گوهر آزادی در برابر خودکامگی یزید | اعتماد


ابومحمد مرتضوی، در کتاب «راهی در بی‌راهه»، نکته‌های کمیابی طرح کرده که با وجود نقیصه‌های اندک، آن را شایسته مطالعه کرده است. مرتضوی در ذیل عنوان کتاب، کار خود را «گزارش و تحقیق درباره عاشورا» اعلام کرده و در مجموع، این اثر تحقیقی را به ۲۹۳ صفحه رسانده است. او پیش از این کار، چند اثر در موضوعات مذهبی نوشته که می‌توان از آن میان به سیره بانو خدیجه کبری(س) و ترجمه صحیفه سجادیه اشاره کرد.

ابومحمد مرتضوی، خلاصه کتاب «راهی در بی‌راهه

مرتضوی در مقدمه کتاب می‌نویسد: «واقعه عاشورا، اگرچه به فرمان جریان خودکامه در نقطه‌ای گمنام و بی‌آب و آبادانی، با این هدف که نام و خاطره آن از یادها زدوده شود و در دل تاریخ دفن شود به وقوع پیوست، اما قلم سرنوشت، آن را خلاف خواسته جریان خودکامه نگاشت تا برکات آن را به برکت ضمیر عاشوراییان، جاری و جاودانه کند و بشریت را نسل به نسل سیراب و کامیاب سازد.» از تاکید نویسنده در مقدمه کتاب می‌توان حدس زد که دغدغه اصلی نویسنده در این پژوهش چه چیزی است؛ اولویت در میان مفاهیم، روش ایستادگی امام حسین(ع) در برابر خودکامگی یک دستگاه اشرافی با نقاب دین است. یعنی نویسنده در نظر دارد با این «پیش‌درآمد» به مطلوب خود که «گوهر آزادی» در سیره حسینی است برسد و آن را از میان نامه‌ها، گفت‌وگوها و رفتار سرور آزادگان بازیابی کند تا به مثابه راهی نجات بخش در میان بی‌راهه‌ها نمایانش سازد.

از امتیازات کتاب، اینکه برای آنالیز واقعه عاشورا، مرتضوی به وقایع صدر اسلام بر می‌گردد تا ریشه رویداد هدف را واکاوی کند. بدین‌ترتیب، عناوین اصلی این‌گونه تنظیم شده؛
فصل اول، زمینه‌های پذیرش پیام‌های پیامبر (ص)
فصل دوم، زمینه‌های شکل‌گیری عاشورا
و فصل پایانی کتاب، عاشورا و پیامدهای آن است.

نویسنده می‌گوید هدف این اثر، نه تاریخ‌نگاری صرف پیرامون زندگی فرمانروایان جهان و نه پژوهش در زمینه باستان‌شناسی است؛ بلکه تنها بازخوانی زوایایی از تاریخ و نگاهی گذرا به چند نمونه از رخدادهای آن است تا ارزش فداکاری‌های جریان ستم‌ستیز دیده شود؛ وی می‌نویسد همیشه چنین نبوده که جهان با معیار منطق، عدالت و معنویت راه پیموده باشد، بلکه صحنه تقابل جریان ستم و ستم‏‌ستیز هم بوده است. از همین رو، هر گاه زمام کار به دست جریان ستم افتاده، پیامد آن، ایجاد خلأ در عقلانیت و همچنین معنویت در ادواری از تاریخ شده و به جز فرسایش نهاد آدمی، چیز دیگری به ارمغان نیاورده است، زیرا کشش درونی بشر، او را به انسانیت، معنویت و اخلاق فرا می‏خواند، درحالی که فضای فرهنگ ناشی از جریان «خودکامه»، خلاف آن را موعظه می‌کند. حاصل این وضعیت، تنازعات درونی، تحیر و سردرگمی است و نهایت آن، فرسودگی است. به ‌همین دلیل، مردم ستم‌زده، به دنبال روزنه امیدند تا احیانا نوری از جانب جریانِ مقابل ستم بدرخشد و دالان‌های تاریک را روشن سازد.

چیزی از جنس این رخداد، هر از گاهی، با ظهور پیامبران الهی و تلاش پیشوایان دین و مصلحان اخلاقی و اجتماعی به‌وقوع پیوسته و جهان را دگرگون نموده و جریانی در دل تاریخ جاری ساخته که تشنه‌کامان حقیقت را سیراب کند. این خط مقابل ستم، همان جریان مرتبط با امام ‏حسین(ع) است که موضوع این نوشتار قرار گرفته و این کتاب پویشی در این جهت است تا گوشه‌ای از پرده جریان عاشورا کنار زده شود و نقش عاشوراییان در زمینه‌سازی آزادی‌های اجتماعی، سیاسی، فکری و فرهنگی، نمود پیدا کند و حقیقت عاشورا، قدری، خود را نشان دهد که احیانا اگر در تاریخ پدید نمی‌آمد، شاید قرن‌ها بر بشر می‌گذشت، نه استعدادی می‌شکفت و نه پایه تمدنی جدید، بنیان نهاده می‌شد.نویسنده براساس این «تاکید تمدنی»، در فصل نخست به عربستان پیش از اسلام می‌پردازد تا نقش پر بار بعثت را در حیات‌بخشی به این سرزمین یادآوری کند.

مرتضوی برای آنکه تقریبا بی‌طرفانه رفتار کرده باشد از آثار معتبر برون دینی مانند «نگاهی به تاریخ جهان» اثر جواهر لعل نهرو و کتاب معتبر «تاریخ تمدن» ویل دورانت شاهد مثال می‌آورد تا داوری درباره پیشرفت یک سرزمین فراموش شده از نگاه آدم‌های خارج از مرز اسلام هم بررسی شود. نقطه‌ای متروک در جغرافیا که دچار پرتاب شدگی از تاریخ جهان شده و سه‌چهارم آن بی‌آب و علف بوده و اعراب بدوی به شکل پراکنده و قبیله‌ای در آن زیسته‌اند؛ محمد (ص)، ۵ سال پس از درگذشت «یوستی نیانوس» امپراتور روم شرقی‌زاده می‌شود (نام او در کتاب اشتباه تایپ شده) و در همان منطقه پرت، تمدن جدیدی پایه‌گذاری می‌کند.

به تصریح نویسنده، «عامل فرهنگ» و «طلب علم» سبب دگرگونی و رفعت در حجاز شده است تا جایی که مناطق دیگر جهان را متاثر از این تغییر در نهاد فرهنگ می‌کند. نویسنده، مدارا و گذشت، خداپرستی، عقلانیت، دانش، عدالت، برادری، آسایش و آزادی را ارکان اصلی پیام رسالت محمدی برمی‌شمرد. او درباره آزادی می‌نویسد؛ «بار گران و زنجیر که در قرآن آمده مفهوم گسترده‌ای دارد که هرگاه کنار بروند آزادی پدید می‌آید.»

در فصل دوم کتاب که زمینه‌های شکل‌گیری عاشورا است نکته مهمی به میان می‌آید؛ «باقی ماندن بر تعصبات قبیله‌ای در میان اعراب پس از اسلام» مصیبت کمی نیست. بخش اعظم توده، به اسلام گرویده‌اند و روابط اجتماعی براساس باورهای آیینی شکل گرفته اما در راس هرم مدیریت جامعه، رسوباتی از عصبیت قبیله‌ای، هنوز پابرجاست. جایی که پدر خلیفه اول فرزندش را مورد عتاب قرار می‌دهد که چرا با ابوسفیان این‌گونه تند و با صدای بلند برخورد می‌کند گویی که از بی‌توجهی به جایگاه‌های زمان جاهلیت نالان باشد و بخواهد که به فرزندش مقام گذشته سردمدار مبارزه با تمامیت ایمان را گوشزد کند. مستندات نویسنده تنها به این رویداد ختم نمی‌شود بلکه مرتضوی می‌خواهد این عصبیت جاهلی جامانده را در مقابله با سرور آزادگان یادآور شود. امام(ع) در مکه، حج را ناتمام می‌گذارد تا پیام مبارزه با خودکامگی خلیفه را با شوک بزرگی همراه کند اما روابط کهنه جاهلی مانع از شنیده شدن صدای ایمان می‌شود.

در فصل پایانی که باید آن را فصل نتیجه‌گیری از کتاب تلقی کرد نویسنده به نکته‌های کمتر گفته شده‌ای اشاره می‌کند: «...حاکمیت اختناق، سکوتی مرگبار، غفلتی فراگیر، خواب‌آلودگی گسترده اجتماعی و تغییر خوانش مکتب نبوی به خوانش مکتب اموی... شکستن سکوت، به ضرورت رسیده بود. باورمندان به شریعت در انتظار بودند تا رساترین صدا، زنجیره سکوت را بشکند و جامعه را از خواب سنگین بیدار کند. اما چه کسی واجد این شرایط بود؟ توجه جریان اجتماعی آزاده و نگران مکتب به کجا معطوف شده بود؟ نخبگان جهان اسلام این ویژگی‌ها را در وجود امام حسین(ع) سراغ داشتند... امام(ع) با یزید بیعت نکرد و تحت فشار قرار گرفت و ماندن در زادگاهش مدینه دشوار شد.»

در گرماگرم آماده‌سازی سفر به مکه، نویسنده از منابع معتبری با عنوان «واقعه طفّ» نوشته لوط ابن ازدی کوفی و «الفتوح» اثر ابومحمدِ اعثم کوفی، رخدادی را پیش کشیده که شایان توجه است؛ محمد حنفیه به دیدار برادر می‌شتابد و می‌گوید: «ای عزیز‌ترین عزیزم! ‌ای محبوب دلم! اکنون که قصد رفتن داری، لازم دانستم بهترین مشورتی که به نظرم رسیده تقدیمت کنم برادر!... بیم آن دارم به شهری قدم بگذاری که مردمش درباره‌ات تفاهم نکنند و مساله، به جنجال و درگیری منجر شود و سرانجام هدف بلا قرار ‌گیری. برادرم! مقصد نخست را مکه قرار ده، اگر مردم آنجا با تو بیعت کردند چه بهتر. در غیر این صورت یمن را برگزین مردم آن دیار تو را انتخاب می‌کنند و اگر احیانا چنین نشد در آن سرزمین نقاط مناسب برای پناه گرفتن بسیار است.» امام(ع) احساسات و پیشنهاد برادرش را با دعای خیر پاسخ داد و فرمود: «اگر در جهان مرا هیچ یاور و پناهگاهی نباشد هرگز دست بیعت به سوی یزید دراز نخواهم کرد.» با این جمله خداحافظی اشکبار و پراحساس بین دو برادر، صحنه غریبی آفرید. سپس امام(ع) وصیت‌نامه‌ای نوشت و مُهر کرد و به برادرش محمد سپرد تا در آینده سندی باشد که هدف ایشان اصلاح، تبیین و روشنگری است و هشدار دهد که راه و رسم امویان خلاف رسم پیامبر (ص) است.»

در بخش دیگری از فصل پایانی، مرتضوی تصمیم سرور آزادگان مبنی بر رفتن به کوفه را بررسی بیشتری کرده؛ او می‌نویسد: «رجال دیگری به جز محمد حنفیه بودند که امام(ع) را از عزیمت به کوفه نهی کردند. از شمار آنانند، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن جعفر، عبدالله بن مطیع، عمر بن عبدالله مخزومی و افرادی که در مسیر با امام(ع) دیدار داشتند. در صورتی که خود ایشان نسبت به آن پافشاری کرد و در عین حال دلایل کارشناسی آنان را بیراه نمی‌دانست و در برابر آن به پاسخ‌های اقناعی بسنده می‌کرد.» سپس نویسنده به مقایسه مناطقی پرداخته که از نظر عقلی مناسب‌تر بودند و درایت امام(ع) را در انتخاب کوفه برتر دانسته است. کار شاخصی که در کتاب شده این است که برای برخی شخصیت‌های درگیر و حتی سرزمین‌شناسی کربلا، پرونده‌های مستقلی باز کرده و حتی عمر سعد، شمر و یزید را در لیست معرفی جای داده تا خطوط شخصیتی آنها نمودار شود. اما نویسنده، اندک ناپرهیزی هم داشته و به دور از قاعده تاریخ پژوهی، برخلاف سر برگ‌های مفیدش، به کودکی می‌رسد که برخی نوشته‌اند دختر خردسال امام(ع) است یک روضه‌خوانی مجلسی ترتیب می‌دهد! این درحالی است که مرتضی مطهری صاحب کتاب معتبر حماسه حسینی در صحت وجود این دختر، تردید تاریخی جدی دارد. شایسته‌تر آن بود که به دختر دیگر، سکینه(س) تاکید می‌شد که در گفتمان هزار ساله اخیر، مظلوم واقع شده. درحالی که سندیت سیره‌اش چون آفتاب می‌درخشد.

اما قلم نویسنده در جاهایی از کتاب، هنرمندانه جلوه می‌کند. او با ملاحظه موقعیت‌های مستند، گفت‌وگوها را به متون دراماتیک نزدیک می‌کند که باید از محاسن اثر برشمرد؛ همان چیزی که سبب کشش بیشتر در مطالعه کتاب می‌شود؛ به ‌طور مثال در زمانی که حرّ ریاحی پس از قانع نشدن از صحبت با عمر سعد به سمت اردوگاه امام حسین(ع) متمایل می‌شود دیالوگ عمیقی بین او و یکی از یاران جبهه مقابل در می‌گیرد و از آنجا که حرّ در حالتی که می‌لرزد و نشانی از ترس وجودی او میان راه و بی‌راهه است یار امام(ع) تصور می‌کند که او شجاعت برخورد را از دست داده پس به حرّ خطاب می‌کند که اگر کسی از من بپرسد شجاع‌ترین مرد کوفه کیست تو را معرفی می‌کنم پس چرا این‌گونه؟! حرّ به گسل تردیدش اشاره می‌کند: «خودم را میان بهشت و دوزخ می‌بینم...» سپس، اسب خود را به سوی خیمه امام(ع) حرکت می‌دهد...

بد نیست به این نیز اشاره شود که ابومحمد مرتضوی سعی کرده تاریخ عاشورا را برای مخاطبان امروزی بنویسد پس بر خود لازم دانسته با وارد کردن اصطلاحات جدیدی مانند پوپولیسم، فضای واقعه را محسوس‌تر جلوه دهد و با زبان امروزی با مخاطبان عصری و دانشگاهی ارتباط ایجاد کند. به این بخش به عنوان حسن ختام نظر کنید؛ «با اندکی دقت در جامعه‌شناسی شهر کوفه چندین جریان را با رویکرد و باورهای گوناگون می‌توان ملاحظه کرد که در کربلا حضور داشتند. در کنار جریان‌های غفلت و جهالت، مغرض و آگاه و سوداگرا می‌توان به جریان اراذل و اوباش یا «لمپنیزم» رسید که متشکل از افرادی هستند که در قبال پول، شهوت و برخی لذائذ ناچیز حاضرند هر اقدامی را انجام دهند. لمپن‌ها معمولا در خدمت جریان‌های اقتصادی و سیاسی قرار می‌گیرند و در موارد لزوم وارد معرکه می‌شوند و با شرارت و قلدری، اهداف ولی‌نعمتان خود را پیش می‌برند. در ماجرای کربلا، خولی، حرمله، سنان و افرادی از این دست، در گروه اراذل و اوباش تعریف می‌شوند. احتمالا عده قابل توجهی از این طیف در کربلا حاضر شدند و جنایت‌های سهمگین و باورنکردنی به پا کردند. در مجموع می‌توان کتاب «راهی در بی‌راهه» را اثری قابل تأمل نسبت به آثار بی‌شمار غیرعلمی در این باره قلمداد و برای نویسنده، بهروزی افزون‌تر در نگارش‌های تازه آرزو کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...