علی‌الله سلیمی | همشهری


الهام امین، شاعر و نویسنده، متولد سال۱۳۵۸ مشهد و ساکن این شهر است. مادر 2فرزند و دانشجوی دکترای علوم سیاسی با گرایش مسایل ایران است. به‌عنوان سردبیر خبر در سایت رادیو دری معاونت برون‌مرزی صدا فعالیت ‌می‌کند. از سال1375 در محافل ادبی حضور دارد و کتاب شعر او با عنوان «شالی از شکوفه» برگزیده جایزه ادبی قلم زرین شده است. دیگر کتاب وی با عنوان «عقیله» که درباره زندگی حضرت زینب(س) است، جایزه هجدهمین دوره کتاب سال خراسان‌رضوی در بخش ادبیات داستانی را کسب کرده و در بخش مستندنگاری پانزدهمین دوره ادبی جایزه جلال آل‌احمد هم به‌عنوان اثر برگزیده انتخاب شده است. با وی درباره کتاب عقیله و جایزه ادبی جلال آل‌احمد گفت‌وگو کرده‌ایم.

عقیله در گفت‌وگو با الهام امین

درباره حضرت زینب(س) تا به حال کتاب‌های زیادی به قلم محققان و نویسندگان متعدد تألیف و منتشر شده است، کتاب عقیله در راستای چه نیازی نگاشته شد؟
من خودم در پژوهش‌ها و بررسی‌هایی که درخصوص کتاب‌های نوشته‌شده در این حوزه داشتم، دریافت و برداشتم این بود که عمده آثاری که در بازار هست، به‌خصوص آثاری که مشابهت دارد با روایت و ادبیات داستانی و در این بخش تلقی می‌شود، روی یک بُعد و یک بخش از زندگی حضرت زینب(س) تمرکز داشته‌ و سایر بخش‌های زندگی آن حضرت عملا مغفول مانده است. هرچند عمدتا حادثه عاشورا و حوادث پس از آن و نقش حضرت زینب(س) در این واقعه مهم و تأثیرگذار است و این بخش از زندگی آن حضرت، سایر بخش‌های زندگی ایشان را تحت‌الشعاع ‌خود قرار داده و آثار موجود هم عملا به همین بخش‌ها پرداخته و از همین دریچه به آن حضرت نگریسته‌اند. من کاری که در کتاب«عقیله» کردم، نگاه جامع به همه بخش‌های زندگی حضرت زینب(س) است؛ از دوران جوانی، در بخش خانوادگی و همسرداری و تربیت فرزندان و در حوزه‌های اجتماعی، فقهی، علمی و ارتباط و مراوده با مردم و مسایل اجتماعی و کمک به نیازمندان.

کتاب‌های شخصیت‌محور موفق و تأثیرگذار که براساس زندگانی یک شخصیت تاریخی یا دینی تألیف می‎شوند، اغلب از پشتوانه‌های تحقیقی و مطالعاتی بالایی برخوردارند، شما برای نوشتن این اثر چه میزان تحقیق و مطالعه داشتید؟
من حدود 2سال فقط مطالعه کردم. قبل از اینکه وارد حوزه نوشتن شوم، فقط منابع را می‌خواندم و فیش‌برداری می‌کردم. کتاب‌های مختلفی درباره حضرت زینب(س) دیدم. حتی بعضی کتاب‌ها که مثلا یک پاراگراف درباره آن حضرت مطلب داشتند. من سعی کردم همه را ببینم و بخوانم. بعد از اینکه وارد مرحله نوشتن شدم، چون تخصص علمی در حوزه تاریخ اسلام نداشتم به این نتیجه رسیدم که یک مشاور علمی در زمینه تاریخ اسلام داشته باشم. احساس کردم یک کسی در بزنگاه‌های حساسی که در مورد زندگی این بزرگان وجود دارد، باید به من کمک کند. به لطف الهی، خداوند دکتر محمدحسین رجبی دوانی را در مسیر کارم قرار داد که ایشان بدون هیچ‌گونه چشمداشتی به من کمک کرد و کتاب را از ابتدا تا انتها دو سه مرتبه خواند و هرجا نیاز به ویراستاری تاریخی داشت انجام دادند. ایشان فصل‌به‌فصل در هنگام نگارش کتاب همراه بودند و هرجا من مشکل منبع یا ابهام تاریخی داشتم، راهنمایی کردند و منابع معرفی کردند. کمک ایشان برای من خیلی ارزنده بود.

روایت زندگی حضرت زینب(س) به‌نوعی روایت بخشی از تاریخ اسلام هم محسوب می‌شود، کتاب عقیله در این زمینه چقدر اطلاعات تاریخی در اختیار خوانندگان می‌گذارد؟
بله. روایت زندگی حضرت زینب(س)، روایت بخشی از تاریخ اسلام هم هست. من معتقدم این کتاب در 5فصل مرور کاملی دارد بر حوادث مهم تاریخ صدر اسلام. به‌عنوان مثال، در فصلی که مربوط می‌شود به زندگی حضرت زینب(س) با پدر بزرگوارشان، حضرت امیر(ع)، من ناگزیر بودم به تمام حوادث مهم این دوره اشاره کنم. یا فصل زندگی ایشان با امام حسن مجتبی(ع) هم همینطور، ماجرای صلح امام حسن(ع) و خلافت آن امام هم در کتاب آمده است. بنابراین، کتاب عقیله به‌نوعی مروری است بر تاریخ صدر اسلام از زمان پیامبر(ص) تا وفات حضرت زینب(س) که زمان امامت امام سجاد(ع) هم است.

کارنامه ادبی شما نشان می‌دهد با قالب ادبی شعر شروع کرده‌اید و هنوز هم تعلق خاطری به شعر دارید. نگاه و زبان شاعرانه در کتاب عقیله را تا چه اندازه در موفقیت آن مؤثر می‌دانید؟
قطعا مؤثر بوده و من معتقدم که شاید اگر من شاعر نبودم، برای نگارش آن توفیق پیدا نمی‌کردم. البته بخش عمده توفیق نگارش این کتاب نظر خود حضرت زینب(س) و لطف و بزرگواری ایشان است؛ اصلا در این مورد تردیدی ندارم. اما به هر حال سابقه بیست‌وچند سال من در حوزه شعر و آشنایی با حوزه ادبیات فارسی کمک کرد که بتوانم متن قوی‌تری را ارائه دهم. اغلب مخاطبانی که این کتاب را خوانده‌اند، متن فاخر کتاب را به‌عنوان قوت کار می‌دانستند و البته بعضی‌ها هم بودند که می‌گفتند اگر متن ساده‌تر بود برای عموم بهتر و قابل درک‌تر بود.

جایگاه کتاب‌های دینی در جامعه و بازار کتاب ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟
در مورد جایگاه کتاب‌های دینی منطقا فکر می‌کنم باید خوب باشد اما متأسفانه اینطور به‌نظر نمی‌آید. یعنی تجربه شخصی من از انتشار این کتاب نشان داد، ممکن است مخاطب‌ها استقبال خوبی داشته باشند، اما متأسفانه ناشرها کوتاهی می‌کنند. من برای چاپ این کتاب، 2سال دربه‌در دنبال ناشر بودم و هیچ ناشری کتاب من را چاپ نمی‌کرد به‌خاطر اینکه کتاب یک داستان مذهبی است. به من می‌گفتند بازار ندارد. به‌نظر من این حرف، کلیشه‌ای و غیرکارشناسانه است. چون بعد از اینکه کتاب چاپ شد در کمتر از 9‌ماه به چاپ پنجم رسید. این یعنی اینکه مخاطب از این کتاب استقبال کرده و دوست دارد این نوع کتاب‌ها هم چاپ شود. به‌نظرم اگر کار خوب ارائه شود، حتما مخاطب خواهد داشت. اگر می‌بینیم از اثری استقبال نمی‌شود، حتما خود آن اثر مشکل دارد نه موضوع آن.

کتاب شما امسال در بخش مستندنگاری جایزه ادبی جلال آل‌احمد به‌عنوان اثر شایسته تقدیر انتخاب و معرفی شد، از احساس خودتان درباره این موفقیت بگویید و اینکه کسب این جایزه چه تأثیری در موفقیت‌های بعدی کتاب خواهد داشت؟
در حوزه ادبیات کشورمان، جایزه ادبی جلال آل‌احمد جایزه معتبری است که هر نویسنده‌ای آرزو دارد آن را دریافت کند. من خودم سال‌های زیادی است که پیگیر اخبار و رویدادهای این جایزه ادبی بودم. با وجود اینکه نویسنده نبودم و شاعر بودم اما دوست داشتم ببینم این جایزه به کدام نویسنده می‌رسد. اما امسال خدا خواست و لطف خود حضرت زینب(س) بود که این توفیق شامل حال من هم شد. خدا را شکر می‌کنم این اتفاق افتاد. به‌ویژه اینکه کار اول من در حوزه نثر بود و پیش از این من فقط در حوزه شعر کار کرده بودم. طبیعتا، هم موقعی که از طریق خانه کتاب و ادبیات ایران با من تماس گرفتند و اطلاع دادند و هم موقعی که جایزه را دریافت کردم، لحظه‌های شیرین و هیجان‌انگیزی بود. مطمئنم این جایزه، هم به سرنوشت این کتاب و هم روی سرنوشت نویسندگی من اثرش را خواهد گذاشت. این جایزه باعث شد با انگیزه بیشتری به کارم ادامه دهم و خون تازه‌ای در رگ‌های من جریان پیدا کرد.

به‌نظر شما، کتابی که با رویکرد مستندنگاری تألیف می‌شود باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
به‌نظرم آنچه می‌تواند یک اثر مستندنگاری را موفق کند، غیراز یک قلم خوب و شیوا و روان نویسنده، دقیق بودن او در روایت و استنادات دقیق به تاریخ و منابع مستقیم و معتبر است. یک مستندنگاری موفق و ماندگار به پشتوانه پژوهشی دقیق و معتبر نیاز دارد که بتواند از مانایی بیشتری برخوردار باشد.

درباره کتاب‌های در دست تألیف یا آماده چاپ خودتان هم توضیح دهید.
فعلا درگیر رساله دکتری هستم که خیلی وقتم را گرفته است. تلاش می‌کنم در هفت هشت‌ماه آینده این کار را به سرانجام برسانم. کار بعدی که تقریبا شروع کرده‌ام و مقداری منابع هم برای آن جمع‌آوری کرده‌ام و همزمان مطالعاتی هم درباره آن دارم، مربوط به زندگی فاطمه بنت اسد، مادر گرامی حضرت امیر(ع) است. به‌نظرم ایشان شخصیتی است که تحت‌الشعاع تابش چهره فرزند بزرگوارشان قرار گرفته و کمتر به ایشان توجه شده و گرنه آن مولود بزرگ حتما مادر بزرگواری داشته و در دامن آن مادر بزرگوار پرورش یافته است. قصد دارم درخصوص سایر زنان صدر اسلام هم این پروژه را ادامه دهم. همچنین یک مجموعه شعر آماده چاپ دارم که قصد دارم آن را منتشر کنم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...