ای مرغک ذهن، به آشیانه‌ات برگرد | هم‌میهن


«آهسته بشتاب: خواندن، مغز و دنیای دیجیتال» [Reader, Come Home: The Reading Brain in a Digital World]، مکاشفه‌ای است در باب آینده مطالعه در عصر انقلاب دیجیتال و با دامنه توجه‌های در حال کاهش. مریان ولف [Maryanne Wolf]، نویسنده کتاب، می‌گوید: «دهه‌ها پیش در وایالوا (Waialua) در هاوایی به کودکان درس می‌دادم؛ کودکانی که اکنون بزرگ شده‌اند و خودشان بچه دارند. به خاطر آنها بود که علوم اعصاب‌شناختی را پیشه‌ خود کردم و خوانش‌پژوه شدم».

خلاصه آهسته بشتاب: خواندن، مغز و دنیای دیجیتال» [Reader, Come Home: The Reading Brain in a Digital World] مریان ولف [Maryanne Wolf]،

او با تکیه بر آخرین تحقیقات علوم اعصاب، رگه‌های شناختیِ مرتبط با درک کلمات را می‌کاود و ابعاد فرهنگی و شناختی دگرگونیِ فناورانه‌ای را برملا می‌کند که رابطه ما با کلام مکتوب را تغییر داده است. موضوع مرکزی پژوهش او در پی پاسخ به این سوال است که «خواندن» برای فرزندان ما ـ نسلی که هرگز جهان بدون گوگل، گوشی‌های هوشمند و کتاب‌های الکترونیکی را ندیده است ـ چه معنایی خواهد داشت؟ او به این موضوع می‌پردازد که مغز هنگام خواندن دقیقاً چه کاری انجام می‌دهد و چرا برخی کودکان و بزرگسالان، برای یادگیری سوادِ خواندن، بیش از دیگران به مشکل برمی‌خورند.

فرهنگ دیجیتال، همان‌طور که تمام جنبه‌های زندگی روزانه ما را احاطه کرده است، مغز ما را نیز در معرض تحول قرار می‌دهد. نویسنده تلاش می‌کند، طی 9 نامه به خواننده، سیر تحولات مغزِ خوانش‌گر در دنیای دیجیتال را شرح دهد و بگوید که در جهان گوگل، کیفیت خواندن چگونه در حال تغییر است. او در هر یک از این نامه‌ها به یکی از این 9 پرسش پاسخ می‌دهد:

مغز ما چگونه «خواندن» را یاد می‌گیرد؟
خواندن متون دشوار چه نقشی در پرورش خِرد و واکنش‌های اخلاقی ما دارد؟
آیا ژرف‌خوانی در معرض خطر است؟
مغز ما چگونه از طریق خواندن، مهارت‌هایی مانند تفکر انتقادی و همدلی را کسب می‌کند؟
با تحول‌های دیجیتال چه به روز خواننده امروز می‌آید؟
توانایی تفکر در کودکان چگونه تحت تأثیر عوامل متنوع حواس‌پرتی و سادگی دسترسی آنها به اطلاعات از طریق رسانه‌های دیجیتال قرار می‌گیرد؟
آیا نسل آینده می‌تواند «استنباط» و «استنتاج» را به‌عنوان مهارت‌های دانشی، ارتقاء دهد و خزانه‌ای از دانش برای خود گرد آورَد؟
«فراموش‌کردن خواندن» چه بر سر ما می‌آورد؟
آیا «مغز خوانش‌گر» و «ژرف‌خوانی» قابل احیاء است؟

همان‌طور که از نام اصلی کتاب (Reader, Come Home: The Reading Brain in a Digital World) پیداست، خواننده به یک رجعت فرا‌خوانده می‌شود: رجعت به زمانه‌ای که تفکر انتقادی در آن حرف اول را می‌زد. کتاب، خواننده دنیای امروز، به‌عنوان کاربرِ گوشی‌های هوشمند با امکان اسکرول کردن سریع متون و کاوش‌های پیشرفته را به تفکر وا می‌دارد و یادآوری می‌کند که چطور قدرتِ تجربه‌های لذت‌بخش دنیای دیجیتال، فرایند شناختی متفاوتی را در مغز ما شکل می‌دهد و چگونه به همین سرعت و با همین قدرت، برخی از مهارت‌های فکری و اخلاقی ما را از میان می‌برد.

این کتاب، حاوی دو استعاره خُرد و کلان درباره‌ تغییرات خواندن است: در سطح کلان، راهنمایی است برای این‌که در فضای فرهنگ دیجیتال (به تعبیر نویسنده: تنگنای دیجیتال) چگونه باید پیش برویم. ایده کتاب این است که خواندن در عصر دیجیتال را آهسته و با بهترین افکارمان ارزیابی کنیم (به تعبیر نویسنده: کنش حکیمانه) «تا درک راستین‌تر و زیباتری از جهان هستی به دست آوریم و براساس این بینش زندگی کنیم».

اما در سطح خُرد، استعاره‌ای است برای رمزگشایی از زمان و زمانه‌ای که در آن «بسیاری از ما وسوسه می‌شویم به کنج آشنای اطلاعاتی پناه ببریم که راحت هضم می‌شوند و فشار کمتری به فکرمان می‌آورد» و این‌که «توهم آگاهی حاصل از این سیل اطلاعات روزانه اطلاعاتی که همچون لقمه جویده هستند، بعضاً توانایی تحلیل نقادانه واقعیات پیچیده را از ما می‌گیرد». توجه به این دو استعاره موجب می‌شود مرغ ذهن خوانشگرِ خواننده آگاه، از ورای شلوغی و تراکمی که دنیای دیجیتال ـ با همه منافعش ـ فراهم کرده است، به آشیانه نخستین خویش بازگردد.

[«آهسته بشتاب: خواندن مغز و دنیای دیجیتال» با ترجمه علی‌رضا شفیعی‌نسب منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...