علی‌الله سلیمی | همشهری


سعید علامیان، نویسنده، پژوهشگر و روزنامه‌نگار پیشکسوت در حوزه دفاع‌مقدس امسال با کتاب«حاج قاسمی که من می‌شناسم» (روایت 40سال رفاقت حجت‌الاسلام علی شیرازی با سردار دل‌ها، شهیدحاج قاسم سلیمانی) در پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد خوش درخشید. این اثر، برگزیده بخش ویژه «مستندنگاری درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی» جایزه جلال آل‌احمد شد و یک‌‎بار دیگر ارزش کار مستندنگاری در حوزه ادبیات پایداری را یادآوری کرد. علامیان آثار قابل‌توجهی در کارنامه ادبی خود دارد که از میان آنها می‌توان به کتاب 3جلدی «برای تاریخ می‌گویم» (خاطرات محسن رفیق‌دوست)، «ملاقات در فکه» (زندگینامه شهیدحسن باقری (غلامحسین افشردی)، «دارساوین» (یادداشت روزانه فتح‌الله جعفری 59-1352 به‌همراه توضیحات تکمیلی و شرح وقایع)، «روایت زندگی حسن باقری» اشاره کرد. با سعید علامیان درباره کتاب تازه او، «حاج قاسمی که من می‌شناسم» گفت‌وگو کرده‌ایم.

سعید علامیان خلاصه حاج قاسمی که من می‌شناسم

ایده اولیه کتاب«حاج قاسمی که من می‌‌شناسم» چگونه شکل گرفت و چطور شد نویسندگی این اثر را بر‌عهده گرفتید؟
حاج قاسم شخصیتی است که خیلی از نویسنده‌ها دوست دارند درباره او بنویسند و دنبال دستاویزی می‌گردند. من هم درصدد بهانه‌ای بودم تا اینکه بهمن سال98 یادداشتی از حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی شیرازی با عنوان «حاج قاسمی که من می‌شناسم» در خبرگزاری تسنیم منتشر شد. این زمانی بود که به‌تازگی کتاب خاطرات و روایت زندگی آقای شیرازی را تمام کرده بودم. به بهانه انتشار یادداشت رفتم پیشش و گفتم: «چرا حاج قاسمی که من می‌شناسم در حد یک یادداشت باشد؟ این یادداشت می‌تواند با خاطرات رفاقت 40ساله شما با حاج قاسم تبدیل به کتاب شود و اصلا عنوان حاج قاسمی که من می‌شناسم به درد کتاب می‌خورد نه یادداشت!» او گفت: «باشد، فقط خودت باید آن را انجام بدهی.» از خدا خواسته همانجا قراری برای روز بعد گذاشتم، مصاحبه‌ها شروع شد و بالاخره رسید به کتاب حاج‌قاسمی که من می‌شناسم.

‌چند ساعت گفت‌وگو کردید؟
حدود20ساعت که تا مرداد99 ادامه پیدا کرد.

‌با توجه به اینکه حجت‌الاسلام علی شیرازی خود اهل قلم است و آثار بسیاری را نوشته و منتشر کرده‌، برای شما سخت نبود که خاطرات یک نویسنده را بنویسید؟
نویسنده‌ها به‌ندرت دست به‌کار نوشتن اتوبیوگرافی شده‌اند. اتوبیوگرافی زندگینامه خودنوشت است که در آن نویسنده سرگذشت و تجربه‌های تلخ و شیرین خود را بدون واسطه می‌گوید. مخاطبان اینگونه نوشته‌ها انتظار دارند با خواندن سرگذشت خودنوشت، پی به رازهای زندگی نویسنده ببرند، اما چه بسیار ناگفته‌هایی که در خودنوشت‌ها گفته نمی‌شود. خیلی از صاحب‌نظران خاطره‌نگاری خاطرات خودنوشت را برتر از خاطرات شفاهی می‌دانند. به‌نظر من دلیل محکمی بر درستی این ادعا وجود ندارد یا حداقل در همه خودنوشت‌ها صدق نمی‌کند.

چه بسا خودسانسوری‌های بی‌مورد یا ماجراهایی که نویسنده آنها را بی اهمیت می‌دانسته و دیگر ناگفته‌هایی که می‌توانست بازگو شود، ولی مکتوم مانده است. همه اینهایی که گفتم در خاطرات شفاهی می‌تواند گفته شود تا خواننده از دانستن آنها محروم نشود. این خاطره‌نگار شفاهی است که در مسیر گفت‌وگو و طرح سؤال از راوی می‌تواند بسیاری از ناگفته‌ها را از حافظه راوی بیرون می‌آورد؛ مگر رازها و ناگفته‌هایی که راوی می‌خواهد آنها را برای خود محفوظ نگه دارد که این دیگر علاجی ندارد.

‌اینها شامل آقای شیرازی هم می‌شود؟
تا حدود زیادی بله؛ علاوه بر اینها مشکل دیگر این بود که ایشان در کنار خاطرات دیگران برای خاطرات خودش‌ اولویتی قائل نبود و آن را ضروری نمی‌دانست. به هرحال مصاحبه‌ها صورت گرفت و کتاب با عنوان «نبرد ناتمام» آماده شد. این کتاب شاید نزدیک یک سال زودتر از کتاب حاج قاسمی که من می‌شناسم تحویل انتشارات خط مقدم شده است.

‌به کتاب حاج قاسمی که من می‌شناسم برگردیم. در عنوان فرعی کتاب اشاره شده که این اثر 40سال رفاقت حجت‌الاسلام علی شیرازی با شهید حاج قاسم سلیمانی را روایت می‌کند. برای بیان این رفاقت که طبعا نوعی صمیمیت هم در آن نهفته است، چه نوع لحن و زبانی را برای روایت خاطرات انتخاب کردید؟
نه‌فقط در این کتاب، بلکه در نگارش همه کارهایم همیشه سعی کرده ایم به لحن راوی وفادار باشم. این اصل مهمی در نگارش خاطرات شفاهی است. در این کتاب صمیمیت راوی و شهید سلیمانی هم در لحن و هم در نوع دیالوگ‌های بین آنها دیده می‌شود.

‌با توجه به انتشار خاطرات بسیاری از همرزمان و دوستان شهید سلیمانی در سال‌های اخیر، خاطرات کتاب«حاج قاسمی که من می‌شناسم» چقدر بکر و ناگفته محسوب می‌شود؟
دوستان و یاران بی‌شمار شهید حاج قاسم سلیمانی هر کدام شناختی از او دارند. این شناخت براساس نوع شغل و سمت و همکاری با این شهید بزرگوار حاصل شده است. حجت‌الاسلام شیرازی در دوران دفاع‌مقدس ابتدا به‌عنوان روحانی گردان و بعد تبلیغات لشکرثارالله در جنگ حضور داشته است. اگرچه گاهی به مقتضیات شرایط عملیات، اسلحه هم به‌دست گرفته یا دستی در کار تدارکات و پشتیبانی داشته است، اما عمده فعالیت ایشان در کنار حاج قاسم فعالیت فرهنگی و تبلیغی بوده است؛ حتی در سال1390 که مسئولیت نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه قدس را برعهده می‌گیرد، مسائل و تعامل مربوط به خانواده شهدای مدافع حرم به خواست سردار سلیمانی به ایشان محول می‌شود؛ آن هم در زمانی که هنوز حضور نیروهای ایرانی و غیرایرانی در سوریه و عراق چندان فاش نشده و بزرگداشت و مراسم شهدای مدافع حرم محدودیت‌های خاص خودش را داشت. همه اینها روایت‌های ناگفته‌ای را در بر می گیرد که فقط آقای شیرازی می‌توانست آنها را روایت کند.

‌کتاب‌های زیادی درباره شهیدسلیمانی نوشته شده و باز هم نوشته خواهد شد که شما هم در این‌خصوص نوشته‌اید. فکر می‌کنید راز محبوبیت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در جامعه به چه عواملی برمی‌گردد که این‌گونه از هر اثری درباره ایشان استقبال می‌شود؟
پاسخ به این سؤال در خاطرات آقای شیرازی نهفته است که اگر بخواهیم در یک جمله آن را خلاصه کنیم نیت پاک، ولایتمداری، روحیه انقلابی، عشق به مردم و سبک زندگی حاج قاسم به او محبوبیت و عزت داده است. در مورد سبک زندگی حاج قاسم همین بس که وقتی مقام معظم رهبری پس از حادثه شهادت به خانه حاج قاسم تشریف بردند جمله‌ای به خانمش فرمودند. عین جمله این است: «حاج قاسم خوب زندگی کرد. شما هم با او خوب زندگی کردید. شما هم صبر کردید، همراهی کردید، مشکلات را تحمل کردید؛ خود شما، فرزندانتان، پسرها، دخترها، مشکلات را تحمل کردید؛ اینها همه‌اش پیش خدای متعال اجر دارد.» ببینید همین یک جمله به اندازه یک کتاب حرف دارد. من فصلی از کتاب را با عنوان «زندگی خوب» به همین موضوع اختصاص دادم.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...