جست‌وجوی حقیقت در خلوت سیاگالش | همشهری


رمان«سیاگالش» جدیدترین اثر ابراهیم اکبری دیزگاه، داستان نویس معاصر است که از سوی انتشارات صاد منتشر و راهی کتابفروشی‌ها شده است. این کتاب به داستان زندگی روحانی جوانی به نام یوسف می‌پردازد که برای تبلیغ دینی در ماه محرم به روستایی در شمال کشور رفته است. او در این روستا با چند دسته مشکل مواجه می‌شود که دسته بندی آن‌ها همان مشکلات فرهنگی عقیدتی جامعه امروز است. در واقع «میانکوه» جامعه نمادین این رمان است که البته انتخاب آن در شمال کشور با توجه به اقلیم آن دلایل داستانی هم دارد که در ادامه به آن پرداخته می شود.

سیاگالش ابراهیم اکبری دیزگاه

یکی از مشکلات قهرمان داستان، گروهی از مردم عوام هستند. نوع برخورد این قشر با دین و حوادث دیگر بسیار سطحی دور از اندیشه و منفعت طلبانه است. یکی از این عوام گروهی از زنان خانه دار و دخترانی هستند که به جلسات او می‌آیند حتی تعدادی هم دانشجو و تحصیل‌کرده هستند که نحوه پاسخگویی و برخورد قهرمان داستان با آن‌ها استراتژی خاصی دارد. حتی جوانانی هستند که در جستجوی پاسخی برای پرسش‌های خود هستند و در این مسیر به یوسف رستمی برخورده‌اند. گروهی از اینها خواص هستند و مواجهه ایشان با شیخ دو طرفه است زیرا هم کمک می‌طلبند و هم کمک می‌کنند.

افراد هم لباس شخصیت داستان، یکی دیگر از مشکلات است. شیخ اسکندر که رئیس اداره مذهب، استاد دانشگاه و نمونه تیپیکال افراد معمم پشت میز نشین قدرت طلب است. اسکندر اگرچه موظف است به صورت سازمانی و قراردادی انسان‌ها را به دین و راه خدا دعوت کند ولی به خاطر همان قرارداد سازمانی، اصل مطلب را وارونه جلوه می‌دهد.

دسته بعدی برخی از مداحان هستند که در این رمان از موانع ارتباط درست انسان با دین شده‌اند. درباره سایر شخصیت‌های منفی داستان، یک ما به ازای مثبت هم داریم، مثلا وجه مثبت اسکندر شیخ یوسف است. اما درباره شخصیت مداح چنین شخصیتی وجود ندارد. در طول این رمان با چند داستان فرعی مواجهیم؛ از داستان‌های عاشقانه گرفته تا عرفانی.

تعدد موضوع و داستان باعث پراکندگی حواس مخاطب می‌شود. داستان عاشقانه و ابراز علاقه دخترانی به شیخ، که اتفاقا داستان با آن شروع می‌شود از نقاط جذاب کتاب است زیرا برای شیرینی و لطافت پیرنگ اصلی نیاز داریم که از عنصری مثل عشق استفاده کنیم اما چند داستان با مضمون عشق و رابطه روایت می‌شود ولی هیچ کدام به سرانجام نمی‌رسد. مرور مراحل هفتگانه عرفان به بهانه قصه هم از نکاتی است که در دل روایت هست. به همین دلیل و بیان آیات و روایاتی که جدی تر از یک بستر داستانی به آن پرداخته می‌شود؛ سیاگالش رمانی برای خواص است. بحث‌های عمیق توحیدی با تکرار موتیف «ففروا الی الله» در شؤون مختلف و به تناسب روند داستان، مطرح و بررسی می‌شود.

نثر ساده و بسیط اکبری دیزگاه قابل ستایش و هوشمندانه است زیرا برای نقل روایاتی چنین پیچیده اگر نثر هم تعقید داشته باشد کام خواننده را تلخ خواهد کرد. از مهم‌ترین پرسش‌هایی که در طول تاریخ عرفانی مذهبی و فلسفی مطرح شده و افراد زیادی به دنبال جوابش بوده‌اند دیدار خداوند است. این پرسش توسط شخصیت‌های سیاگالش هم مطرح شده، افرادی از میان عوام تا عرفا. عمده بار داستان هم بر همین مسأله استوار است. اینکه سیاگالش کیست یا چه مفهومی است؟ و چگونه می‌توان به دیدار پیری رسید که شاید نماد مرشد و در نهایت خداوند است. این دغدغه و البته کشف اتفاقات تاریخی که به نوعی با پیشینه شیخ یوسف هم مرتبط است او را به غاری در جنگل سیابیشه می‌کشاند.

اینکه در ابتدای نوشتار یادآوری شد انتخاب مکان دلیل داستانی دارد یکی همین جنگل و غار است و فضایی برای خلوت، گم شدگی، مراقبه و رسیدن به نبوت! اسامی و رویدادهای رمان، نشانه‌اند؛ نشانه هایی که گاه نویسنده به صراحت به آن اشاره می‌کند. مثلا نام اسکندر کائنات که اشاره به قدرت طلبی اسکندر مشهور دارد و طلبیدن آب حیات برای جاودانگی برای ماندن در مسند قدرت. نیز اشاره به سگ یا گاو که نمادهایی هستند در فرهنگ ما. رمان از تعدد داستان و پیام رنج می‌برد. هرجا به بهانه ای در پی اندرز دادن به جامعه اعم از خواص و عوام است.

به مدیر مدرسه و در حالت کلی به نظام آموزشی نقد دارد به مداحان ایراد وارد می‌کند به دختران بلاتکلیف و خانواده‌هایشان که ظاهربینند. حتی برای دختر تحصیل‌کرده خود اهداف نازل تعیین می‌کنند، به افراد معمم قدرت طلب به مستمعین ... از این دست پیام‌های اخلاقی و واکاوی‌های اجتماعی که در طول کتاب بسیار دیده می‌شود به نظر می‌رسد نوعی عدم تشتت معنا در روند داستان وجود دارد. هرکدام از این معانی می‌توانست در جای خود داستانی متفاوت باشد. شخصیت شیخ یوسف هم شخصیت خوبی است.

به خواننده یک نمونه متفاوت از طلبه اجتماعی و به روز ارائه می‌دهد. و در واقع شخصیت روحانی در هیاتی که باید باشد. جوانی که وابستگی را ترک گفته به مراقبه می‌پردازد و به مسایل دیکته شده و از پیش تعیین شده نگاه نمی‌کند. اهل تفکر و یافتن پاسخ درست است. در پایان فقط یک پیشنهاد برای نثر زیبای ابراهیم اکبری دیزگاه است و آن هم اینکه برای آواهای استفاده شده در متن خود از حروف مناسب‌تری استفاده کند.

مثلا صدای «خارخار» با استفاده از واج «خ» که درون خود نوعی تیزی و عدم لطافت را دارد و اصولا ما را به یاد نواهای گوشخراش می‌اندازد؛ برای وصف صدای آب دلنشین نیست. مخاطب از خواندن سیاگالش و غرق شدن در فضای ذهنی شخصیت یوسف رستمی و دغدغه‌هایش لذت می برد. به نویسنده این اثر باید خداقوت گفت که سراغ چنین ایده‌ای با محوریت کشمشکش درونی رفته است. اگرچه کشمکش بیرونی و تعلیق‌های بسیاری هم در دل رمان هست اما ستون داستان، جنگ درونی شخصیت اصلی با خود و خدایش است در جستجوی حقیقت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...