ناسیونالیسم کُرد: فقدان هویت یا فوران آن؟ | الف


آیزایا برلین، فیلسوف سیاسی و مورخ اندیشه، در مقاله‌ی تحسین‌شده‌ی «ترکه‌ی خمیده» به مسئله‌ی ظهور ناسیونالیسم می‌پردازد. او، از جمله، به این مطلب اشاره می‌کند که بیشتر متفکران قرن بیستم ناسیونالیسم را همان قبیله‌گرایی می‌دانند، اما در سطحی وسیع‌تر. اما برلین با این دیدگاه مخالف است. از نظر او یکی از نیازهای اساسی انسان این است که به فرهنگی مشترک باور داشته باشد. لذا ناسیونالیسم یک میل و گرایش عام و همیشگی انسان بوده و هست.

گفتارهایی در خاستگاه ناسیونالیسم کُرد» [Essays on the origins of Kurdish Nationalism] عباس ولی، حمید بزارسلان، مارتین ون بروئینسن، امیر حسن‌پور، نلیدا فوکارو

مشارکت و عضویت در فرهنگی مشترک عنصری ضروری برای شکوفایی بیشتر انسان‌هاست. شأن انسانی برای اکثریت مردم به این هم بستگی دارد که بتوانند ارزش‌های متمایز خود را محقق کنند و صورت‌های خاص زندگی‌شان را در نهادهای سیاسی و اجتماعی مجسم کنند. این امر فقط مختص به جوامع ساده، پیشامدرن و جهان سوم نیست. حتی جامعه‌ی مدنی لیبرال هم نمی‌تواند فقط با اصول انتزاعی و قواعد عام پایدار بماند؛ نیاز به فرهنگی ملی و مشترک هست تا میان افراد همبستگی ایجاد کند. از همین‌جاست که جنبه‌ی مثبت و مهم مسئله‌ی ناسیونالیسم رخ نشان می‌دهد. بنابراین پرداختن به مسئله‌ی ناسیونالیسم یک کار کهنه و تاریخ‌گذشته نیست.

مردم کردزبان در چند کشور حضور پررنگی دارند: ایران، عراق، سوریه و ترکیه. چالش‌های مربوط به این قوم بسیار مهم است و جنبه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ملی، منطقه‌ای و حتی امنیتی دارد. همه‌ی این‌ها، با هم و روی هم، را می‌توان جنبه‌ی سخت‌افزاری قوم کرد به شمار آورد. اما جنبه‌ی نرم‌افزاری هم وجود دارد که روح همه‌ی آن جنبه‌های یادشده است. ناسیونالیسم از این سنخ است. اما به دلیل پراکندگی مردمان کرد در چند کشور مختلف، ناسیونالیسم کرد شکل خاصی پیدا کرده و دچار پیچیدگی ویژه‌ای شده است. این امر کار فهم آن مسئله را دشوار ساخته است. طبیعی است که کار یک نفر هم نباشد، حالا هرچقدر هم متفکر و محقق باشد. برای این مسئله‌ی گسترده، نیاز به معرفتی جمعی هست. یک حالت ایدئال این است که اندیشمندان، پژوهشگران و نویسندگانی از قلمروهای مختلف و از چشم‌اندازهای گوناگون به این مسئله بپردازند. خواننده‌ی علاقمند و دغدغه‌مند هم آن‌ها را با هم و در ارتباط با هم بخواند و ملاحظه کند. چنین چیزی را در کتاب «گفتارهایی در خاستگاه ناسیونالیسم کُرد» [Essays on the origins of Kurdish Nationalism] می‌بینیم.

این کتاب در واقع مجموعه‌مقالاتی است به قلم صاحب‌نظران مختلف که در یک‌جا گلچین شده‌اند. شش مقاله به قلم پنج صاحب‌نظر، به‌علاوه‌ی مقدمه و پیشگفتار. عنوان هر بخش موضوع آن را به‌خوبی بازتاب می‌دهد: «مقدمه: ناسیونالیسم و مسئله‌ی خاستگاه‌ها»، «ملاحظاتی در گفتمان تاریخ‌نگارانه‌ی کُرد در ترکیه (1919-1980)»، «"مَم و زین" احمدخانی و نقش آن در بیداری ملی کُرد»، «تبارشناسی کُردها: برساخت ملت و هویت ملی در نوشته‌های تاریخی کُرد»، «ساخت هویت کُردی: منابع ادبی و تاریخی پیش از قرن بیستم»، «ناسیونالیسم کُرد در ترکیه: از وفاق نانوشته تا شورش (1919-1925)»، «کُردها و ناسیونالیسم کُرد در سوریه‌ی تحت قیمومت: سیاست، فرهنگ و هویت».

همان‌طور که دیده می‌شود، ریشه‌ها و خاستگاه کرد، تحول تاریخی آن و شرایط فعلی‌اش محل بحث است. در این مقالات هم مباحث تئوریک وجود دارد، هم مباحث مفهومی، و هم جنبه‌ی تاریخی کاملاً آشکار است.

درست است که موضوع محوری همه‌ی مقالات بررسی خاستگاه ناسیونالیسم کرد است، اما عمق نظری و گستره‌ی مطالب به‌گونه‌ای است که می‌توان بسیاری از مباحث را به دیگر حوزه‌ها تعمیم داد یا در دیگر عرصه‌ها از آن‌ها سود جست. به‌طور ویژه، مباحث کتاب به‌طور کلی برای بررسی مسئله‌ی ناسیونالیسم در باب هر قومیت و جامعه‌ای به کار می‌آید. برای نمونه، در باب ریشه‌ها و خاستگاه ناسیونالیسم کرد این دیدگاه‌ها طرح و نقد می‌شوند: ازلی‌گرایی، قوم‌گرایی، انسجام‌گرایی، مدرنیسم-برساخت‌گرایی و ماتریالیسمی تاریخی‌گرایی. این دیدگاه‌ها مختص به این مسئله نیستند و در باب همه‌ی دیگر ناسیونالیسم‌ها قابل طرح و نقد و کاربردند. به عبارت دیگر، این کتاب برای درک و فهم بهتر اصل مسئله‌ی ناسیونالیسم آموزنده است، و نه فقط ناسیونالیسم کرد.

نباید گمان کرد که مقالات این مجموعه در ستایش احساساتی و جانبدارانه‌ی ناسیونالیسم کرد است. چراکه این مجموعه بر اساس استانداردهای پژوهش اکادمیک دانشگاه‌های غربی بنا شده که یکی از ویژگی‌های آن بی‌طرفی نسبی است. از این رو، نباید تعجب کنیم که مباحث انتقادی هم ببینیم؛ مثل این:

«جریان غالب ناسیونالیستی کُرد، چه از دیاربکر، مهاباد و یا اربیل سر برآورده باشد، یک جریان ازلی‌گراست. به زعم آن‌ها ملت کُرد یک موجودیت ازلی است؛ بنیادی طبیعی که ریشه در سرشت تمامی کُردها دارد و هویت مردم و اجتماع را در مسیر تاریخ متعین می‌کند. پنداشت ازلی‌گرا از خاستگاه تاریخی فقط در محافل ناسیونالیستی غالب نبوده است، بلکه این پنداشت در پژوهش‌های ناسیونالیسم نیز بسط پیدا کرده است. این پژوهش‌ها به‌راحتی هویت ملی را با طبیعت انسانی، یعنی کیفیتی که ذاتیِ افراد نوع بشر است و وجود سیاسی و اجتماعی وی را متعین می‌کند، یکی می‌انگارد. پیش‌فرض‌های ازلی‌گرای این پنداشت، از شرایط ساختاری و فرهنگی پروژه‌ی سیاسی ناسیونالیسم، فرامی‌گذرد. بدین ترتیب، اعمال سیاسی ناسیونالیستی به‌مثابه‌ی آشکار شدن اراده‌ی ملی که در بطن تاریخ نهفته است و قرار است روزی الزاماً محقق شود درک می‌شود. پروژه‌ی سیاسی ازلی‌گرا یک پروژه‌ی احیاگرانه است.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...