کتاب «پادشه خوبان» شرح و تفسیر خطبه ۱۵۰نهج البلاغه در مورد حضرت ولیعصر(عج) نوشته محسن اسماعیلی، استاد حقوق دانشگاه تهران است که از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است. این کتاب در صدد پاسخ به مهم‌ترین سوال‌ها و شبهه‌های روزگار با زبانی ساده اما تحقیقی و مستند برآمده است.

پادشه خوبان» شرح و تفسیر خطبه ۱۵۰نهج البلاغه در مورد حضرت ولیعصر(عج) نوشته محسن اسماعیلی

در این باره آثار متعددی نگاشته شده اما این کتاب نگاهی تازه به موضوع مهدویت از منظر نهج‌البلاغه دارد. امام علی(ع) در مواردی که به اصطلاح «ملاحم» و پیشگویی‌های آن حضرت نامیده می‌شود، حقایقی را در این باره بیان فرموده‌اند و خطبه یکصد و پنجاهم نهج‌البلاغه از جمله جالب‌ترین آنها است.

این کتاب از پانزده گفتار تشکیل شده که نخستین آنها به تبیین «نقش سرنوشت ساز امام برای انسان» اختصاص یافته و سپس به این پرسش پاسخ می‌دهد که امام غایب چه سودی برای آدمیان دارد. گفتارهای سوم و چهارم در خصوص اشتراک شیعه و سنّی در اعتقاد به مهدویت و نیز، اعتقاد به مهدویت در سایر ادیان و شرایع سخن می‌گوید و به تاثیر این اعتقاد در معنا یافتن و شادابی زندگی و جایگاه آن در فلسفه تاریخ اشاره می‌کند. نگاهی به مساله ظهور در قرآن، احادیث و به طور خاص نهج‌البلاغه مدخلی برای انتخاب خطبه یادشده برای ادامه بحث به شمار می‌رود.

پس از این مقدمات، شرح و تفسیر خطبه یکصد و پنجاهم نهج‌البلاغه با گفتار پنجم آغاز می‌شود که ابتدا بر پیروی از اهل‌بیت(ع) به عنوان تنها راه رشد و نجات بشر تاکید می‌کند و پس از هشدار در مورد «خطر راهزنان در لباس راهنمایان»، طی گفتار بعدی به شفاف‌سازی دو مفهوم اهتمام می‌ورزد؛ یکی قطعیت ظهور و دیگری حقیقت انتظار.

انتظار در روایات فراوانی «افضلُ‌الاعمال» نامیده شده و به معنای «اقدام امیدوارانه» است. انتظار به معنایی که گفته شد با دو انحراف یا دو آفت روبه‌روست: شتابزدگی و تنبلی که نهج‌البلاغه از آنها به «استعجال» و «استبطاء» یاد فرموده است. تنبل‌ها با هر فساد و تباهی کنار می‌آیند به این بهانه که خود حضرت می‌آید و آنها را ریشه کن می‌کند.

گمانه زنی برای تعیین زمان ظهور و همچنین تطبیق علائم ظهور بر این شخص و آن حادثه، مصداق‌هایی از «استعجال» هستند که نسبت به آثار زیانبار آنها در گفتار هفتم هشدار داده شده است. گفتار هشتم به عاقبت دردناک افراطی‌های شتابزده‌ای پرداخته که بدون کسب آمادگی، مدعی انتظار هستند و در ایام ظهور ریزش می‌کنند. این حدیث از امام صادق(ع) بسیار تکان دهنده و عبرت آموز است، که فرمود: «زمانی که قائم علیه السلام قیام کند کسانی که گمان می‌شود از خاندان او هستند، از صف آن حضرت خارج می‌شوند و افرادی مانند خورشید و ماه پرستان به صف او در می‌آیند.»

تبیین معنای «نزدیک بودن زمان ظهور» و «شیوه رفتار و سیره حکومتی حضرت مهدی(ع)» موضوع گفتارهای نهم و دهم است و از آغاز قیام با روشنگری و آگاه سازی و نیز تحریف‌زدایی از دین سخن می‌گوید و معنای آوردن دین جدید از سوی امام غایب(عج) را بازگو می‌سازد.

طبق آنچه در گفتار یازدهم آمده، امیرمومنان علی(ع)، اهداف قیام و برنامه حکومت مهدی(عج) را در سه چیز خلاصه فرموده است: گره گشایی‌های مادی و معنوی از جامعه بشری، آزاد سازی انسان از هر نوع بندگی و متحد ساختن مؤمنان. گفتار دوازدهم به موضوع مهم ملاقات با امام زمان(عج) اختصاص یافته و پس از تحلیل و نقد استدلال مخالفان و موافقان امکان دیدار به این نتیجه می‌رسد که عشق به دیدار با محبوبِ غایب طبیعی است و تقاضای دیدارش نه‌تنها مانعی ندارد که نشانه عشق واقعی است امّا اولاً باید مراقب بود که این آرزوی بزرگ به ابزار کاسبی و شیّادی تبدیل نشود و ثانیاً اگر دیداری حاصل نشد که غالباً و معمولاً و جز برای افرادی انگشت شمار حاصل شدنی نیست، نباید ناامیدی بر ما غالب نشود.

آزمون‌های دشوار برای منتظران که عنوان گفتار سیزدهم است پس از اشاره به ضرورت کسب آمادگی برای عصر ظهور و سختی‌های آن، شرایط بیعت با مهدی(عج) و ویژگی‌های یاران او را برمی‌شمارد. گفتار چهاردهم به این پرسش پاسخ می‌دهد که چگونه می‌توان برای عصر ظهور آماده شد و در زمره منتظران راستین قرار گرفت. انس دائمی داشتن با ظاهر و باطن قرآن در کنار حکمت اندوزی و سیراب شدن از جام معرفت دو راهکار اصلی است که در خطبه مورد شرح ارائه شده است.

آخرین گفتار این کتاب در بردارنده «سه نکته مهم و توصیه‌های کاربردی» است؛ وجوب کوشش در شناخت و یاد امام غایب، اهمیت بزرگداشت شب و روز نیمه شعبان و بالاخره، نیاز مبرم به نیایش و دعا و توسل برای کسب آمادگی و درک روزگار ظهور. شمار این دعاها بسیار است و همگی آموزنده و مؤثر و لازم است امّا یکی از کوتاه‌ترین آن‌ها همان دعایی است که عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل کرده است.

محسن اسماعیلی نویسنده کتاب «پادشه خوبان» سال ۱۳۴۴ در تهران به دنیا آمد. وی دارای مدرک دکترای حقوق خصوصی از دانشگاه تربیت مدرس می‎باشد. محسن اسماعیلی عضو حقوقدان شورای نگهبان در سه دوره اخیر، رئیس هیئت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین و رئیس دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق است. همچنین در مقطع خارج فقه و اصول تحصیل کرده و اجتهاد دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...