پهلو بزند و عناصری مانند تک‌گویی درونی، توصیف‌های ادبی، تعلیق و کشمکش و ... موجب شده که متن به داستان تبدیل شود.

در داستان «زندگی دیگران» چندین شخصیت وجود دارد که هم‌سنگ با یکدیگر بار داستان را به دوش می‌کشند. وجه مشترک آنان آشفتگی و سردرگمی، سفر و مهاجرت است. در این داستان باز هم ردپای تجربه زیسته نویسنده نمایان است. راوی داستان همانند گلی ترقی برای تحصیلات دانشگاهی به امریکا رفته، درس خوانده و دوباره به ایران بازگشته است. سپس به استخدام سازمان برنامه و بودجه درمی‌آید و با آدم‌هایی همکار و همراه می‌شود که در جای درست خویش قرار نگرفته‌اند. ناراضی‌اند و به رفتن و کوچیدن فکر می‌کنند. شخصیت‌ها مدام در حال به دست آوردن تعریف از خویش و انکار پیشین خویش و اثبات حال خویش به سوی آینده‌اند.

«ببر مازندران» روای‌گر تراژدی مردی تنها و دردمند است با آرزوهایی ناکام. داستان طنزی ظریف و ریشخندآمیز دارد که پرده از نقاب‌ها می‌درد و موقعیت تسلیم آدم‌ها را به نمایش می‌گذارد. «ببر مازندران» داستانی شخصیت‌محور ا‌ست که همزمان با دو شخصیت پیش می‌رود. شخصیت اول آقای ایکس است که فلسفه خوانده و به ظاهر ترسوست و شخصیت دوم مردی که ادعای شجاعت دارد و به خود لقب ببر مازندران داده است. داستان «میس دانر و پسرهای کلاس سنگی» رابطه بینامتنیتی با رمان «دمیان» اثر «هرمان هرسه» دارد و راوی از ناخودآگاه جمعی وگذر از ساحت محدود من تا رسیدن به انسانی کامل سخن می‌گوید. با این وجود حتی اگر رمان دمیان را هم نخوانده باشید، خللی در فهم داستان نخواهید داشت چراکه گلی ترقی داستان‌هایش را ساده و سرراست روایت می‌کند.

آخرین داستان این مجموعه «دنیای پنهانی دنی آ» نام دارد. راوی سعی دارد زندگی پیچیده و پنهانی پسردایی‌اش، «دنی» را کشف کند. در این تکاپو و جست‌وجو، زوایای پنهان زندگی آدم‌های دیگری برایش آشکار می‌شود مانند مادر دنی، افسون. افسون زنی مرموز است که مدت‌هاست از زندگی دنی و پدرش بیرون آمده و هیچ رد و اثری از او نیست و این تازه آغاز ماجراست.

گلی ترقی آنچه را که موجب می‌شود شخصیت‌های داستانی بـه سـفر بیرونـی رو بیاورنـد از خودبیگانگی و غربت درونی می‌داند:
«منظور من از غربت، غربت واقعی است، غربـت از خـود اسـت. مرزهـای جغرافیـایی تعیین‌کننده این غربت نیست. می‌شود در سرزمین و خانـه خـود از همیشـه بـیشتـر احساس بیگانگی کرد. بیگانگی با آدم‌های همزبان، هموطن، هم‌جوار. مساله این اسـت که انسان چگونه و تحت چه شرایطی به خود راستینش نزدیک می‌شود و درکجا و در چه نحوه‌ای از بودن و تحت چه نسبت‌هـایی بـا عـالم هسـتی، امکانـات بـالقوه و نهفته‌اش شکوفا می‌شود.» (نقد و بررسی آثار گلی ترقی، گفت‌وگو با امید روحانی، ص 165)

بنابراین غربت درونی و از خودبیگانگی یکی از معانی ثانوی اصلی داستان‌های گلی ترقـی است. از خودبیگانگی یعنی نداشتن آگاهی و بینش عمیق نسبت به خود و رابطه خـود بـا جهان هستی. این نوع از آگاهی است که به انسان آزادی و قدرت انتخاب می‌دهد تـا بـر سرنوشت خودش حاکم شود. ترقی می‌گوید: «وسوسه فکری من مفهوم آزادی و انتخاب است. آیا می‌توان حاکم بر سرنوشـت خـود بود؟ آیا می‌توان نحوه زندگی خود را انتخاب کرد و به راهی دیگر رفت؟ آیا می‌توان معترض بود و پای این اعتراض ایستاد و قیـام کـرد؟ قیـام وجـودی. منظـورم از قیـام وجودی، قیامی اگزیستانسیال است. از خود مردن و دوباره متولدشدن است.» (نقد و بررسی آثارگلی ترقی، گفت‌وگو با مژده دقیقی، ص 192) اگر از منظر فرمالیستی به داستان‌های این مجموعه بنگریم نویسنده به تکنیک و نوآوری توجه چندانی نداشته است چراکه قالب اصلی داستان کم و بیش وفادار به خاطره‌هاست. داستان‌ها ژانری واقع‌گرا دارند و طرح و پیرنگ آنها در هدفِ رساندن پیام داستان است. سفری به درون و شناخت خویشتن. زمان روایی در این مجموعه داستان از سیر خطی پیروی نمی‌کند؛ بلکه به وسیله خـاطرات همواره گسست می‌یابد و دوباره پیوند می‌خورد؛ یعنی بـه گذشـته مـی‌رود و بـه حـال بـر می‌گردد. تاکید بر گذشته و گذر از آن به دلالت معنایی زمـان اشـاره دارد. در پـرداختن بـه معنـا و مفهوم زمان همواره معنای «گذر و تغییر» مطرح است. این دو مفهوم هم در داستان‌های گلی ترقی پررنگ و برجسته هستند و به نوعی با درونمایه پیوند دارند؛ یعنی زمان در حال گـذر است و هیچگاه نمی‌ایستد تا آدمی بتواند جاه‌طلبـی‌هـایش را ارضـا کنـد؛ بلکـه پیـری سـر می‌رسد و ناتوانی به سراغ آدمی می‌آید؛ از ایـن رو هیچگاه هـیچ چیـزی ثابـت و پایـدار نخواهد ماند و هیچ برتری مطلقی وجود نخواهد داشت.

عنصر مکان در داستان‌ها علاوه بر کارکرد ساختاری، کارکردی مفهومی دارد و بخش مهمی از اندیشه و درونمایه متن بر آن بنا شده است. عنصر مکان یا به واسطه تقویت عناصر دیگر مثل شخصیت داستانی به انتقال معنا کمک می‌کند یا خود مستقیما به معنای ثانوی اصلی داستان (درونمایه) دلالت دارد. از آنجا که کنش سفر، هسـته اصـلی درونمایـه است، مکان نیز اهمیت ویژه می‌یابد؛ چراکه در سفر همواره با جابه‌جـایی و تغییـر مکـانی روبه‌رو هستیم. سفرکردن و تغییر دادن مکان و جست‌وجوی مکانی بهتر و رضایت‌بخـش‌تـر، کنش اصلی داستان است. با توجه به این کنش، در این مجموعه، با تقابل مکانی نیز روبه‌رو هستیم. مهم‌ترین این تقابل‌ها در قالب تقابل غرب و شرق، وطن و غربت مطرح می‌شود.

کنش شخصیت‌ها بخش مهمی از شخصیت‌پردازی است؛ این کنش‌هـا شـامل گفتـار و رفتار و ذهنیات (تفکرات و احساسات) می‌شود.گاه از طرق کنش‌های رفتاری می‌توان بـه ذهنیت شخصیت‌های داستان سپس درونمایه داستان راه یافت. سفرکردن و جابه‌جایی از کنش‌های پرتکرار در این مجموعه داستان است از این رو در القای معنای ثانویه نقش مهمی را به عهـده دارند. این کنش همان هسته اصلی درونمایه داستان‌هاست. سفر و جابه‌جـایی دربردارنـده تغییر و نشان‌دهنده یک فرآیند است؛ از این‌رو درونمایه داستان‌ها با محوریت کنش و فرآیند ناشی از آن همراه می‌شود. ویژگی چشمگیر داستان‌ها، نثر و زبان است. «نثر باید مثل لباس به تن خواننده برود.» این جمله را گلی ترقی درگفت‌وگویی با ماهنامه زنان به زبان آورده بود و همان‌جا اشاره کرده بود که نثر باید ساده و شیرین باشد نه اینکه کوهی بشود که خواننده مدام باید از آن بالا برود و به پایین بیفتد. داستان‌های این مجموعه جملاتی کوتاه‌ دارند و همین امر موجب شده است تا روایت‌ها ریتم تندی داشته باشند و خواننده احساس ملال نکند. همچنین زبان آمیخته به طنز در هماهنگی کامل با جهان داستان است که نویسنده از همجواری واژگان فاخر و واژگان عامیانه به خوبی بهره برده است. آنچه داستان‌های این مجموعه را مهم می‌کند سفر درونی قهرمان‌هاست که منجر به لایه‌مندی داستان می‌شود. معمولا هر داستان هنرمندانه‌ای در یک لایه متوقف نمی‌ماند و به یک نمونه ازلی ابدی بشری اشاره دارد. «دیوهای خوش‌پوش» نیز مجموعه‌ای است از داستان‌هایی به ظاهر ساده اما در باطن اندیشه‌ورزانه که به دانسته‌های نویسنده از فلسلفه برمی‌گردد و می‌تواند برای مخاطبین داستان ایرانی، هم در سطح عام و هم در سطح خاص، تامل‌برانگیز و خواندنی باشد.
مجموعه ‌داستانی «دیوهای خوش‌پوش» توسط نشر نیلوفر در بهار 1399 منتشر و روانه بازار کتاب شد.

منابع:
بوته بر بوته، قاسم هاشمی‌نژاد، نشر هرمس
قهرمان هزارچهره، جوزف کمپبل، برگردان: شادی خسروپناه، نشر گل آفتاب
نقد و بررسی آثار گلی ترقی به کوشش علی دهباشی و مهدی کریمی، نشر قطره
مجله بخارا، نقد ادبی: گفت‌وگوی علی دهباشی با گلی ترقی، مرداد 1390، شماره ‌19
مقاله تحلیل تقابل‌های دوگانه درآثار گلی ترقی؛ محمدحسن حسن‌زاده‌نیری و زهرا علی‌نوری تابستان 1395، شماره 6

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...