کتاب «قدرت علّی ساختارهای اجتماعی»[The causal power of social structures: emergence structure and agency] نوشته‌ دیو الدر واس[Dave Elder-Vass] و ترجمه‌ اکبر احمدی، به بحث درباره ظهور، ساختار و عاملیّت در جهان، پدیده‌ها و ساختارهای اجتماعی می‌پردازد.

قدرت علّی ساختارهای اجتماعی»[The causal power of social structures: emergence structure and agency] دیوالدر واس[Dave Elder-Vass]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، ارائه و به کار گرفتن یک سیاست رهایی‌بخش برای جهان، زمانی که درک صحیحی از کارکرد جهان اجتماعی نداشته باشیم، به ‌کار نمی‌آید. اما در صورتی که بتوانیم تبیین‌های علّی از جهان اجتماعی بیان کنیم، می‌توانیم پیامدهای آن را نیز پیش‌بینی کنیم و با پیش‌بینی پیامدها است که می‌توانیم پیشرفت و تغییری که به واسطه‌ آن حاصل می‌شود را بسنجیم. دیو الدر واس، در کتاب قدرت علّی ساختارهای اجتماعی، درباره‌ ظهور، ساختار و عاملیّت بحث می‌کند و در نهایت راه‌حلی برای مسئله ساختار و عاملیّت ارائه می‌دهد. این راه ‌حل جدید است، اما از شماری از سنّت‌های موجود اندیشه به‌طور مهم‌تری از نظریه‌های فلسفی ظهور و علیّت، و بحث‌های جامعه‌شناختی پیرامون نظریه ساخت‌یابی کمک می‌گیرد.

به باور واس جامعه‌شناسی بر این باور بنا می‌شود که رفتارمان به صورت علّی تحت تاثیر قرار می‌گیرد و به خصوص اینکه عوامل اجتماعی وجود دارند که بر رفتارمان موثرند. برای مثال، کارل مارکس خیلی خوب نوشت: «آگاهی انسان‌ها نیست که هستی‌شان را تعیین می‌کند، بلکه برعکس هستی اجتماعی‌شان است که آگاهی‌شان را تعیین می‌کند.»

راه حلی که این کتاب برای مسئله ساختار و عاملیت ارائه می‌دهد با کاربرد مفهوم ظهور ساخته می‌شود. این مفهوم این ایده را بیان می‌کند که یک شی – گاهی «پدیده» یا «کل» می‌گوید – می‌تواند خواص یا قابلیت‌هایی داشته باشد که اجزای آن ندارند.

به اعتقاد مولف ما نمی‌توانیم یک سیاست رهایی‌بخش را بدون درک مناسبی از اینکه چگونه جهان اجتماعی عمل می‌کند و چگونه می‌تواند بطور متفاوتی عمل کند، دنبال کنیم. این درک فقط در صورتی است که ما بتوانیم تبیین‌های علّی از جهان اجتماعی ارائه دهیم که بتوانیم سعی کنیم پیامدهای تغییری احتمالی را پیش‌بینی کنیم.


در صورتی است که قادر به پیش‌بینی حداقل اجمالی این پیامدها باشیم که بتوانیم ارزیابی کنیم آیا آن تغییر باعث پیشرفت به معنای هنجارین است و ارزیابی فقط در صورتی است که بتوانیم ارزیابی کنیم که می‌توانیم به درستی از آن به عنوان یک استراتژی رهایی‌بخش دفاع کنیم. در حقیقت رهایی وابسته به تبیین است. ولی این کتاب درباره بخش دوم ادعای باسکار است: که به دنبال اثبات این است که در جهان اجتماعی، تبیین در واقع بر ظهور مبتنی است.

این کتاب واقع‌گرایی انتقادی به طور کلی‌تری، چارچوب هستی‌شناختی دقیق‌تر به علوم اجتماعی فراهم آورده است، با توجه به استدلال فصول 2 و 3 که علیت به وسیله تعامل قدرت‌های علی نوظهور تولید می‌شود و با توجه به اینکه نظریه ظهور، انواع روابط ساختاری را توصیف می‌کند که زیربنای چنین قدرت‌هایی را تشکیل می‌دهند، می‌توان یک هستی‌شناختی مخصوصا اجتماعی را با تلاش برای تشخیص این روابط ساختاری در قلمرو اجتماعی شکل دهد.

این فصل خطوط کلی یک روش برای این کار را ترسیم می‌کند و مسائل دخیل در کاربردی آن را بررسی می‌کند. این فصل نیز به دو بخش تقسیم می‌شود؛ بخش نخست خطوط کلی رهیافت به هستی‌شناسی اجتماعی را شرح می‌دهد که در شکل‌گیری استدلال این کتاب به کار رفته است و بخش دوم به اختصار این رهیافت‌ را به کاربردهای مختلف «ساختار اجتماعی» در نوشته‌های موجود مربوط می‌سازد. این دو بخش، مثالی اساسی از فقدان انسجام هستی‌شناختی را ارائه می‌دهد.

یکی از اهداف اولیه این کتاب، حل این مسئله است و این فصل، اصل هستی شناختی کلیدی راه حل پیشنهادی مولف را ارائه می‌دهد تا آنجا که چیزی را توصیف می‌کند که از جنبه علّی در جهان اجتماعی موثر است، مفهومی که به قدرت‌های علّی گروه‌های اجتماعی خاص اشاره می‌کند.

نهادهای اجتماعی و نظریه‌های آن
سنت جامعه‌شناختی دورکیمی به مفهوم ساختار اجتماعی یا ـ «واقعیت‌های اجتماعی» ـ برای تبیین اعمال اجتماعی هنجارین متوسل می‌شود. منظور مولف از اعمال اجتماعی هنجارین، اعمال قانونمند برانگیخته شده توسط تمایلات یا باورها درباره شیوه‌های مناسب رفتاری است که در میان گروهی از افراد منتشر کند. ساختارهای اجتماعی که مسبب اعمال اجتماعی هنجارین‌اند معمولا در متون جامعه‌شناختی به معنای نهادهای اجتماعی مورد اشاره قرار می‌گیرند. با این حال مفهوم نهاد اجتماعی تقریبا به همان اندازه مفهوم ساختار اجتماعی در ارجاعاتش متفاوت است.

مکانیسم‌های ناشی از تخصصی شدن نقش است که سازمان‌ها را از ساده‌ترین اشکال انجمن متمایز می‌کنند، هرچند احتمالا حتی انجمن‌های کاملا ساده بر عنصر تخصصی شدن نقش مبتنی‌اند. بنابراین برخی نویسندگان استدلال کرده‌اند که روابط اقتدار بین نقش‌ها است که تفاوت‌گذار مهم بین سازمان‌ها و اشکال اجتماعی ساده‌ترند. برای مثال وبر استدلال می‌کند که هر رابطه عمومی یا جمعی بسته، سازمان نیست. با این استدلال نویسنده کتاب نشان می‌دهد به این دلیل روابط اقتدار، تخصصی شدن نقش را قدرتمندتر می‌سازد که سازمان‌ها بالقوه از انجمن‌های ساده‌تر قدرتمندترند. خود روابط اقتدار، یک نوع تخصصی شدن نقش‌اند: دارندگان نقش‌های معین در سازمان به عنوان جزئی از نقش‌شان از جهات معین از اقتدار بر دارندگان سایر نقش‌ها برخوردارند.

کتاب «قدرت علّی ساختارهای اجتماعی»، نوشته‌ دیوالدر واس با ترجمه‌ اکبر احمدی در 230 صفحه به بهای 45 هزار تومان از سوی نشر علم منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...