تلاش برای درک بهتر جهان بینی نویسندگان | الف


برای هر نویسنده‌ای، جدا از مسیر اصلی حرفه‌ای که طی می‌کند، تجاربی زیستی می‌توان متصور شد که مدام بر بدنه‌ی اندوخته‌هایش می‌افزایند و به آثارش نیز مایه می‌بخشند. این تجارب نه فقط در قالب روایت‌های داستانی و گاه غیرداستانی نوشته می‌شوند، بلکه بسیاری از نویسندگان آن‌ها را در یادداشت‌ها، جستارها و گفت‌وگوهای خود منعکس می‌کنند. نوشته‌های غیرداستانی اغلب عرصه‌ای برای محک نویسندگان و درک بهتر جهان‌بینی آن‌هاست و اگر مخاطبی در پی شناخت عمیق‌تر دنیای داستانی یک نویسنده است، قطعاً خواندن چنین آثاری برای او بسیار راهگشا خواهد بود.

خلاصه کتاب مقالاتی چند علی مؤذنی

اهمیت مطالعه‌ی مجموعه یادداشت‌ها و مقالات در همین نکته نهفته است که منجر به برقراری ارتباط بی‌پرده‌تر و نزدیک‌تری میان مخاطب و نویسنده می‌شود. کتاب «مقالاتی چند» از علی مؤذنی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ کتابی که از جنبه‌ها و ابعاد مختلف قابل تأمل و بررسی است و چهره‌ای متفاوت از نویسنده‌ی آن را برای مخاطبانش می‌سازد.

به تناسب پیشه‌ی اصلی مؤذنی که داستان‌نویسی است، بخش اول و عمده‌تر این کتاب به یادداشت‌های او در زمینه‌ی ادبیات داستانی اختصاص دارد. طیف گسترده‌ای از آثار ادبی زیر ذره‌بین نقد و تحلیل این نویسنده قرار گرفته؛ از سه قطره خون صادق هدایت تا عالیجناب کیشوت گراهام گرین. مؤذنی می‌کوشد در یادداشت‌هایش ابتدا چشم‌اندازی کلی از اثر را در مقابل خواننده قرار دهد و سپس آن را به اجزایی همچون شخصیت، طرح داستانی، موقعیت‌ها و ماجراها تقسیم و واکاوی کند. گاه آن‌چنان ریز و جزئی‌نگر به داستان نگاه می‌کند که تک جمله‌ای از یک دیالوگ، اهمیتی ویژه برای تحلیلش پیدا می‌کند و گاه فلسفه‌ی کلی اثر است که مورد توجه‌اش قرار می‌گیرد.

اما نویسنده در بخش اول، غیر از بررسی آثار داستانی، مقالاتی نیز درباره‌ی دغدغه‌های روز ادبیات دارد. مؤذنی در این قسمت‌ها به موضوعاتی همچون مخاطبان جدی ادبیات، تعهد نویسندگان، مباحث انسان‌شناختی و جامعه‌شناسانه در داستان‌نویسی می‌پردازد. آن‌چه بیش از همه در این میان برای او اهمیت دارد رسالتی است که بر دوش مؤلف گذاشته شده و او ملزم به توجه و دقت ویژه به آن است. همچنین پرداختن به مسائلی که بسیاری از افراد جامعه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند در این رهگذر بسیار مورد تمرکز نویسنده واقع شده است؛ مؤذنی تمامی نویسندگان را موظف به انعکاس چنین موضوعاتی در آثارشان می‌داند. او در این مقالات جنبه‌ی اجتماعی زندگی یک نویسنده را بیش از پیش در معرض دید مخاطب قرار می‌دهد و به صراحت درباره‌ی موضوعات مختلف روز و ارتباط آن‌ها با ادبیات و حرفه‌ی نویسندگی موضع‌گیری می‌کند. این نکته‌ای است که برای حضور پویای یک نویسنده در عرصه‌ی اجتماعی بسیار ضروری به نظر می‌رسد و از دید مؤذنی نیز اولویتی بالا دارد.

بخش دوم کتاب یادداشت‌های مرتبط با حوزه‌ی نمایش را دربرمی‌گیرد که نویسنده پیشینه‌‌ی فعالیت مستقیم در این عرصه دارد و چندین متن نمایشی نوشته که روی صحنه رفته‌اند. البته آن‌چه در این بخش مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد، اغلب آثار کلاسیک خارجی از جمله شاه لیر را شامل می‌شود که البته مؤذنی سعی در تبیین نوعی نگاه بومی به این متون دارد. او ملاحظات فرهنگی و اجتماعی را در تحلیلش دخیل می‌کند تا مخاطب را به درک درست‌تر و به‌روزتری از این آثار برساند. به‌علاوه، خوانش خود را نیز به عنوان نویسنده مطرح می‌کند و خواننده را بر این مبنا به قضاوت دعوت می‌نماید. همچنین به ارزیابی ترجمه‌هایی می‌پردازد که در بازار ادبیات موجود است و درباره‌ی صحت و دقت کلی آن‌ها اطلاعاتی به مخاطبان می‌دهد.

فیلمنامه‌ها نیز در میان مقالات مؤذنی جایگاه ویژه‌ای دارند و بخش سوم این کتاب مربوط به آن‌هاست. این نویسنده در کارنامه‌ی خود چند فیلمنامه‌ی سینمایی و تلویزیونی دارد و از نزدیک با مسائل این حوزه برخورد داشته است که منجر به کسب تجاربی منحصربه‌فرد برای او شده که در نوشته‌هایش نیز مفصلاً به آن‌ها پرداخته است. در این فصل نیز مؤذنی دو گونه مقاله نوشته است؛ بخشی از آن‌ها به تحلیل فیلمنامه‌های مطرح سینما از جمله «آینه‌های روبه‌رو» اختصاص دارد و بخشی دیگر به بررسی وضعیت روز سینمای ایران می‌پردازد و علایق و دغدغه‌های مخاطبان و مؤلفان را مورد مقایسه قرار می‌دهد.

کتاب «مقالاتی چند» علاوه بر معرفی مؤذنی به عنوان نویسنده‌ای که دغدغه‌ی سایر حوزه‌های هنری را دارد و فعالانه در آن‌ها نیز قلم می‌زند، به مخاطبان برای جست‌وجو و تحلیل آثار ادبی، نمایشی و سینمایی نیز کمک می‌کند. اغلب این مقالات با توجه به درک عموم مخاطبان این رشته‌ها نوشته شده‌اند و نکاتی را در نظر گرفته‌اند که موضوع مورد مطالعه‌ی اغلب طیف‌های اجتماعی است. شاید بتوان در نگاهی جامع‌تر آن‌ها را نکته‌هایی کلی و در عین‌حال موجز در حیطه ادبیات و هنرهای نمایشی دانست که معیارهای مناسبی برای ارزیابی آثار و وقایع به مخاطبان می‌دهند. اغلب این یادداشت‌ها در مطبوعات منتشر شده‌اند و واجد همان چارچوب‌هایی هستند که رسانه‌های تخصصی در اختیار جامعه‌ی مخاطب‌‌شان قرار می‌دهند. این کتاب چکیده‌ای از تجارب سه دهه مقاله‌نگاری نویسنده است که به نوعی کارنامه‌ی او نیز به شمار می‌آید و به درک بهتر جهان نوشتاری او کمک شایانی می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...