کتاب «جرئت رویاپردازی» [من یجرؤ علی‌الحلم: کیف حول محمدبن راشد حلمه الی حقیقه] به قلم رائد برقاوی روزنامه‌نگار و سردبیر بخش اقتصادی روزنامه «الخلیج»، روانه بازار نشر شد.

جرئت رویاپردازی [من یجرؤ علی‌الحلم: کیف حول محمدبن راشد حلمه الی حقیقه]  رائد برقاوی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب جرئت رویاپردازی با عنوان تکمیلی (چگونه محمد بن راشد رویایش را تحقق بخشید) اولین‌بار به زبان عربی در امارات متحده عربی منتشر شد. این کتاب با ترجمه مریم نفیسی‌راد و مقدمه کمال رئوف از سوی انتشارات نسل نواندیش به چاپ رسیده است. نویسنده در این‌کتاب در قالب سه فصل به توضیح اینکه چطور محمد بن راشد توانست دبی را در چند دهه به یکی از شهرهای تراز اول جهان تبدیل کند می‌پردازد.

در بخشی از کتاب آمده است: ‌شیخ محمد بن راشد از تشریفات اداری، روال عادی و بوروکراسی متنفر است و در دبی و امارات این دو آفت پیدا نمی‌شوند و این جریانی است که از یک سو، بالاترین استانداردهای حرفه‌ای را در نظر می‌گیرد و از سویی دیگر، هدف آن جذب سرمایه‌های مختلف است. اگر کشور شما در رویه‌های خود کُند باشد یا قوانین قدیمی را اعمال کند یا در برخی از بخش‌های آن رشوه‌خواری بیداد کند، تاجری به سراغ شما نمی‌آید. هیچ‌کدام از این ناهنجاری‌ها در امارات وجود ندارد.

به‌همین‌دلیل است که در جهان عربی پیشگام است و رتبه اول را در مبارزه با فساد از آنِ خود کرده و همچنین در دنیا نسبت به همین شاخص، سطح پیشرفته‌ای دارد. در امارات برای تکمیل مراحل اداری منظم خود نیازی به «واسطه» ندارید. من این درس را یاد گرفتم و از ثمره قانون لذت بردم و هرگز یک روز برای انجام معاملاتم به هیچ نهاد دولتی به صلاحیت حرفه‌ای خود متوسل نشدم، بلکه مانند هر شهروند یا ساکنی رفتم و جز سرعت کار و استقبال كاركنان، چیزی نیافتم. این قانون است که یک کشور آباد و پیشرفته را اینجا در امارات می‌سازد و تجربه ثابت کرده است نبود آن منجر به فروپاشی و شکست کشورها می‌شود.

عدالت یک اصل ثابت در امارات است و برابری بین همه انسان‌ها،یک ارزش اساسی در آن سرزمین پاکیزه و مستعد است. هیچ تفاوتی میان یک شهروند و مقیم، بازدیدکننده یا توریست در حقوق و وظایف نیست. به یاد دارم چند سال پیش، یکی از مقامات رتبه دوم به‌دلیل بحران ترافیکی در پل مکتوم دبی به یکی از ساکنان آسیایی حمله کرد و شیخ محمد از ماجرا مطلع شد و به‌همین‌دلیل این مقام را از تمام سمت‌هایش برکنار کرد.

در بسیاری از کشورها این اتفاق نمی‌افتد و در واقعه‌های دیگر نیز تکرار شده است، زمانی‌که دبی در سال 2008 دچار بحران شد و تخلفاتی از برخی از افراد سر زد، شیخ محمد در مجازاتشان تعلل نکرد و پیام برای همه روشن بود... در اینجا عدالت کامل و قانونی وجود دارد که برای همه اعمال می‌شود و هیچ تبعیضی بین مردم به‌دلیل ملیت، نژاد و مذهب وجود ندارد.

چیزی است که ما قرص‌ومحکم در روزنامه الخلیج اعمال می‌کنیم و هیچ تفاوتی بین یک کارمند و دیگری جز به‌دلیل کارآمدی و شایستگی وجود ندارد و اصل پاداش و تنبیه نیز ازطریق مکانیسم‌های روشن و مشخص به‌خوبی برقرار است.

درس‌های زیادی هستند كه در امارات آموختم؛ ازجمله عشق به انسان‌ها و تعادل در روابط و تعامل با چند ملیتی که در اینجا زندگی می‌کنند و گوناگونی باعث شد از آداب‌ورسوم و سنت‌های زیادی آگاهی داشته باشم و شناخت بیشتری از انسان‌ها کسب کردم که در زندگی خصوصی و حرفه‌ای از آن‌ها بهره‌مند شده‌ام.

این کتاب در۲۰۰ صفحه مهر ماه 1401 به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...