چون پرده برافتد... | آوانگارد


در شب جشن مدرسه‌ای سطح بالا، همان وقت که والدین مرفه و خوش‌حال سوار بر ماشین‌های گران‌قیمت و پوشیده در لباس‌ها و زیورآلاتی مجلل گرد هم آمده‌اند و صدای خنده‌هایشان در ترکیب با صدای برخورد جام‌های نوشیدنی همهمه می‌سازد، قتلی رخ می‌دهد که نقطه‌ی آغاز ماجراها و برملا شدن رازهای نهان بسیاری است. اسراری که حال از پرده برون افتاده‌اند و چهر‌ه‌ی کریه و نامطلوب واقعیت را به رخ می‌کشند. این درام‌ جنایی‌روان‌شناسانه به‌قلم لیان موریارتی را نشر آموت با ترجمه‌ی سحر حسابی منتشر کرده است.

لیان موریارتی [Liane Moriarty] خلاصه رمان «دروغ‌های کوچک بزرگ» [Big Little Lies]

چه‌قدر به درستی جمله‌ی معروف «دروغ هرچه بزرگ‌تر باشد، باور کردنش راحت‌تر است» اعتقاد دارید؟ آیا قبول دارید که گاهی پذیرش دروغی شیرین با اطلاع ازاین‌که می‌دانیم چیزی جز پوسته‌ای زیبا نیست راحت‌تر است؟ چه چیز ما را وا می‌دارد که از قبول بخش‌هایی از زندگی خود و دیگران امتناع کنیم و آرامش سراب‌گونه‌ی دروغ را برای حفظ ظاهر زندگی و نجات آنچه مهم می‌پنداریم انتخاب کنیم؟ ترس از موقعیت اجتماعی؟ نگرانی از قضاوت دیگران؟ تروماها و رنج‌های مستمر؟ شاید هیچ‌گاه نتوان به پاسخی واضح و مشخص برای این سؤالات رسید. این همان وضعیتی است که زنان داستان «دروغ‌های کوچک بزرگ» در آن گیر افتاده‌اند.

جین، مادلین و سلست، سه شخصیت اصلی این داستان‌اند که زندگی هر کدامشان درگیر چالش‌هایی است. چالش‌ها و رنج‌هایی که ویترین زندگی لوکس و بی‌نقصشان آن‌ها را پوشش داده و در طول داستان بیشتر نمایان می‌شوند. ماجرا از شب جشن جمع‌آوری اعانه‌ در مدرسه‌ای سطح بالا و وقوع قتلی شوکه‌کننده آغاز می‌شود؛ قتلی که تا انتهای داستان نه قاتلش معلوم می‌شود نه مقتولش اما خواننده را با خود همراه می‌کند و در طی تلاش برای یافتن قاتل و انگیزه‌ی وی، روایت‌هایی موازی از زندگی آدم‌های داستان ارائه می‌کند.

در همان نخستین صفحات داستان با سه زن، سه شخصیت اصلی قصه آشنا می‌شویم. مادلین و سلست هر دو دوستانی قدیمی‌اند که به‌واسطه‌ی هم‌مدرسه‌ای بودن بچه‌هایشان ارتباطی نزدیک‌ و صمیمی‌ باهم دارند و جین، زن جوان تازه‌وارد و مادر مجردی است که بر حسب تصادف با این دو زن آشنا و مشتاق دوستی با آن‌ها می‌شود زیرا آن‌ها را مجسمه‌ی خوشبختی و نماد کاملی از سعادت و سرزندگی می‌داند و به‌خاطر ظاهر بی‌نقص، جذابیت و امکانات مالی‌شان تحسین می‌کند.

هر چه داستان جلوتر می‌رود و ابعاد بیشتری از روحیات و زندگی شخصیت‌های اصلی آشکارتر می‌شود، مخاطب نیز فرصت بیشتری برای آگاهی از حقایق نهان و رازهای مگوی این زنان پیدا می‌کند. زنانی که کسی در سرشان با صدای بلند کمک می‌طلبد و نیازمند راهی برای درمان و حل مشکل است. مادلین زیبا و باوقار، اسیر کمال‌گرایی است، سلست جذاب و دل‌فریب از آزارهای جسمی و جنسی شوهرش جان‌به‌لب شده و جین، تجربه‌ی تلخ و هولناک تجاوز را پشت سر گذاشته اما هیچ‌یک در ظاهر از مشکلاتشان دم نمی‌زنند و کماکان چهره‌ای ایدئال از خود و زندگی خانوادگی‌شان ارائه و شرایط را آرام و پایدار جلوه می‌دهند اما وقوع قتل مرموز در مدرسه، مثل مشتی محکم بر برجی شیشه‌ای، بنیان همه‌چیز را زیرورو، تمامی حقایق را عیان و اسراری هولناک و تکان‌دهنده را افشا می‌کند و جایی برای انکار نمی‌گذارد.

با وجود عنصر جنایت در ساختمان داستان، وجوه روان‌شناسانه و اجتماعی فیلم پررنگ‌تر است، نمایش دوستی‌ها و روابط زنانه و پیچیدگی‌های ارتباطات زنان با یکدیگر، اشاره به واقعیت انکارناپذیر خشونت خانگی که در هر قشر و طبقه‌ی اجتماعی امکان بروز دارد، چالش‌های فرزندپروری و ازدواج و تلاش برای بهبودی و عبور از شرایط بغرنج و بحرانی پس از تروما از عمده مضامین این داستان‌اند که با سویه‌ای نقادانه طرح شده‌اند و مخاطب را ضمن درگیر کردن با روند داستان و ایجاد کشش برای یافتن قاتل و علت قتل به تفکر وا می‌دارند و به او یادآوری می‌کنند دروغ هر چند کوچک و سطحی، در تارو‌پود زندگی و روح‌ و روان فرد نفوذ می‌کند و او را به چشم‌پوشی از حقیقت، توجیه ظلم و سکوت و حتی نشان دادن واکنش‌های خطرزا سوق می‌دهد. دروغی که این روزها به‌واسطه‌ی شبکه‌های اجتماعی و تصاویر گزینشی و عمدتاً غیرواقعی از زندگی دیگران رایج‌تر شده، بازار مقایسه و قضاوت‌های نابه‌جا را گرم کرده و منجر به تمایل به خودسانسوری شدید در افراد می‌شود.

دروغ‌های کوچک بزرگ» [Big Little Lies]

لیان موریارتی [Liane Moriarty] رمان «دروغ‌های کوچک بزرگ» [Big Little Lies] را در سال ۲۰۱۴ نوشت، کتابی که در همان سال در صدر پرفروش‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت و نقدهای مثبتی از مخاطبان و منتقدین ادبی دریافت کرد تا این‌که در سال ۲۰۱۷ مینی‌سریالی هفت قسمتی به کارگردانی ژان مارک والی و فیلمنا‌مه‌ی دیوید ای. کلی براساس آن ساخته شد و بازیگران نام‌داری چون نیکول کیدمن، ریس ویترسپون و شایلین وودلی در آن به ایفای نقش پرداختند. این سریال در محافل و جشنواره‌های سینمایی هم درخشید و در بخش‌های متعدد جشنواره‌های گلدن‌گلوب، بفتا و امی نامزد و موفق به کسب جایزه شد و به‌دلیل استقبال مخاطبان، تیم سازنده را به ساخت فصل دوم با حضور مریل استریپ ترغیب کرد. مسلماً تماشای این سریال در کنار مطالعه‌ی کتاب برای علاقه‌مندان ژانر درام اجتماعی با درون‌مایه‌‌های جنایی‌روان‌شناسانه لذت‌بخش خواهد بود.

ترجمه‌ی سحر حسابی از کیفیت مناسبی برخوردار است اما جای بهتر شدن دارد و در بعضی جملات اندکی نارساست اما فهم کلی مخاطب از داستان را مختل نمی‌کند. لازم به ذکر است که نسخه‌ی نشر آموت به‌صورت صوتی نیز در دسترس علاقه‌مندان است و دو نشر میلکان و معیار علم نیز این کتاب را به‌ترتیب با ترجمه‌ی پگاه ملکیان و سینا بحیرایی منتشر کرده‌اند.

لیان موریارتی، متولد ۱۵ نوامبر ۱۹۶۶ در سیدنی استرالیاست که نویسندگی را از سال ۲۰۰۴ آغاز کرد. کتاب مشهور او، دروغ‌های کوچک بزرگ در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و به‌سرعت در صدر پرفروش‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت. طنازی، شخصیت‌پردازی دقیق و جزئی‌نگر و توجه به عواطف انسانی از نقاط قوت بارز آثار اوست و باعث شده تا موفق به کسب افتخارات و جوایز متعدد از محافل ادبی شود. از دیگر آثار این نویسنده که به فارسی ترجمه شده است می‌توان به راز شوهر اشاره کرد.

سحر حسابی متولد ۱۳۶۶ در رشت دانش‌آموخته‌ی مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است. او همچنین مدرس همین رشته در دانشگاه و برخوردار از تجربه‌ی کار مطبوعاتی از سال ۸۹ است. حسابی پیش از این، رمان «راز شوهر» از همین نویسنده را نیز ترجمه و با همکاری نشر آموت منتشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...