پول و قدرت روسیه | مرور
برای کسانی که میخواهند نسخه دیگر یا سرنوشت مشابهای از اقتصاد امروز ایران را مورد بررسی قرار دهند، شاید بهتر باشد از اقتصاد روسیه دهههای گذشته الگو بگیرند. روسیه پس از گلاسنوست و گورباچف و کم و بیش از فردای افول بوریس یلتسین. آنجا که به تعبیر مارشال برمن «همه چیز دود میشود و به هوا میرود.»
![اقتصاد پوتین» [Putinomics : power and money in resurgent Russia] اثر کریس میلر [Chris Miller] ا](/files/176242895677723704.jpg)
روسیه؛ اقتصادی با ابعاد و زوایای بسیار بزرگتر با مشکلات و معضلات پیچیدهتر، حداقل از ابتدای دهه ۹۰ میلادی تاکنون یکی از شبیهترین چالشهای اقتصادی دهههای اخیر اقتصاد ایران را تجربه کرده است. اگرچه ممکن است در آینده با سیاستگذاریها و راهبردهای اقتصادی مختلف این دو کشور از همدیگر دور و بیشباهت شوند.
کتاب «اقتصاد پوتین» [Putinomics : power and money in resurgent Russia] اثر کریس میلر [Chris Miller] استاد مدرسه اقتصادی مسکو، به انتخاب محمدجواد قربانی بیش از آنکه یک کتاب صرفا تحلیلی درباره اقتصاد روسیه دوران زمامداری ولادیمیر پوتین باشد، بیشتر به قصد مقایسه و تطبیق این کشور با چالشهای اقتصادی ایران ترجمه شده است.
بهواقع، ناشر و مترجم این کتاب قصد داشتند اقتصاد ایران را با ابعادی بزرگتر و معضلاتی پیچیدهتر و تنگناهایی پر پیچ و خمتر، برای خوانندگان ایرانی به نمایش بگذارند. در نتیجه مترجم، چنین کتابی را برگزیده تا آنچه که در دورنمای اقتصاد امروز ایران برای خوانندگان ملموس نیست با نمونه تاریخی یک امپراطوری در همسایگی مرزهای شمالی ایران محسوس کند.
اگرچه در تطبیق و شباهت این دو کشور، هنوز اما و اگرهایی وجود دارد چندانکه میلر نیز در مقدمه کتاب آورده است که «هنوز نمیتوان گفت که روسیه کاملا وارد دوران پساشوروی شده زیرا امروزه دولت روسیه دخالت زیادی در اقتصاد دارد. ولی برخلاف دوران شوروی، کرملین تنها بخشهای خاصی را تحت تسلط خود دارد و باقی را رها کرده است. این ماجرا فقط شامل اشتباهات و شکستها نیست. چون همهچیز میتوانست بدتر از این باشد.»
بهواقع میلر از این رو نمیتواند این شباهت را دقیقا مستند کند که هنوز پس از ۳ دهه از آخرین روزهای فروپاشی شوروی جهانیان نمیدانند که واقعا روسیه کدام مسیر اقتصاد را اختیار کرده است. اما ناظران میتوانند بر این امر صحه گذارند که روسها هنوز بین دو جهان مقابل هم در شک و تردیداند.
این را میتوان در سخنان ماههای اول به قدرت رسیدن او بهخوبی دریافت. آنروز پوتین در اظهارنظر خود درباره شوروی سابق «فروپاشی شوروی» را «بزرگترین فاجعه ژئوپلتیک قرن» توصیف کرد اما در جای دیگری نیز گفته بود «کسی که دلتنگ دوران شوروی نشود قلب ندارد و کسی که به دنبال احیای شوروی سابق باشد مغز ندارد.(۱۶)
اگرچه ربع قرنی از این سخنان سپری شده است و روسیه تحولات مهمی را پشت سرگذاشته اما کم و بیش میتوان هنوز ردی از تردید در زمامداران شوروی جستوجو کرد.
کریس میلر عبارت اقتصاد این دوره از روسیه را «پوتینومیکس» نامگذاری کرده است. با این توضیح که اقتصاد دهههای زمامداری پوتین برگرفته از تجربیات و پیچ و خمهای زمامداری پوتین و در نتیجه، بد یا خوب، از ابداعات اوست.
از دید میلر وضعیت دهههای گذشته روسیه نه یافتن راهحل که نحوه اجرای صحیح آن راهحل است. امری که بعضا در اقتصاد ایران هم کم و بیش وجود دارد. چون در برخی از راهحلها موانعی پیش روست که هنگام اجرای راهحل سر به بیرون میزند و عملا مانع اصلی اصلاحات خواهد شد.
چندانکه میلر نیز در این کتاب گفته است: «مهمترین چالش پوتینومیکس در مقابله با مشکلات اقتصادی روسیه، یافتن راهحل نبوده است. چهبسا در برخی از موارد پیدا کردن راهحل، آسان و واضح است. اما مشکل اصلی در چگونگی اجرای راهحل مورد نظر است.
کشورهایی با شرایط مشابه روسیه پس از فروپاشی شوروی، با وجود ضعف، آشفتگی و موازی کاری نهادهای حکومتی و همچنین با وجود تضاد شدید بین منافع شخصی و گروهی سیاستمداران با وظایف نهادهای تحت کنترل آنها، اجرای هرگونه اصلاحات حتی در صورت وجود راهحلی واضح و روشن، تقریبا غیرممکن بهنظر میرسد.
چرا که هرگونه اقدامی برای اصلاح وضع فعلی، منافع گروهی از سیاستمداران و فعالان اقتصادی حامی آنها را به خطر خواهد انداخت. بنابراین طبیعی است که این گروه از تمام ثروت و نفوذ خود برای جلوگیری از اصلاحات و بیاعتبار کردن مجریان آن استفاده خواهند کرد.»(۱۰)
بنابراین او معتقد است: که اقتصاد ایران دارای چالشهایی است که کم و بیش در روسیه هم وجود داشته و میتواند بعضا این چالشها تبدیل به معضلات مزمنی در اقتصاد ایران شود که در لایههای مختلف اجتماعی ـ اقتصادی ایران رسوب کند.
«مهمترین چالشهای اقتصادی ایران امروز را میتوان تلفیقی از مجموع معضلاتی دانست که روسیه، در چهار دهه گذشته، با آنها مواجه بوده است. پوتینومیکس تا به امروز برخی از این معضلات را حل کرده یا بهبود داده است و در مواجهه با برخی دیگر نیز ناکام بوده است.
برخی از بارزترین چالشهای مشترک بین اقتصاد ایران امروز و روسیه چهاردهه اخیر عبارتند از: وجود ابهامات فراوان در حقوق مالکیت هم در تئوری و هم در عمل.
مشخص نبودن محدوده فعالیت دولت در اقتصاد و مداخله نامحدود دولت در جزئیترین مسائل اقتصادی از قیمتگذاری کالاها گرفته تا جلوگیری از تعدیل نیرو در یک بنگاه خصوصی.
بنگاهداری دولت و رقابت دولت با بخش خصوصی که در برخی صنایع منجر به ایجاد انحصار مصنوعی برای شرکتهای دولتی و خصولتی شده است.
وابستگی شدید بودجه دولت به فروش یک یا چند نوع کامودیتی دارای نوسانات شدید قیمتی در بازارهای جهانی؛ بیانضباطی مالی دولت و ناترازی دائمی بودجه؛ استفاده دولت از روشهای نامتعارف و تورمزا برای تأمین مالی و عدم استقلال بانک مرکزی از دولت؛ وجود نرخ تورم بالا و مهارنشده به مدت چنددهه که به بیثباتی اقتصادی منجر شده است.
وابستگی شدید صنایع اعم از دولتی و خصوصی به دریافت سوبسیدهای بیحسابی از دولت و ناتوانی آنها در رقابت با رقبای بینالمللی حتی در بازار داخلی، بدون وجود قوانین حمایتی.(۹)
این چالشها در دهههای مختلف با نوساناتی همواره با دولت همراه بوده است. گاه دولت فائق آمده و گاه چالشها بر سیاستهای دولت سیطره یافته است. با این وجود، پوتین در همه این دههها اصول ویژهای را در اقتصاد روسیه دنبال کرده است. «ایجاد و حفظ یک دولت مرکزی قاطع، تعیینکننده و متحد بهعنوان پیششرط دستیابی به هر گونه اهداف اقتصادی دیگر در روسیه».
همین بیان موجز را کریس میلر در سهسطح تبیین کرده است. که هدف اصلی کتاب او نیز هست. « هدف این کتاب، تبیین استراتژی اقتصادی کرملین و بررسی میزان موفقیت آن در نیل به اهداف خود است. از آغاز عصر پوتین تاکنون، رهبر روسیه اهداف زیر را به ترتیب الویت درنظر داشته است.
حفظ قدرت، گسترش برون مرزی روسیه، و توسعه اقتصاد در داخل کشور، کرملین برای دستیابی به این اهداف یک استراتژی سهجانبه را اجرایی کرده است:
۱- تقویت قدرت مرکزی و حصول اطمینان از اینکه کرملین از قدرت و پول لازم برای اجرای احکام خود برخوردار است.
۲- جلوگیری از نارضایتی عمومی از طریق تضمین نرخ بیکاری پایین و پرداخت حقوق بازنشستگی کافی.
۳- تکیه به بخش خصوصی برای افزایش بهرهوری اما تنها در صورتی که با دو استراتژی قبلی مغایرت نداشته باشد (۱۹)
بهرغم این سیاستها و تبعیت زمامداران از مورهای راهبردی، اما کرملین همچنان بخشی از رویای شوروی سابق را دارد؛ گسترش امپراطوری و توسعه و نفوذ خود در قلمرو جهان.
از دید میلر «جنگهای کرملین در اوکراین و سوریه و تلاش برای بازسازی دوباره «منطقه نفوذ» که روسیه آن را پس از فروپاشی شوروی از دست داد، این تصور را در اذهان عمومی ایجاد می کند که ولادیمیر پوتین و مقامات روسیه با تمام قوا بهدنبال احیای امپراطوری شوروی هستند.(۱۶)
بهنظر میرسد تأخیر و تعلل در رویاها شاید بواسطه اختلالات اقتصادی باشد که پوتین در دهههای اخیر هنوز نتوانسته برآن فائق آید. در سالهای اخیر، مهارت کرملین در تجمیع و توزیع منابع نشان داده که پوتین چگونه محدوده قدرت را حفظ کرده است و چطور توانسته نفوذ خود را با موفقیت تا خارج از مرزها گسترش دهد.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............