در ستایش انسانیت | الف
درباره اردوگاههای مرگ، خاصه آشویتس آثار گوناگونی منتشر شده که بسیاری نیز از شیوه روایی و داستانی برای بازگو کردن این بخش هولناک از تاریخ قرن بیستم استفاده کردهاند؛ اما آنچه «اگر این نیز انسان است» [Se questo è un uomo یا Survival in Auschwitz : the Nazi assault on humanity] اثر پریمو لوی [Primo Levi] را به کاری در خور اعتنا و خواندنی بدل میکند، مجموعه ویژگیهای شاخصی است که در میان این قسم آثار وجود دارد و حالا اغلب آنها در یک کتاب جمع شدهاند.
«اگر این نیز انسان است» حاصل تجربیات مستقیم و بیواسطه یک نویسنده از موقعیت زمانی و مکانی خاصی است که دستمایه نوشتن اثری داستانی قرار گرفته است. از این جهت کتاب از دو منظر میتواند مورد توجه قرار بگیرد. نخست از منظر کیفیت ادبی آن به عنوان یک رمان و دیگری به جهت محتوای اثر به عنوان سند و شاهدی از واقعیتی تلخ در دورهای خاص از تاریخ.
توفیق اثر حاضر اما بیش از هر چیز بهواسطه نزدیک شدن این دو وجه به یکدیگر و تنیده شدن آنها به شکلی هنرمندانه در یکدیگر است، به گونهای که نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا کرد. این نویسندهی ایتالیایی در رمان خود، شرحی از دوران اسارتش در اردوگاه آشویتس ارائه کرده است اما نخواسته با پر و بال دادن به قوه تخیل خود و پر رنگ کردن حوادث و اغراق در ماجراهایی از سر گذرانده، به داستانسرایی و حادثه پردازی پرداخته و اثری پرکشش را خلق کند.
دستمایه اصلی کتاب، فینفسه به تنهایی نیز اگرچه تلخ، اما مجذوب کننده و کنجکاوی برانگیز است. بنابراین پریمو لوی نگاهی واقعگرایانه و در عین حال انسانگرایانه را برای روایت خود از آشویتس برگزیده است. او در جوانی به عنوان یک ایتالیایی یهودی به آشویتس فرستاده شد، اما در اردوگاهی که او ترسیم کرده آدمهایی از ملیت های مختلف وجود دارند. او کلیشه فشاری که تنها بر قوم یهود توسط آلمان نازی وارد میشده کنار زده و نشان میدهد نازیها نه فقط با یهودیان که با دیگر زندانیان خود نیز همانقدر خشن و غیر انسانی برخورد میکردند. نویسنده از ورای این تفاوتها به ماهیت افراد به عنوان یک انسان تأکید میکند. بنابراین باوجود رنجی که در آشویتس دچارش بوده در پی انتقام نیست و نخواسته به دلیل کینهورزی در رمانش صرفا به باز تعریف خوی حیوانی و وحشیگری آلمانها بپردازد. او در تلاش است تا نشان دهد یک انسان چه رفتاری با همنوع خود میتواند داشته باشد. در این رمان به خوبی میتوان به این احساس و درک رسید که آدمی تا کجا میتواند سقوط کند و بواسطه همین سقوط با انسانی دیگر در نهایت شقاوت برخورد کند. این سقوط تنها شامل حال آلمانها نیست، خود زندانیانی که از طرف آنها برای نظارت بر روی دیگر زندانیان انتخاب میشدند، نیز برای خواب و خوراکی بهتر از هیچ جنایتی فروگذار نیستند...
با این حال در «اگر این نیز انسان است» از وقایع تکاندهندهای که در بسیاری از آثار منتشر شده درباره آشویتس میتوان گرفت، چندان خبری نیست. نویسنده نخواسته با ریش کردن دل مخاطب به تاثیر گذاری آنی بپردازد. بلکه بیش از هر چیز بدان اهمیت داده که تصویری شفاف از حقایق و واقعیتهای جاری در زندگی ساکنان آشویتس ارائه کند. به عبارت روشن تر پریمو لوی از سر کینه و نفرتش از آلمانها و صرفا به نیت آنکه نشان دهد آنها چه بلایی بر سر یهودیان آوردند، به شرح خاطرات خود به گونهای داستانی نپرداخته است، بلکه هدف او نشان دادن این واقعیت بوده که ساکنان آشویتس چگونه زندگی کردند. یک زندگی تلخ و رنج بار زیر سایهی مرگی که بسیار نزدیک است، اما کسی نمیداند درست کی به سراغش میآید. چنین احساسی است که یک شکنجه دائمی را بر ذهن و روح شخصیتها تحمیل میکند:
«ما نباید به حیوان بدل شویم، درست از آن رو که لاگر ماشینی است هیولاوار برای تنزل دادن ما به مرتبه حیوانات. حتی اینجا هم امکان زندهماندن هست و بنابراین آدمی باید بخواهد که بماند، بماند تا موعد گواهیدادن، تا لحظهی بازگویی داستان. برای زندهماندن، باید خود را واداریم که دستکم چارچوب و داربست بنای تمدن را حفظ کنیم. ما بردگانیم، محروم از تمام حقوق ممکن، برهنه در برابر هر اهانت، محکوم به مرگی مسلم. اما هنوز یک چیز داریم و باید با تمام قوا آن یک چیز را حفظ کنیم، چرا که آخرین دارایی ماست: مقاومت در برابر وادادگی. پس باید حتما، حتی اگر شده بدون صابون و در آن آب کثیف، صورتمان را بشوییم و آن را با ژاکتمان خشک کنیم. باید کفشهایمان را واکس بزنیم، نه از این رو که قواعد اردوگاه ایجاب میکند، بلکه صرفا بهسبب بزرگی و برازندگی. باید شق و رق راه برویم نه پاکِشان، نه برای ادای احترام به نظم پروسی، که برای زندهماندن، یا به عبارت بهتر برای آغاز نکردن مرگ.»
پریمو لوی یک جوان شیمیدان ایتالیایی است که در جریان مبارزه با فاشیستها به اندازه زمان زندانی شدن در آشویتس خوش شانس نیست! بیتجربگی او و همرزمانش خیلی زود باعث گرفتاری آنها میشود. اندک زمانی بعد او را به همراه دیگر زندانیان یهودی ایتالیایی راهی آشویتش کردند. اردوگاهی که به عنوان خانه آخر زندانیان یهودی در پروژه راه حل نهایی نازی ها محسوب می شد.
لوی بختیار بود که در دوره ای وارد آشویتس شد که نیاز به نیروی کار باعث طولانی شدن عمر زندانیان این اردوگاه مرگ شده بود. او از جمله آن زندانیان آشویتس بود که از کاری با دشواری کمتر از دیگران نصیبش شد. در قسمت کارهای شیمیایی اردوگاه کاری بدست آورد و تا پایان جنگ و آزادی زندانیان باقی مانده این اردوگاه زنده ماند.
او با این باور که باید جهان از آنچه در آشویتس گذشته آگاه کند، به نوشتن خاطرات خود به شیوهای داستانی پرداخت. لوی برای ساختن فضایی زنده از روند حاکم بر زندگی ساکنان اردوگاه آشویتش از زبانی ساده استفاده کرده و دست روی جزئیاتی ساده از زندگی این آدمها، مناسبات میان آنها و همچنین تقابل جسمی و روحیشان با آلمانها گذاشته است. این سادگی و لحن درددمندانه اما به دور از کینه و شعارزدگی، برمخاطب تاثیر عمیقی گذاشته و خواننده را تا انتهای کتاب به دنبال خود میکشد. در واقع فراز و فرودهای دراماتیک داستان نیست که ضامن همراهی مخاطب هستند، بلکه این جذابیت خرده روایتها و موقعیتهای داستانی است که خواننده را در متن آشویتس قرار می دهد تا با لمس فضای سیاه و پر از درد و رنج حاکم بر آنجا دورهای تاریک از تاریخ سده بیستم را از نزدیک تجربه کند.
پریمو لوی در «اگر این نیز انسان است» میکوشد گواهی صادق از دورانی باشد که انسان پشت سرگذاشته و عدم آگاهی از چیستی و چگونگی این پیشآمد، هر آن احتمال بازگشت آن وجود دارد، کافی است آدمی با هر باوری به مرحله از سقوط برسد که به خود اجازه دهد جهنمی این چنین برای دیگر آدمها بسازد، چنانکه روزگاری آلمانها برای یهودیان ساختند و امروز یهودیان میتوانند برای قومی دیگر بسازند!
خواندن داستانی همچون «اگر این نیز انسان است» به دلیل توجه نویسنده به رنج و درد و ناامیدی ساکنان آشویتس، شاید به ظاهر تلخ جلوه کند اما در عین حال میتواند شوق انگیز باشد چراکه اثری در ستایش انسانیت نیز هست، تلنگری برای نشان دادن احوال آدمیان در غیاب انسانیت.