تنها و در حدود پنجاه ساله است که روزی، در یک شهر بزرگ، در خانه‌ای بورژوایی، اتاقی اجاره می‌کند. او رفتاری درست دارد، اما... موتسارت و گوته را می‌بینیم که از دیار بالا ناظر سقوط قهرمان‌اند و وجود جهان هنر را، که آرامش در آن حکمفرماست، به او یادآوری می‌کنند.

گرگ بیابان  | هرمان هسه
گرگ بیابان
[Der Steppenwolf]. (Steppenwolf) رمانی از هرمان هسه (1) (1877-1962)، نویسنده سویسی‌ آلمانی‌الاصل، که در 1927 منتشر شد. توماس مان (2) می‌نویسد که بینش جسورانه این کتاب کم از اولیس یا سکه‌سازان نیست. این رمان از سه قسمت شکل گرفته است: معرفی قهرمان، اعترافات او و رساله‌ای کوچک که ضمن اعترافات مطرح می‌شود. نام قهرمان با حروف اول نام نویسنده شروع می‌شود: هاری هالر (3). هالر انسانی تنها و در حدود پنجاه ساله است که روزی، در یک شهر بزرگ، در خانه‌ای بورژوایی، اتاقی اجاره می‌کند. او رفتاری درست دارد، اما در وجودش چیزی غریب یا غریبه هست. معرفی کننده سرانجام او را نمونه انسان‌هایی معرفی می‌کند که بین دو دوران غافلگیر شده‌اند و سرنوشتشان این است که ابهام زندگی بشری را به سخت‌ترین شکلی تحمل کنند: «هر دوران، هر فرهنگ، هر سنت رنگ و بوی خاص خود را دارد، و ملایمتها و بی‌رحمی‌هایی که مناسب همان دوران است. برخی رنجها را طبیعی می‌داند و با برخی دردها صبورانه می‌سازد. زندگی انسان آن زمان به رنجی واقعی و جهنمی حقیقی تبدیل می‌شود که دو دوران، دو فرهنگ، دو دین با هم تداخل کنند.» انسان مدرن از تضادهای درونی خود و از اینکه نتواند به ایمانی پناه ببرد رنج می‌کشد. اما این نوعی کناره‌گیری است. باید به جستجوی حقیقت خویش رفت. هاری هالر خود شرح تجربه‌هایش را برایمان بازمی‌گوید که مهمترین آنها آزمون «نمایش جادویی» است که در آن هاری،‌ در حالت مستی، رویاروی ضمیر ناخودآگاه خود قرار می‌گیرد. در این مرحله، کتاب به رمان تخیلی تبدیل می‌شود. موتسارت و گوته را می‌بینیم که از دیار بالا ناظر سقوط قهرمان‌اند و وجود جهان هنر را، که آرامش در آن حکمفرماست، به او یادآوری می‌کنند. در پایان کتاب، موتسارت به قهرمان چنین می‌گوید: «پسرک بیچاره، شما عجیب بی‌استعدادید؛ اما، در هرحال، به تدریج باید توانسته باشید آنچه را از شما می‌خواهند درک کنید. باید خندیدن را یاد بگیرید. همین را از شما می‌خواهند. باید طنز زندگی را دریابید.»

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش

1.Hermann Hesse 2.Thomas Mann 3.Harry Haller

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...