آمیزه‌ای از طنز و هیجان | الف


روانشناسان و کارشناسان حوزه‌ی آموزش و پرورش، بر ضرورت وجود شادمانی در زندگی کودکان تأکید دارند. عوامل متعددی موجب آفرینش شادی در زندگی کودکان و نوجوانان می‌شود. ادبیات و به ویژه طنز، یکی از بهترین و مؤثرترین راه‌های ایجاد شور و شادی در این گروه سنی است. طنز گونه‌ای‌ نوظهور از ادبیات است که در قرن حاضر نویسندگان و شاعران بسیاری تلاش کرده‌اند با توجه به آن آثاری خلق کنند که از نظر زبان و بیان، مضمون و محتوا موجبات آفرینش حال و هوایی تازه در دنیای کودک و نوجوان باشد.

سیری کلو [Siri Kolu] من و دارودسته‌ی راهزن‌ها» [me rosvolat]

تنوع، داشتن جاذبه و فضایی مفرح و پرکشش از الزامات چنین آثاری به شمار می‌رود و طنز یکی از عناصری است که می‌تواند سازوکارهای مورد اشاره را در آنها پدید آورد. داستان‌های سیری کلو نویسنده‌ی فنلاندی از جمله‌ی همین آثار است. بنیاد بوک تراست انگلستان که هر سال به بهترین کتاب‌های منتشره در انگلستان جایزه اهدا می‌کند، داستان‌های کلو را ترکیبی از قصه‌های آسترید لیندگرن و رولد دال می‌داند که با طنز جذاب و مورد علاقه‌ی نوجوانان عجین شده است.

سیری کلو [Siri Kolu] متولد 1972 است و نخستین کتابش رمانی برای بزرگسالان بود که سال 2008 منتشر شد. «من و دارودسته‌ی راهزن‌ها» [me rosvolat] رمانی دوجلدی اثر این نویسنده است. اولین چاپ «من و دارودسته‌ی راهزن‌ها» سال 2010 منتشر شد و تا کنون چند جایزه به دست آورده است. سال 2011 نیز فیلمی بر اساس این کتاب ساخته شده است. نشر چشمه که حق نشر این اثر به زبان فارسی را خریده، کتاب دوجلدی مورد اشاره را در رده‌بندی کتاب چ (کتاب کودکان و نوجوان نشر چشمه) برای گروه سنی 13 سال به بالا منتشر کرده و آن را در طبقه‌ی داستان‌های ردّ پا یعنی کتاب‌های حاوی گره و معما و ماجرا جای داده است.

سیری کلو، نمایشنامه‌نویس، کارگردان و مربی تئاتر نیز هست. وی برنده جایزه نوجوانان فنلاند است و آثارش به 21 زبان منتشر شده است. روزنامه «سِوِنسکا داگ بلادت» از مطبوعات مهم سوئد درباره‌ی این اثر خانم سیری کلو نوشته است: «در خمیره‌ی داستان چیزی نو و تروتازه وجود دارد که باعث می‌شود آدم درباره‌ی آینده‌ی خانواده‎ی دیوانه‎ی راهزن‎ها کنجکاو شود.» این کتاب دوجلدی در فنلاند برنده‌ی جایزه‌ی جونیور فنلاندیا و در هلند موفق به کسب جایزه‌ی زیلورن گریفل شده است. همچنین از جمله کتاب‌هایی است که توانسته به فهرست دوسالانه دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان موسوم به (IBBY) راه پیدا کند. این فهرست که از سال ۱۹۵۶ منتشر می‌شود، یکی از گسترده‌ترین و مؤثرترین ابزار برای افزایش درک و تفاهم بین‌المللی از راه ادبیات کودک است. فهرست مذکور، تنوع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جوامعی را به نمایش می‌گذارد که کودکان در آنها زندگی و رشد می‌کنند و منبع خوبی برای برنامه‌های آموزشی، سوادآموزی و انتشارات است.

ماجرای جلد اول این داستان از این قرار است که چون هیچ اتفاق جالبی برای خانواده‌ی واینستو نمی‌افتد آنها تعطیلات تابستانی بسیار ملال‌آوری دارند و بامزه‌ترین کارشان این است که به دیدار مادربزرگ بروند. اما خانواده‌ی پیرات که پر از ماجراجویی‌اند، درست برعکس آنها هستند و زندگی‌شان پر از هیاهو، تعقیب وگریز، مسابقه، بازی و پرخوری و خلاصه یک تابستان واقعی است. برای همین ویلیا فکر می‌کند خیلی خوش‌شانس بوده که دزدیده شده و برای برگشتن به خانه‌شان هیچ عجله‌ای ندارد! جلد اول این کتاب با عنوان «هفته‌ی دوم ژوئن دزدیده شدم» 262 صفحه و 23 فصل دارد که با عناوین جذابی چون «در این فصل ویلیا راهزن می‌شود»؛ «درباره‌ی خوبی و بدی استتارکردن است»؛ «راهزنی به هزاره‌ی جدید ارتقا می‌یابد» و یک فصل مؤخره با عنوان «فکرهایی از پارکینگ تا آسانسور» مشخص شده‌اند.

«سرانجام دوباره دزدیده شدم» عنوان جلد دوم این اثر است که با توجه به 422 صفحه و 48 فصل و چند ضمیمه‌ی جذاب، قطورتر از جلد اول است. در توضیح این جلد کتاب آمده است که: «یادتان باشد بدون شامه‌ی خوب، ظاهر مناسب و تحمل، کسی راهزن خوبی نمی‌شود! ویلیا هم این را می‌داند و از این نگران است که مجبور شود تابستانش را به جای آب‌نبات جویدن و در جاده‌ها تاختن و مسابقه‌دادن در اردوی کسالت‌آور ویلن‌زن‌ها بگذراند. او از تابستان قبلی با پیرات‌ها قرار گذاشته و حالا منتظر است که یک بار دیگر دزدیده شود!». «کلّه مشاوره می‌خواهد»؛ «در این فصل با دسر پذیرایی می‌شود»؛ «با پیراشکی‌های یک‌نفره حسابی پُرخوری می‌کنند» و «برد و باخت به مویی بسته است» از عناوین فصول مختلف جلد دوم کتاب است که رنگ پس‌زمینه‌ی آن برای تمایز از رنگ سبزِ جلد اول، نارنجی در نظر گرفته شده است.

ترجمه در ژانر ادبی طنز به مراتب نسبت به سایر ژانرها دشوار‌تر است، چرا که طنز با نوعی غیرمستقیم‌گویی توأم است و شیوه‌هایی که برای تحقق آن استفاده می‌شود، فرهنگ‌مدار است. استفاده از ضرب‌المثل‌ها و کنایه‌ها در این آثار که ممکن است در کشور مقصد در مقایسه با کشور مبدأ مابه‌ازای خارجی نداشته باشد، ترجمه این آثار را با سختی مواجه کرده است. به‌ همین دلیل است که کودکان و نوجوانان بیشتر از دیگران با آن ارتباط برقرار می‌کنند. ترجمه‌ی روان و حرفه‌ای این رمان دوجلدی را طاهر جام‌برسنگ انجام داده که علاوه بر مترجم شاعر نیز هست. او متولد 1337 در آبادان است؛ در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرده و در شهر استکهلم سوئد زندگی می‌کند. وی پیش از این کتاب‌های «جیب عجیب» از انتشارات افق و «پی پی جوراب بلند» از انتشارات پیدایش را نیز برای کودکان و نوجوانان ترجمه کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...