کتاب «به عشق بچه‌های تو دِه»؛ خاطرات شفاهی آموزش‌یاران نهضت سوادآموزی کاشان به قلم فاطمه بابایی و توسط انتشارات راه یار منتشر شد.

به عشق بچه‌های تو دِه»؛ خاطرات شفاهی آموزش‌یاران نهضت سوادآموزی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، فرمان امام خمینی (ره) برای تشکیل نهضت سوادآموزی در سال ۵۸، فرآیند ریشه‌کنی بی‌سوادی در کشور را کلید زد. استقلال و عدم وابستگی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی در اندیشه امام، منشاء رفع سایر وابستگی‌ها و استقلال فکری و هویتی بود.

امام، زمینه رسیدن به این هدف را باسواد شدن عموم جامعه و سپس رشد فکری آن‌ها می‌داند؛ به همین دلیل، فرمان سوادآموزی به مردم را به صورت نهضت (قیام) و هم‌افزایی مردمی و بدون قرطاس‌بازی ارگان‌ها صادر می‌کند: «هرکس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بی‌سوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران باسواد برای یاد دادن بپاخیزید.»

«به عشق بچه‌های تو دِه» حاصل ۵۹ ساعت مصاحبه با تعدادی از آموزش‌یاران نهضت سوادآموزی دهه شصت در کاشان است. فاطمه بابایی، تحقیق و تدوین این کتاب را برعهده داشته است.

در برشی از این کتاب می‌خوانیم:

«یکی‌دو هفته‌ای از کلاس گذشت. مشغول گفتن املاء بودم که یکی در زد. در را باز کردیم و دیدیم یکی از پیرزن‌های روستا با چادری گل‌گلی پشت در ایستاده. عصایش را به زمین کوبید و وارد اتاق شد. همه گفتند: «چه عجب حاج‌خانم اومده اینجا!» پیرزن خوش‌زبانی بود. می‌گفتند از زن‌های متمول روستاست. پسرش دکتر است و آمریکا می‌نشیند. سراغ من را گرفت. جلوی پایش بلند شدم و خودم را معرفی کردم. جلو آمد. صورت من را بوسید و گفت: «مادر، گوش‌هام نمی‌شنوه، شاید به من بخندی، من اومدم اگه بشه درس یادم بدی.»
گفتم: «نه مادر، خنده نداره. شما کار خوبی کردین اومدین. باعث افتخار منه که اومدین کلاس.»
حاج‌خانم جوراب‌های ضخیم بافتنی پایش بود. مثل بقیه کنار منقل نشست. با لذت به کلاس نگاه می‌کرد. کارم که تمام شد گفتم: «حاج‌خانم چی شده شما یادی از ما کردین؟!»
گفت: «می‌خوام یاد بگیرم با خط خودم برای پسرم نامه بنویسم.»
دفتر و مدادش را در کیسۀ سفیدِ دست‌دوزی گذاشته بود. وقتی کیسه را دیدم گفتم: «چقدر جالب درست کردین!»
فقط یه مداد و دفتر آوردم. یه کتاب به من می‌دین؟
باید به نهضت بگم براتون بیارن.

«به عشق بچه‌های تو دِه» در ۳۲۰ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۸۰ هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.

لازم به ذکر است پیشتر نیز کتاب‌های «دختر تبریز»، «معلم حَسابی» و «من به این آرم اعتماد دارم» درباره خاطرات معلمان و آموزش‌یاران نهضت سوادآموزی در دهه شصت توسط انتشارات راه یار منتشر شده بود.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...