کتاب «نژادپرستی در تقابل با ژن برتر» [How to argue with a racist: what our genes do (and don't) say about human difference] نوشته آدام رادرفورد [Adam Rutherford] با ترجمه بهنود فرازمند و توسط انتشارات بهجت منتشر شد.

نژادپرستی در تقابل با ژن برتر» [How to argue with a racist: what our genes do (and don't) say about human difference] آدام رادرفورد [Adam Rutherford

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، نویسنده کتاب، آدام رادرفورد از زمره فعالین پویا در عرصه آگاه‌سازی اجتماعی درباره مسائلی همچون زیست‌شناسی دگرگشتی است و در کنار کار در ژورنالی همچون نیچر، سابقه‌ای طولانی در انتشار کتبی از این دست دارد.

کتاب در پیشگفتار به اثراتی که پاندمی بر زندگی انسان‌ها گذاشت اشاره می‌کند. رادرفورد به آماری اشاره می‌کند که در نوع خودش جالب است؛ اینکه یک سوم فوتی‌های مربوط به کرونا در ایالات متحده و پادشاهی متحده بریتانیا بوده است. در این بخش از کتاب به تاریخچه‌ای مختصر از گمانه‌زنی‌ها درباره منشاء کرونا اشاره می‌شود. حتی به این مسئله که ترامپ به این ویروس، عنوان ویروس چینی را اطلاق می‌کند و باعث بیگانه‌هراسی بیشتر می‌شود نیز پرداخته شده است.

رادرفورد به کشته شدن جورج فلوید نیز اشاره می‌کند که نشان داد نژادپرستی و قدرت در اوج خودش به سر می‌برد. همین امر هم باعث می‌شود نژاد، مجددا گفتمان عمومی ما را به تسخیر خود در آورد. با این حال به سرعت از این موضوع می‌گذرد و به تاریخچه شکل‌گیری نژادها روی زمین اشاره می‌کند و مخاطب را به جایی می‌برد که هومو ساپینس‌ها در جایی در مراکش فعلی تکامل یافتند.

نویسنده کتاب، بخش اعظم موفقیت‌های جهانی انسان امروز را ناشی از سازگارشدنش با شرایط محلی تعریف می‌کند. وضعیتی که با تکامل تنظیم شده است تا بهترین شرایط را برای زنده ماندن در یک سیاره متنوع از نظر اکولوژیکی برقرار کند.

در بخشی از مقدمه که حامد وحدتی نسب آن را نوشته، اینطور آمده است: «ما دوست داریم فکر کنیم که نژادپرستی آشکار دیگر به طور آشکار بخشی از فرهنگ، جامعه یا ورزش نیست، اگرچه در سال 2018 دوباره پوست‌های موز به زمین فوتبال بازیکنان سیاه‌پوست در انگلستان پرتاب شدند، چرا که این اقدامات سه یا چهار دهه پیش رایج بودند، تا اظهار کنند که بازیکنان نسبت به انسان‌ها به میمون‌ها نزدیک‌تر هستند.» در ادامه به گزارش‌هایی از مدارس آمریکا و رفتارهایی مشابه نیز اشاره می‌َشود.

کتاب «نژادپرستی در تقابل با ژن برتر» تلاش می‌کند تا خواننده را با استدلال‌های پوچ و بی‌ارزش مدافعان نژادپرستی آشنا سازد و اسلحه‌ای است برای تجهیز شما به ابزارهای علمی لازم برای تقابل با مدعیان ژن برتر و کمکی است برای جداکردن حقایق از افسانه‌ها، افسانه‌هایی که قرن‌ها با دانش کاذب گره خورده‌اند.

موضوع تبارشناسی یکی از مسائلی است که در کتاب به آن پرداخته می‌شود. رادرفورد به این نتیجه رسیده است که تبارشناسی یکی از مواردی است که همه ما را مجذوب خود می‌کند. او به این نکته اشاره می‌کند که تبارشناسی به عنوان دومین سرگرمی در بریتانیا بعد از باغبانی است و در آمریکا، این، سرگرمی اول است.

نویسنده کتاب اینطور موضوع تبارشناسی را تشریح می‌کند: «اکنون ما می‌توانیم برخی از رگه‌های تباری عمیق را با دی‌ان‌ای تشخیص دهیم و این به ما کمک می‌کند تا جابه‌جایی‌های گسترده مهاجرت انسان را درک کنیم... ما می‌توانیم این الگوها را در ژنتیک انسان‌های زنده ببینیم... برای بسیاری از جهان هنوز چیزهای زیادی برای کشف وجود دارد.»

کتاب، موضوع زیست‌شناسی را نیز مطرح می‌کند، علمی که به ما می‌گوید نیمی از ژنوم خود را از مادرانمان و نیمی دیگر را از پدرانمان به ارث می‌بریم. «تبارشناسی و تبارشناسی ژنتیکی کاملا بر هم منطبق نیستند و وقتی در زمان به عقب برمی‌گردیم به تدریج از هم جدا می‌شوند. بنابراین این امکان وجود دارد که شما از نظر ژنتیکی به افرادی که در واقع شما اخیرا در اواسط قرن هجدهم از آن‌ها زاده شده‌اید، ارتباطی نداشته باشید.»

کتاب «نژادپرستی در تقابل با ژن برتر» نوشته آدام رادرفورد توسط بهنود فرازمند ترجمه شده و انتشارات بهجت آن را در 193 صفحه روانه بازار نشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ................

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...