به همراه خانواده‌اش به خانه‌ای ۱۵۰ ساله نقل مکان کرده است... دختری که برای جلب توجه خانواده‌اش باید بهانه بگیرد و نق بزند، حالا همه چیز را در اختیار خویش می‌بیند. کودکی که از بیکاری و نبود تفریح شکایت می‌کرد، حالا مثل یک تماشاگر می‌نشیند تا پدر و مادر و زنان چاق همسایه که ناگهان خوش اندام و دوست داشتنی شده اند؛ او را سرگرم کنند... کابوس وقتی شروع می‌شود که برای باقی ماندن در این جهان رؤیایی باید روی چشمانش دکمه بدوزد


کورالاین [Coraline] اثری شگفت انگیز از نیل گیمن [Neil Gaiman] در ژانر وحشت است که اولین بار در سال ۲۰۰۲ میلادی توسط انتشارات بلومزبوری در انگلستان و توسط انتشارات هارپر کالینز در آمریکا منتشر شد و همان سال جوایز هوگو و نبولا را از آن خود کرد. این کتاب ۱۶۳ صفحه‌ای تاکنون به سه صورت چاپی، الکترونیکی و صوتی منتشر شده و در سال ۲۰۰۹ یک انیمیشن با همین نام ساخته و اکران شد که به فروش خوبی دست یافت.

کورالاین [Coraline] نیل گیمن [Neil Gaiman]

کورالاین ماجرای دختری را نقل می‌کند که همسایه‌ها کارولاین صدایش می‌زنند و او هر دفعه در پاسخ می‌گوید: «کورالاین. درستش کورالاین است». کورالاین اصرار دارد که نامش به اشتباه کارولاین تلفظ نشود. او به همراه خانواده‌اش به خانه‌ای ۱۵۰ ساله نقل مکان کرده است. دخترک از دوستانش جدا شده و از زندگی در این خانه بزرگِ صورتی‌رنگ راضی نیست. پدر و مادر او هر دو شاغل هستند و فرصتی برای توجه به دختر یکی یکدانه‌شان ندارند.

در زندگی کورالاین هیچ چیز هیجان انگیزی وجود ندارد. همسایگان عجیب و غریب و پسرک حراف هم کمکی به او برای رهایی از احساس یکنواختی نمی‌کنند. اما در این خانه قدیمی زهوار دررفته و پر از حشره، یک در کوچک هست که توجه دخترک مو آبی را به خود جلب می‌کند؛ دری که کلیدی شبیه به یک دکمه آن را باز می‌کند. این در به دنیای زندگی ایده آل کورالاین باز می‌شود؛ همان خانه اما نو و زیبا با پدر باحوصله‌ای که به جای کار با کامپیوتر پیانو می‌نوازد و مادری خانه‌دار که با محبت تمام شرایط دلخواه کورالاین را ایجاد می‌کند. پسرک حراف محل دیگر حرف نمی‌زند و به هرچه کورالاین بگوید گوش می‌کند... همه چیز فوق‌العاده به نظر می‌رسد اما چرا چشمان تمام افراد این دنیای بی‌نظیر دکمه‌ای است؟

درون مایه داستان کورالاین همانند بسیاری از داستان‌های فانتزی کودکان (مانند داستان «فراموشم مکن» اثر آر. ال. استاین از مجموعه کتاب‌های تالار وحشت) این است که «مراقب باش چه آرزویی می‌کنی. شاید آرزوی تو به حقیقت بپیوندد و سرانجامی ترسناک انتظارت را بکشد!». به عبارتی دیگر مضمون اصلی داستان این است که «قدر همین چیزهایی را که داری بدان!»

مادر واقعی برای کورالاین دستکش‌های محبوب او را نمی‌خرد اما «مادر دیگر؛ مادر دروغین» برای او تولد می‌گیرد، پدر واقعی همیشه با کامپیوترش سرگرم کار است و از باغبانی با کورالاین خوشش نمی‌آید اما پدر چشم دکمه‌ای با گل‌های جادویی تمام باغ را به شکل چهره دخترش در می‌آورد، مرد بندباز همسایه با موش‌های تربیت شده برنامه‌ای اختصاصی برای او اجرا می‌کند و موش‌ها با حرکات آکروباتیک نام کورالاین را می‌نویسند. همه این اتفاقات هیجان انگیز ریشه در افکار و آرزوهای کورالاین دارد. دختری که برای جلب توجه خانواده‌اش باید بهانه بگیرد و نق بزند، حالا همه چیز را در اختیار خویش می‌بیند. کودکی که از بیکاری و نبود تفریح شکایت می‌کرد، حالا مثل یک تماشاگر می‌نشیند تا پدر و مادر و زنان چاق همسایه (که ناگهان خوش اندام و دوست داشتنی شده اند) او را سرگرم کنند.

اما کابوس وقتی شروع می‌شود که پدر و مادر دروغین به کورالاین می‌گویند برای باقی ماندن در این جهان رؤیایی باید روی چشمانش دکمه بدوزد. ارواح کودکان فریب خورده دنیای دکمه‌ای نیز به او هشدار می‌دهند. از آن لحظه است که مخاطب کودک یا نوجوان فریبندگی خطر را درک می‌کند. از این لحاظ و با توجه به صحنه‌هایی که مادر دروغین چهره واقعی‌اش را نشان می‌دهد، ممکن است اثر برای مخاطب کودک ترسناک باشد. ترس زمانی بیشتر می‌شود که کورالاین می‌فهمد ممکن است پدر و مادرش را از دست بدهد. او تک فرزند است و جز والدینش حامی دیگری ندارد و این خود بر تنهایی و بی‌پناهی کودک تاکید می‌کند. همه چیز رنگ مبارزه به خود می‌گیرد، کورالاین برای نجات مادر و پدر به دریای خطر پا می‌گذارد و گویا با خود تکرار می‌کند که «دیگر فریب نمی‌خورم» یا «پدر و مادرم را با دنیایی از لذت و رؤیا هم عوض نمی‌کنم».

کورالاین [Coraline]

کورالاین در طول داستان، مسیر پر پیچ و خمی را پشت سر می‌گذارد و با مسائلی روبه رو می‌شود که او را به تدریج پخته می‌کند و در جاهایی رفتار شجاعانه‌اش با وجود ترس باطنی‌اش واقعا تحسین برانگیز است. در آغاز وارد ماجرایی می‌شود که به نظرش چندان مهم نمی‌آید اما کم کم به وخامت ماجرایی می‌برد. مسوولیت‌های سنگینی را قبول می‌کند و بازی‌ای را می‌پذیرد که ممکن است به قیمت روح و قلبش تمام شود. او به آنچه ندارد و فقط آرزوی داشتنش را دارد می‌رسد و سپس در می‌یابد همان چیزی که نداشت بهتر بود یا شاید بتوان گفت آرزوی داشتن یک چیز، بهتر از داشتن همان چیز است. با اندکی دقت در می‌یابیم که فضای ابتدایی داستان هیچ فرقی با فضای انتهایی آن ندارد و تغییر، تنها در خود کورالاین رخ می‌دهد.

راوی کاری می‌کند که با خواندن متن به راحتی خود را به جای کورالاین حس کنیم و در انتهای داستان با اینکه پدر و مادر آخر داستان همان پدر و مادر اول هستند و همان طور پر مشغله‌اند و حتی به نظر می‌رسد حوادث رخ داده در کتاب را به یاد نمی‌آورند اما با دیدنشان از چشم کورالاین دوست دارید بی‌دلیل آنها را در آغوش بفشارید و پذیرای گرمای مهر و محبت تلویحی‌شان باشید؛ کاری که به دلیل احتیاج ندارد.

کورالاین کتاب پرفروش نیویورک تایمز است. فیلیپ پولمن، نویسنده کتاب «اشیای تاریک او» درباره این کتاب گفته است: «بلند شوید و دست بزنید؛ کورالاین اصل جنس است». همچنین منتقدی در «یو. اس. آی. تو دی» نوشته است: «فقط نارنیا با باز کردن آن در، پا به سفری خیالی نگذاشت و آلیس هم با افتادن داخل حفره خرگوش، سفری عجیب و ترسناک را آغاز نکرد. از این در که عبور کنید به عشق، جادو و قدرت خیر بر شر ایمان می‌آورید»

خردنامه 51

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...