کتاب تاریخ شفاهی «هارون یشایایی» به روایت ناصر فکوهی توسط نشر گهگاه منتشر شد.

هارون یشایایی به روایت ناصر فکوهی

به گزارش کتاب نیوز، هارون یشایایی در شهریور 1314 درمحله‌ی عودلاجان تهران متولد شد. دوره‌ی ابتدایی و متوسطه را در مدرسه اتحاد به پایان رساند. در سال 1339 از دانشگاه تهران در رشته‌ی فلسفه و علوم اجتماعی مدرک لیسانس گرفت و مؤسسه‌ی تبلیغاتی و تجارتی تبلی فیلم را به مدیرعاملی بیژن جزنی تأسیس کرد. پس از انقلاب 57 به عنوان تهیه‌کننده در زمینه‌ی ساخت فیلم‌های سینمایی فعالیت کرد که حاصلش فیلم‌های «اجاره‌نشین‌ها»، «هامون»، «ناخدا خورشید» و... بود.
او فعالیت مطبوعاتی‌اش را پیش از انقلاب در مجله فردوسی آغاز کرد و دوازده سال هفته‌نامه‌ی «تموز»، که ارگان جامعه روشنفکران یهودی ایران بود را منتشر کرد.

این کتاب حاصل گفت‌و‌گوی ناصر فکوهی، جامعه‌شناس و استاد پیشین جامعه شناسی دانشگاه تهران با هارون یشایایی است. این کتاب درباره‌ی موضوعاتی چون محله عودلاجان تهران، زیست یهودیان در این محله، تحصیل درمدارس اتحاد و دانشگاه تهران و فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی هارون یشایایی می‌گوید.

کتاب «هارون یشایایی» به روایت ناصر فکوهی، نخستین کتاب از مجموعه تاریخ شفاهی انتشارات گهگاه است که با همکاری موسسه انسان شناسی و فرهنگ در قطع رقعی و در 130 صفحه و با قیمت 125هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...