فاطمه مهاجری | ایبنا
سیوپنجمین نشست از سلسله نشستهای «صد کتاب ماندگار قرن» به بررسی کتاب «تاریخ مشروطه ایران» اثر احمد کسروی اختصاص یافت. این نشست با سخنرانی منصوره اتحادیه و علیرضا ملائی توانی و با حضور جمعی از پژوهشگران و استادان تاریخ معاصر برگزار شد.

احمد کسروی از شخصیتهای چندوجهی تاریخ معاصر است که در حوزههای تاریخ، فرهنگ، زبانشناسی، ادبیات و مباحث دینی پژوهش و نظریهپردازی کرده است. دیدگاههای دینی و ادبی او بسیار چالشبرانگیز بود. شاید عجیبترین اقدام او، برنامه کتابسوزی بود که در آن دیوانهای شعرای بزرگ فارسیزبان نظیر حافظ و خیام و آثاری چون مفاتیحالجنان را در آتش میسوزاند. با این حال، بسیاری از تحسینکنندگان او، از جمله دکتر همایون کاتوزیان، بر جنبه تاریخنگاری آثارش تاکید داشتهاند.
کسروی در بیش از ۵۵ سال فعالیت، حدود ۱۰۰ کتاب و رساله و ۷۰ جلد اثر از خود بر جای گذاشت و مهمترین آنها «تاریخ مشروطه ایران» است؛ کتابی که به یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ ایران، یعنی انقلاب مشروطه، میپردازد.
کسروی در نگارش این اثر از مصاحبههای شفاهی با بازیگران مشروطه، بیانیهها، اعلامیهها و روزنامههای آن دوره بهره برده و روایتی مفصل، دقیق و انتقادی از زمینهها و رویدادهای مشروطه ارائه کرده است. او که خود در محلهای مجاهدنشین در تبریز رشد کرده بود، مقاومت مردم در برابر استبداد و سقوط تبریز به دست روسها را از نزدیک دیده و سی سال بعد این کتاب را نوشت. برخلاف شیوههای رایج تاریخنگاری، کسروی به پیشینه و زمینههای انقلاب نیز پرداخته و توضیح داده که ایرانیان چگونه بیدار شدند و مشروطه شکل گرفت.
منصوره اتحادیه، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران بیان داشت: کسروی بر تاریخنگاری ما تاثیر گذاشته و بر اندیشه تاریخی ما اثر گذاشته است. ما مشروطه را تا حدی از دریچه تفکر او میشناسیم و روش تاریخنگاری را از او میآموزیم. او سبکی نو در تاریخنویسی داشت، به اقشار مختلف مردم، حتی آنهایی که پیشتر در تاریخ مورد توجه نبودند، توجه کرد. کتاب او بارها تقلید شده و هر پژوهشگری که درباره مشروطه کار کرده، حتماً چند بار به آن رجوع کرده است.
اتحادیه با اشاره به ویژگیهای این اثر گفت: این کتاب فقط وقایعنگاری نیست؛ وقایع را تحلیل میکند. نوشتههای او منسجم، منظم و مستند است. کسروی که در زمان مشروطه نوجوانی چهارده یا پانزدهساله بود، شور و شوق آن دوران را در تمام عمر با خود داشت و همین انرژی را به کتابش منتقل کرده است. با این حال، مانند بسیاری از نویسندگان آن دوره، نگاهش به افراد سیاه و سفید است؛ یا کاملاً موافق یا کاملاً مخالف. مخالفت او با روحانیت، بهویژه با شیخ فضلالله نوری، بسیار صریح است و این یکسویگی، ضعف کتاب محسوب میشود.
وی سپس به نمونههایی از داوریهای کسروی اشاره کرد و گفت: مثلاً درباره رحیمخان سردار نصرت، کسروی تلگرامی را که ظاهراً از سوی دولت برای ایجاد آشوب در منطقه ارسال شده، بدون سند قطعی نقل کرده است. این در حالی است که چنین مواردی باید با دقت بیشتری بررسی میشد.
اتحادیه با بیان اینکه سه قشر اصلی در مشروطه نقش داشتند، توضیح داد: تجار بزرگ بازار که با بستن بازار و تشکیل انجمنها از مشروطه حمایت میکردند، روشنفکرانی که از دوره ناصری آغاز به فعالیت کرده و در مشروطه فعال شدند، و علما که بدون حمایت آنها اصلاً انقلاب مشروطه شکل نمیگرفت. علمایی چون سید عبدالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی با زبانی ساده مردم را علیه استعمار و استبداد بسیج میکردند.
او به نقش جریانهای چپ در مشروطه اشاره کرد و گفت: کسروی به این موضوع کمتر پرداخته است، در حالی که در سالهای پیش از مشروطه، بهویژه پس از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، گروههایی با گرایش سوسیالدموکرات به ایران آمدند و در تبریز و دیگر شهرها فعال بودند. اسناد این حضور چاپ شده است و نشان میدهد که آنها گاه مسیر وقایع را تغییر میدادند.
اتحادیه تاکید کرد: کسروی کتابش را سیوچهار سال پس از وقایع، در سال ۱۳۱۹ منتشر کرد، در شرایطی که رضاشاه در شرف رفتن بود و جنگ جهانی دوم در حال وقوع. با این حال، این شرایط در متن کتاب انعکاسی ندارد. بهنظر من، تاریخ مشروطه ایران امروز یک اثر کلاسیک است؛ یعنی کتابی مهم در زمان خود، اما باید با نگاه جدید و با بهرهگیری از اسناد و فناوریهای نو، مشروطه را دوباره بررسی کرد. ما از زمان کسروی دو انقلاب را پشت سر گذاشتهایم و باید پنجرهها را باز کنیم تا هوای تازه به تاریخنگاری ما بیاید.
علیرضا ملائی توانی، استاد تاریخ و پژوهشگر برجسته حوزه تاریخ معاصر ایران گفت: احمد کسروی فقط یک مورخ نبود؛ او یک فعال فکری، شاهد مستقیم و حتی بخشی از متن رویدادهایی بود که روایت کرده است. نگاه او به مشروطه، نگاه کسی است که از درون یک جامعه در حال دگرگونی برخاسته و خود تجربه زیستهای از فضای آن دوران دارد.
او افزود: با توجه به اینکه کسروی از دل یک محله مجاهدنشین در تبریز برخاست و از نزدیک مقاومت مردم در برابر استبداد و سپس اشغال تبریز توسط نیروهای روس را دیده بود، این تجربهها باعث شد که روایت او از مشروطه صرفاً یک بازگویی سرد وقایع نباشد، بلکه ترکیبی از تحلیل، نقد، و شهادت تاریخی باشد.
ملائی توانی تاکید کرد: با طرح این پرسش که «آیا مشروطه را باید یک واقعه دانست یا یک روند تاریخی؟» در نگاه کسروی، مشروطه یک اتفاق ناگهانی نیست، بلکه نقطه اوج یک جریان تاریخی است که با بیداری فکری و اجتماعی مردم ایران آغاز شده و به تدریج به یک جنبش سیاسی و اجتماعی بزرگ تبدیل شده است. او توضیح داد که کسروی برخلاف برخی تاریخنگاران پیش از خود، به پیشینههای فکری، فرهنگی و اجتماعی مشروطه اهمیت زیادی داده و بخش قابل توجهی از کتاب را به این زمینهها اختصاص داده است.
به گفته این پژوهشگر، کسروی در روایت خود نشان میدهد که چگونه افکار جدید، تجربههای ناکامی در برابر استبداد، و تماس با دنیای خارج، ذهن ایرانیان را متحول کرد و آنان را به ضرورت اصلاحات و تشکیل نظام مشروطه رساند. کسروی با این نگاه، مشروطه را نه محصول فشار خارجی یا تصمیم نخبگان معدود، بلکه حاصل یک حرکت تدریجی و عمومی در جامعه میبیند.
ملائی توانی گفت: یکی از ویژگیهای مهم کتاب «تاریخ مشروطه ایران» استفاده گسترده از منابع دست اول است. کسروی علاوه بر اسناد رسمی، از بیانیهها، اعلامیهها، روزنامههای آن دوره و، مهمتر از همه، مصاحبههای شفاهی با بازیگران و شاهدان مستقیم مشروطه بهره گرفته است. این امر به روایت او نوعی زندهبودن و سرزندگی بخشیده که کمتر در آثار مشابه دیده میشود.
او افزود: کسروی در گردآوری اطلاعات، بهویژه در بخشهای مربوط به تبریز، به خاطرات، روایتها و حتی شنیدههای خود اتکا کرده است. البته همین مسئله بعدها باعث شد برخی منتقدان، از جمله تقیزاده، بخشهایی از کتاب را غیرمستند یا سست ارزیابی کنند. اما حتی منتقدان نیز اذعان دارند که بدون این کتاب، تصویر امروز ما از مشروطه بسیار ناقصتر بود.
ملائی توانی با اشاره به سبک خاص روایت کسروی گفت: او در این کتاب فقط به شرح رویدادها اکتفا نمیکند، بلکه داوریهای صریح و گاه تندی درباره شخصیتها و جریانها ارائه میدهد. این داوریها، هرچند ممکن است با نگاه امروزی محل بحث باشد، اما به روایت او انرژی و صراحتی داده که آن را از متون خشک تاریخی متمایز میکند.
وی ادامه داد: کسروی از بهکارگیری زبان ساده و بیپیرایه برای بیان تاریخ استفاده کرده و همین باعث شده اثرش برای مخاطب عام هم قابلخواندن باشد. او تعمدا از زبان پرطمطراق و ادبیات سنگین دوری کرده و سعی کرده رویدادها را با وضوح و بیپرده بیان کند.
با این حال، به گفته ملائی توانی، این صراحت گاه به قضاوتهای شتابزده یا نادیدهگرفتن پیچیدگیهای تاریخی منجر شده است. کسروی در مواردی با نگاه ایدئولوژیک خود به وقایع نگریسته و شخصیتها را یا بهکلی ستوده یا بهکلی رد کرده است. این رویکرد برای مورخ امروزی، که به دنبال تحلیل چندجانبه و بیطرفانه است، میتواند محدودیت محسوب شود.
ملائی توانی در بخش دیگری از سخنان خود به تاثیرگذاری این اثر در تاریخنگاری ایران اشاره کرد و گفت: از زمان انتشار کامل کتاب در سال ۱۳۱۹ تا امروز، تقریباً هیچ پژوهش جدی درباره مشروطه نیست که از این کتاب بهره نبرده باشد. چه کسانی که با دیدگاههای کسروی همدل بودهاند و چه کسانی که با او مخالفت کردهاند، همه ناگزیر به مراجعه به دادهها و روایتهای او بودهاند.
او خاطرنشان کرد: این تاثیرگذاری نشان میدهد که «تاریخ مشروطه ایران» فقط یک کتاب مهم در حوزه تاریخ نیست، بلکه بخشی از حافظه تاریخی معاصر ماست. هر مطالعه یا بازخوانی مشروطه، بهنوعی گفتوگو با روایت کسروی است.
ملائی توانی با تاکید بر اینکه تجربه شخصی کسروی بخش جداییناپذیر روایت اوست، گفت: کسروی نه از پشت میز، بلکه از دل خیابان و میدان مشروطه این تاریخ را دیده است. او بخشی از نسل مشروطهخواهان تبریز بود که مقاومت در برابر استبداد و سپس اشغال روس را تجربه کردند. این تجربهها به روایت او رنگ و بویی بخشیده که در کار هیچ مورخ دیگری دیده نمیشود.
وی افزود: کسروی سی سال پس از وقوع مشروطه، وقتی گرد و غبار حوادث فرو نشسته بود، دست به نگارش این اثر زد. این فاصله زمانی به او فرصت داد تا از یکسو با آرامش و جمعبندی بنویسد، و از سوی دیگر هنوز خاطرهها و شاهدان زنده را در اختیار داشته باشد.
در پایان، ملائی توانی گفت: احمد کسروی با «تاریخ مشروطه ایران» بنیان تازهای در تاریخنگاری ایران گذاشت. او روایتی ارائه داد که هم دقیق و مستند است و هم پرشور و عاطفی. هرچند داوریهایش محل بحث است، اما نمیتوان نقش او را در تثبیت و ترویج آگاهی تاریخی نسبت به مشروطه نادیده گرفت.
او تاکید کرد: امروز، پس از گذشت بیش از هشت دهه از انتشار این کتاب، همچنان برای فهم مشروطه و بررسی ریشهها و پیامدهای آن، ناگزیر به گفتوگو با کسروی هستیم. این خود بزرگترین گواه بر ماندگاری اثر اوست.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............