زندگینامه داستانی سیدعلی‌آقا قاضی‌طباطبایی؛ به قلم آزاده جهان‌احمدی توسط انتشارات روایت فتح چاپ و روانه بازار نشر شد.

سیدعلی‌آقا قاضی‌طباطبایی آزاده جهان‌احمدی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب زندگینامه داستانی سیدعلی‌آقا قاضی‌طباطبایی؛ با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، ۸۰ صفحه و بهای ۲۰ هزار تومان توسط انتشارات روایت فتح منتشر شد. این کتاب با هجرت پدر این عارف واصل از نجف به تبریز آغاز می‌شود و سپس با تولد و کودکی و جوانی این عالم فرزانه ادامه می‌یابد. آزاده جهان احمدی نویسنده این کتاب پیش از این در عرصه تدریس در دانشگاه و نقد ادبی حضور داشته و از او نقدهای بسیاری منتشر شده است و این کتاب اولین اثر مکتوب از اوست.

نویسنده در مقدمه این کتاب نوشته است: نوشتن از مردی که همه همتش دیده نشدن است، محال نیست اما به‌غایت سخت است. سلسله حوادث زندگی سید علی بعد از اجتهاد تا چهل‌سالگی سکوت مطلق تاریخ است. برای همین در این اثر اتفاقاتی که از وقایع و یا مواجهه افراد با ایشان رخ‌داده است؛ در بخش‌هایی جداگانه به شکل داستان روایت‌شده‌اند. این اثر، تلاش درحد بضاعت برای معرفی مردی است که هیچ‌گاه نخواست معرفی شود.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم؛

سیدعلی‌آقا پدر بود. مثل هر پدری فرزندش را دوست داشت. سید محمدباقر هم یک‌جور دیگری استعداد داشت. نابغه خانواده سیدعلی‌آقا بود؛ اما اجل مهلتش نداد. در همان ۱۴ سالگی براثر برق‌گرفتگی از دنیا رفته بود و همه این وسط از آرامش سیدعلی‌آقا متعجب بودند. قبلاً دیده بودند دخترش که ازدواج‌کرده بود و به‌اجبار کار همسرش به ایران رفته بود؛ سیدعلی‌آقا چقدر گریه کرده بود؛ اما این آرامش را درک نمی‌کردند. نورچین خانم مادر محمدباقر بی‌تاب بود اشک‌هایش تمام نمی‌شد. تا بالاخره سید علی آقا حرف آخر را زد.

کنار همسرش نشست و گفت:
- تو چرا این‌قدر زیاد برای بچه گریه می‌کنی؟
- جوان بود باهوش بود و بدجور مرد.
زن این را گفت و دوباره اشک‌ها بودند؛ که بی‌امان صورتش را خیس می‌کردند.
- فرزندت الآن اینجا پیش من نشسته است و به کنار دست خودش اشاره کرد.
زن با همان چشم‌های قرمز و پر از اشک و با همان صورت خیس، با همان قلب هزار تکه شده از داغ اولاد به‌صورت همسرش نگاه کرد. در نگاه سید چیزی بود که قرار به دل داغدار مادر برگرداند.

................ هر روز با کتاب ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...