زمینگیر کردن فقر در نظام اقتصاد بازار | الف


هر روز در مترو شاهد افرادی هستیم که تلاش می‌کنند ما را متقاعد کنند تا اجناسی را از آنها بخریم. در خیابان شاهد دستفروشانی هستیم که در کنار خیابان بساطی پهن کرده‌اند و اقلامی را می‌فروشند. هر از چندگاهی صدای وانت‌هایی را می‌شنویم که اجناسی را با بلندگو می‌فروشند و یا اجناسی را از مردم خریداری می‌کنند. اگر به اطراف شهر برویم شاهد خانه‌هایی هستیم که به زحمت سرپا هستند و معلوم است به سرعت و به شکل غیرقانونی ایجاد شده‌اند. می‌توانیم نسبت به این انسانهایی که هر روزه در کنار ما هستند بی‌تفاوت باشیم و طوری رفتار کنیم که گویی آنها نیستند و یا بود و نبودشان برای ما مهم نیست.

ارناندو دسوتو [Hernando de Soto] راه دیگر» [The other path : the economic answer to terrorism]

حتی می‌توان به آنها به عنوان یک مزاحم، یک قانون شکن، یک مشکل و یا یک سمبل عقب ماندگی نگریست؛ ولی این نگرش مسئله‌ای را حل نمی‌کند و مهمتر اینکه با رویکرد اخلاقی ما به عنوان انسانی که نمی‌تواند نسبت به درد و رنج دیگر انسانها بی‌تفاوت باشد سازگار نیست. سالهای سال خیلی از کنار چنین انسانهایی گذر می‌کنند و در بهترین حالت سری به حالت تاسف تکان می‌دادند اما یک پرویی به نام ارناندو دسوتو [Hernando de Soto] که در سوئیس بزرگ شده بود و وقتی که اولین بار به پرو رفت نتوانست نسبت به این وضعیت بی‌تفاوت بماند.

وی با مردم دستفروش شروع به صحبت کرد و به تدریج دریافت که ذهنیت‌های رایجی که نسبت به مردم فقیر وجود دارد درست نیست. به عنوان مثال اکثر مردم تصور می‌کنند همه فقرا پول ندارند تا یک مغازه درست و درمان داشته باشند و به شکل رسمی فعالیت کنند. اما وقتی وی به درون زندگی فقرا وارد شد متوجه شد آنها کسانی نیستند که خود بخواهند خارج از عرصه قانون کار کنند بلکه این رویه‌های رسمی است که نمی‌گذارد آنها به عرصه فعالیت قانونی وارد شوند. به عنوان مثال، وی دریافت که قوانین در کشور وی و اکثر کشورهای در حال توسعه طوری طراحی شده که هزینه ورود به عرصه فعالیت رسمی آنقدر بالاست که فقرا گزینه‌ای جز فعالیت غیررسمی ندارند. مثلا اگر خانواده‌ای بخواهد زمینی را به طور رسمی برای ایجاد خانه تصاحب کند باید ۸۳ ماه یعنی ۶ سال منتظر بماند تا در صورت تکمیل همه مدارک، دادگاه پرو اجازه تصرف بدهد! در چنین وضعیتی آیا تصاحب غیرقانونی زمین گزینه معقول‌تری نیست؟!

شاید خیلی از ما این همت یا دقت را نداشته باشیم که زندگی فقرا را از نزدیک بررسی کنیم ولی دوسوتو در کتاب خود «راه دیگر» [The other path : the economic answer to terrorism] به دقت و تفصیل مراحل تصرف غیرقانونی زمین و ایجاد مسکن‌های غیررسمی، ایجاد کنج‌های دستفروشی و نهایتاً مسافرکشی را شرح می‌دهد. وقتی خواننده همدلانه شرح تلاش‌های مردمی را که ناگزیر از غیررسمی زیستن هستند، می‌خواند دیگر نمی‌تواند فقرا را افرادی تنبل بداند که خود مقصر بدبختی خود هستند بلکه آنها را قربانی نظامی می‌بیند که جامعه بنا نهاده است.

نویسنده به همین مقدار اکتفا نکرده بلکه موسسه‌ای را بنیان گذارده تا بتواند گامی در جهت مسئله فقرا بردارد. وی ابتدا موانع و هزینه‌های بسیار بالای قانونی شدن فعالیت های مختلف را احصا کرده و به دولت پرو پیشنهاد کرد تا این هزینه‌ها را کاهش دهد. وی سپس نشان می‌دهد که وقتی فقرا ناگزیر می‌شوند در حالت غیررسمی بمانند هزینه‌های بسیار زیادی برای تداوم فعالیت خود می‌کنند چرا که قانون و نهادهای قانونی از فعالیت های آنها هیچ پشتیبانی نمی‌کند. همچنین سرمایه‌ای که آنها به شکل غیررسمی جمع آوری می‌کنند چون در عرصه غیررسمی است نمی‌تواند حکم وثیقه را بیابد و چون وثیقه ندارد نمی‌تواند از نهادهای مالی اعتبار دریافت کند و به همین دلیل یا باید از افراد غیررسمی با بهره‌های بالا وام بگیرد یا قید گسترش فعالیت را بزند. نویسنده با شرحی تحسین کردنی برای خوانندگان شرح می‌دهد که چگونه فقرا در شرایطی قرار دارند که تمام خلاقیت و قوه کارآفرینی خود را به کار می‌گیرند تا در نظامی که قربانی آن هستند دوام بیاورند و بتوانند به معیشت خود سامان دهند. آدمی وقتی این کتاب را به پایان می‌برد ناخودآگاه می‌بیند که چقدر نگاهش به تدریج و آرام آرام نسبت به فقرا تغییر کرده و چگونه در نگاهش آنها از انسانهایی که هزینه تنبلی خود را می‌دهد به انسانهایی که چقدر پرتلاش هستند تغییر کرده اند.

کتاب «راه دیگر»، کتابی عادی نیست و خواننده بعد از خواندن آن تغییراتی در خود و نگاهش حس می‌کند. این کتاب تنها کتابی علمی نیست بلکه کتابی است که راه‌حل‌های عملی ارائه می‌دهد. این کتاب در کشوری عرضه شد که چریک های کمونیست، این دیدگاه را ترویج می‌کردند که مشکل فقر مردم تنها با واژگون کردن نظام مالکیت خصوصی و اقتصاد بازار قابل حل است و با این دیدگاه مردم را به تشکیلات خود جذب می‌کردند. کتاب در مقابل نشان می‌داد که مشکل فقر در درون نظام اقتصاد بازار قابل حل است و نیازی به توسل به نظام کمونیسم نیست. انتشار این کتاب موجب شد تا تبلیغات گروه چریکی راه درخشان در پرو جاذبه خود را از دست دهد. عنوان کتاب که «راه دیگر» است طعنه‌ای است به نسخه راه درخشان آن گروه چریکی. وقتی انتشار این کتاب نگاه‌ها را پرو تغییر داد گروه مذکور دست به کار شد و سوء قصد به جان نویسنده را در دستور کار قرار داد و حداقل دو بار به وی سوء قصد نمود. در یک نوبت خودرو وی گلوله باران شد و در نوبتی دیگر یک بمب قوی در مقابل موسسه‌ای که وی برای تکمیل و تدوین ایده‌هایش تشکیل داده بود منفجر کرد. خوشبختانه نویسنده از هر دو سوء قصد جان سالم به در برد. لذا باید به کتاب به عنوان کتابی نگریست که نویسنده خود بابت آن جانش را به گرو گذاشته است.

کتاب همانگونه که در پرو مورد استقبال شدید قرار گرفت، در کل جهان نیز به شدت سر و صدا کرد. انبوهی از شخصیت‌های سیاسی مشهور آن را خواندند و دیدگاه‌های موجود در آن را تحسین کردند. حسن شهرت دسوتو موجب شد تا رئیس جمهور پرو که در ابتدا مشوق و حامی اجرایی شدن دیدگاه‌های وی بود، نسبت به این محبوبیت احساس خطر کرده و نویسنده را یک رقیب بالقوه قلمداد کند. همین امر موجب شد تا آنها فعالیت و همکاری خود را با دولت پرو موقتاً تعطیل کنند و همین امور را به شکل مشاوره در دیگر کشورهای جهان سوم دنبال نمایند.

کتاب روایتی است خواندنی و دقیق از زندگی کسانی که در کنار ما هستند اما ما تا کنون نسبت به آنها بی‌تفاوت بوده ایم. ترجمه [جعفر خیرخواهان] روان و سلیس آن موجب می‌شود تا خواننده حس نکند که ترجمه بودن کتاب مانعی برای طی کردن مسیر جالبی است که نویسنده خواننده را با خود به طی کردن آن می کشاند. قطعاً خواندن این کتاب برای همه کسانی که نسبت به مقوله فقر، توسعه نیافتگی و عدالت دغدغه دارند امری ضروری است و چشم‌اندازهای نوینی را پیش روی آدمی می‌گشاید. چشم انتظار روزی هستیم که آموزه‌های این کتاب برای کاهش فقر و درد و رنج مردم فقیر ایران به کار گرفته شود. به امید رسیدن آن روز.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...