«شمار کمی از آدمیان هستند که اثرگذاری‌شان در تاریخ باعث پایان یافتن یک دوره تاریخی و آغاز دوره‌ای نو انجامیده باشد. کمترند کسانی که برای چنین تاثیری برنامه‌ریزی نموده و آن را با موفقیت اجرا کرده باشند. کهن‌ترین نمونه این کسان، کوروش بزرگ است. او اولین کسی نبود که برنامه‌ای برای دگرگون ساختن گیتی را تدوین و اجرا کرد، اما احتمالا اولین کسی بود که در انجام چنین کاری کامیاب شد و نامش را تا روزگار ما باقی گذارد...» (شروین وکیلی در پیش درآمد کتاب)

خلاصه تاریخ کوروش هخامنشی  شروین وکیلی

این روز‌ها دوره و زمانه‌ای است که انواع و اقسام کتاب و مقاله درباره کوروش و در کل دوره هخامنشی چه نقادانه و علمی و چه غیرعلمی و سطحی به دلایل مختلف به وفور دیده می‌شود. در این اوضاع و احوال نوشتن کتابی که بتواند از میان حجم انبوه کتاب‌های این حوزه سر برآورد و حرفی برای گفتن داشته باشد، کار ساده‌ای نیست و به قولی «... مرد نر می‌خواهد و گاو کهن». به تازگی دکتر شروین وکیلی گویا در خود این توانایی را دیده که خطر کرده، قدم به این میدان گذاشته و کتابی با عنوان «تاریخ کوروش هخامنشی» به نگارش درآورده است.

کتاب «تاریخ کوروش هخامنشی» که از سوی نشر «شورآفرین» منتشر شده، نزدیک به ۲۵۰ صفحه دارد و در چهار فصل تدوین شده است. زمینه تاریخی، زندگی کوروش، حکومت کوروش و اسطوره کوروش عناوین اصلی فصل‌های چهارگانه کتاب هستند. نویسنده در هر یک از این فصل‌ها با تقسیم‌بندی‌های جزئی‌تر و شیوه روایتش کوشیده از نظر ساختار، کاری منسجم ارائه کند. کتاب تاریخ کوروش هخامنشی البته یکی از مجلدات مجموعه «تاریخ تمدن ایران» است. این کتاب گرچه جلد پنجم این مجموعه محسوب می‌شود، ولی نخستین کتاب این مجموعه است که به بازار نشر راه پیدا کرده است. سایر مجلدات مجموعه تاریخ تمدن ایران هم توسط شروین وکیلی نوشته خواهد شد و چنان که خود او در مصاحبه‌ای با روزنامه اطلاعات گفته این مجموعه از ابتدای شهرنشینی در ایران (ابتدای هزاره سوم ق.م) آغاز می‌شود و تا ورود مدرنیته به ایران زمین (اواخر دوره قاجار) ادامه خواهد داشت.

وکیلی در پیش درآمد کتاب تاریخ کوروش هخامنشی، هدف از نگارش آن را «فهمیدن کوروش» ذکر می‌کند و می‌نویسد: «... هدف من بزرگداشت او یا اندرز دادن بر مبنای زندگی‌اش نیست. چون بیست و پنج سده است که مردمان چنین کرده‌اند و هنوز هم می‌کنند و متن‌هایی از این دست اندک نیستند. هدف من، گشودن راز ماندگاری نام او و تحلیل دلایل اثرگذاری شگرف اوست...» و در جایی دیگر هم یادآور می‌شود: «هدف من از نگاشتن این متن، به دست دادن روایتی نقادانه و تحلیلی از شخصیت کوروش است و فهم دلایلی که او را تا مرتبه مردی تاریخ‌ساز در سطح جهانی برکشیده است.»

نویسنده در کتاب تاریخ کوروش هخامنشی نه از رجوع به منابع دست اول پارسی و یونانی و...غفلت کرده و نه با پرداختن به آن منابع خود را از مرور آرای مورخین جدید به خصوص مستشرقین محروم کرده است. با این وصف نه از این سوی بام افتاده که با استفاده از منابع دست اول، خود را نسبت به دستاوردهای دیگران بی‌نیاز احساس کند و نه از آن سوی بام که دست به کپی‌برداری صرف از نتایج تحقیقات دیگران بزند. نویسنده در واقع در دامنه وسیع منابع خود تلاش کرده تا حد امکان چیزی را از قلم نیاندازد.

اما ویژگی مهم کتاب تاریخ کوروش هخامنشی دامنه وسیع منابع مورد استفاده نویسنده به تنهایی نیست؛ آنچه اهمیت دارد نگاه نقادانه وکیلی به تمامی این منابع کهن و جدید است. برای همین نگاه است که این کتاب فقط کنار هم گذاشتن سخنان دیگران درباره کوروش هخامنشی نیست. وکیلی در واقع در این اثر آرای کسانی مثل هرودت تا والتر هینتس را با بیان دلایل خود نقد یا حتی رد می‌کند. به این ترتیب چون پای استدلال در میان است مخاطب این امکان را دارد که سخن نویسنده را قبول کند یا اینکه آن را نپذیرد. این روش‌‌ همان چیزی است که پازل گمشده بسیاری از تحقیقات تاریخی ما است. سال گذشته در همایشی علمی درباره کوروش یکی از سخنرانان بدون داشتن نگاهی انتقادی سخنان گزنفون در ستایش کوروش را به شکلی موضوع‌بندی شده عینا تحویل مخاطبان داد تا شاید به تصور خودش کوروش را هر چه بزرگ‌تر جلوه دهد. و البته حاضران هم از آن همه سخنان شورانگیز به وجد آمدند و احتمالا پیش خود فکر کردند که چون این فرد می‌گوید پس حتما چنین چیزی هست و آن فرد هم شاید گمان کرده بود که چون گزنفون گفته پس بدون تردید همین‌طور بوده است. در این اوضاع و احوال ارزش کاری که به تمامی آثار ارزشمند نوشته شده درباره کوروش با دیدی انتقادی بنگرد، بیشتر روشن می‌شود.

وکیلی البته از مرحله انتقاد از نظرات دیگر محققان یک گام فرا‌تر هم نهاده و دیدگاه و استدلال‌های خود را نیز در موضوعات مورد بررسی‌اش آورده است. برای همین در کتاب تاریخ کوروش هخامنشی عباراتی مثل «به گمان من...»، «از دید من...»، «بسیار تردید دارم...» و «حدس من آن است که...» در لابه‌لای سطور بار‌ها تکرار شده و از طریق آنها مخاطب با دیدگاه نویسنده درباره موضوع مورد بحث آشنا می‌شود. اینها در اصل نشانه‌های هستند از اینکه ما در کتاب می‌توانیم ردپای تفکر نویسنده را پیدا کنیم و در صورت نیاز هم به نظرش استناد کنیم. در واقع وکیلی تنها به ذکر و تحلیل و نقد آرای دیگران بسنده نکرده و شجاعانه با بیان نظرات و دلایل خود تفکرش را در معرض نقد دیگران قرار داده است. ارزش کتاب تاریخ کوروش هخامنشی از این جهت است که نویسنده آن حداقل سعی خود را برای ارائه اثری علمی و به روز در حوزه تاریخ ایران دوره باستان به خرج داده است.

تاریخ ایرانی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...